کاملیا ابراهیمی: فضا برای رشد جوانها فراهم نیست
- شناسه خبر: 26531
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
هنرمندنیوز: با کاملیا ابراهیمی که غیر از بازیگری دف می نوازد گفتگویی کوتاه داشته ایم که با هم می خوانیم.
چرا از اینهمه فعالیت هنری بازیگری را انتخاب کرده اید؟
شاید این جواب تکراری باشد اما من از بچگی عاشق بازیگری بوده ام، همه خانواده را مجبور می کردم بنشینند و من برای آنها نمایش اجرا کنم، اگر هم که به من توجه نمی کردند یا کم تشویق می کردند با همه قهر می کردم و دو روز غذا نمی خوردم، بزرگ تر هم که شدم همیشه اینطور تصور می کردم که یک دوربین کنار من است و تمام لحظه ها را ثبت می کند و من در حال بازی کردن هستم، حتی یک وقتهایی موقع رانندگی متنی را تمرین می کردم، اشک می ریختم و در خیال خودم بعد از تمام شدن پلان از عوامل پشت دوربین تشکر می کردم! خلاصه بازیگری همیشه با من است و من حتی در جدی ترین لحظات زندگی دارم بازی می کنم.
فضا برای رشد جوانها در دنیای تصویر و نمایش تا چه میزان فراهم است؟
فضا فراهم نیست، خیلی سخت می شود وارد یک پروژه شد، هزار بار شده من برای نقشی تایید شده ام و حتی قرارداد بسته ام اما بدون اینکه بدانم چرا کنار گذاشته شده ام! کلی استعداد دارد از بین می رود که اگر بستر برای آنها فراهم باشد درخشان هستند، اما متاسفانه کسی توجه نمی کند و یک تعداد بازیگر مشخص در حال تکرار شدن هستند.
سختی ها و شیرینی های دنیای بازیگری چیست؟
این حرفه برای من فقط شیرینی است، شاید هنوز سختی های آن را تجربه نکرده ام اما فکر می کنم آنقدر عاشق آن هستم که هر لحظه اش برای من لذت بخش است، شاید سختی آن فقط این باشد که بتوانید جایگاه خودتان را همیشه حفظ کنید و اجازه ندهید چیزی مانع پیشرفت شما بشود، فکر نمی کنم در زندگی چیزی برای من جذاب تر از بازیگری باشد، اینکه شما جای آدم های مختلف زندگی کنید، تجربه کنید، نفس بکشید، حیرت انگیز است.
دوست دارید در کنار کدام بازیگران و برای کدام کارگردان بازی کنید؟
دوست دارم کنار پیمان معادی بازی کنم، استارهای فوق العاده ای داریم که طبیعتا دوست دارم کنار آنها بازی کنم اما پیمان معادی برای من اسطوره است، از میان کارگردان ها هم هومن سیدی نبوغ و تخیل و درکی که از جامعه جوان امروز دارد به شدت برای من جذاب است.
و یک نقش عجیب که دوست دارید آن را بازی کنید؟
من عاشق فیلم های ترسناک هستم، فکر نمی کنم فیلمی در این ژانر باشد که ندیده باشم! چند سال پیش فیلمی دیدم با بازی «هالی بری» که نقش پزشک یک بیمارستان روانی را بازی می کرد، با توطئه همسرش او را به عنوان یک بیمار روانی در آن بیمارستان بستری کرده بودند و مدام برای فرار در تلاش بود، پلان به پلان این فیلم آرزو می کردم کاش من این نقش را بازی کرده بودم.
نقشی بوده در میان فیلمهای ایرانی که دوست داشته باشید شما آن را بازی کنید؟
مینا «ترانه علیدوستی» در فیلم کنعان، نقش عجیب و تاثیر گذاری بود و بازی ایشان هم که فوق العاده.
چه ویژگی هایی در یک نقش باعث می شود آن را بازی کنید؟
در حال حاضر خیلی حق انتخاب ندارم، درواقع حقیقت این است که اگر نقشی پیشنهاد شود و استانداردهای اولیه را داشته باشد می پذیرم، جا دارد این را هم بگویم من یک اخلاق عجیبی دارم، گاهی رفاقتی نقش هایی را می پذیرم و بازی می کنم اما در نهایت خواهش می کنم اسم من را از تیتراژ حذف کنند!
یک اتفاق ایده آل همین الان برای شما چه می تواند باشد؟
بزرگ ترین کارگردان ایرانی تماس بگیرد و بگوید خانم ابراهیمی شما به دلیل چهره متفاوتتان قرار است نقش اول فیلم من باشید، آن لحظه من دیگر چیزی از خدا نمی خواهم.
جلوی آینه تمرین جایزه گرفتن می کنید؟
جلوی آینه تمرین جایزه گرفتن می کنم، در پارکینگ خانه وقتی از ماشین پیاده می شوم تصور می کنم کلی عکاس و پاپاراتزی ایستاده اند و دارند از من عکس می گیرند، سیل جمعیت و طرفدارهای من اجازه رد شدن به من نمی دهند، بعد از کلی سختی که سوار آسانسور شده ام از بادیگاردهای خیالی ام تشکر می کنم که کمکم کرده اند از بین اینهمه هوادار رد شوم و در نهایت به فرش قرمز که در خانه ما پهن شده می رسم!
فکر می کنید ده سال بعد کجا باشید؟
آرزو می کنم همان جایی باشم که برای آن تلاش می کنم، این روزها یک کم نا امید هستم، من با کلی عشق و هیجان و آرزو وارد این حرفه شده ام، سعی کرده ام اجازه ندهم چیزی مانع من بشود، کفش آهنی پوشیده ام و فقط رو به جلو حرکت کرده ام اما خب ناگهان یک روزی یک جایی به خودتان می آیید و می بینید هیچی آنطور که شما می خواستید نشده است، شاید یک مقدار سرخورده بشوید اما من هنوز دارم تلاش می کنم، هنوز ورکشاپ های بازیگری می روم، با اساتیدم در ارتباط هستم و هر روز از آنها یاد می گیرم، کتاب می خوانم و فیلم می بینم و سعی میکنم ده سال آینده جایی باشم که از روز اول آرزوی آن را داشته ام چون معتقد هستم آدم هایی که به آرزوهایشان نمی رسند آدم های ترسناکی می شوند.
عباسعلی اسکتی
موفق باشید خانم ابراهیمی گرامی. دیدن شما در بیلبودهای شهر از آرزوهای دیرینه همه ما ها هستش. بهترینها در انتظار شما هستند که با پشتکارتون بهش برسید. بهای تلاش شما و پوشیدن کفش های آهنی که فرمودید به زودیه زود جلوه خواهد کرد تو ثانیه های زندگیتون..مستحق بهترینهایید سرکار خانم کاملیا.