“ویلهلمینا بارنز-گراهام” با مستند “دیدن ناگهانی یک پدیده ژرف”،با ربودن جایزه بزرگ فسیتوال کارلووی واری، جان دوباره یافت
- شناسه خبر: 78494
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
![](https://www.honarmandnews.ir/media/uploads/A-sudden-glimps.jpg)
“مارک کازینز”، سینماگر ونویسنده ایرلندی-اسکاتلندی ، که با فیلم هائی چون “نخستین فیلم”، “داستان یک فیلم : یک ادیسه” ، “چشم های اورسن ولز”، “زنان فیلم می سازند” “داستان یک فیلم : یک نسل نو” در سراسر دنیا و از چمله در فستیوال کن مطرح شد، با فیلم مستند “دیدن ناگهانی یک پدیده ژرف”، به فستیوال کارلووی واری بازگشت وجایزه گوی کریستال آن را ربود.
در این فیلم، “مارک کازینز”، به کند و کاو در چند و چون این گمنامی و فراموشی می پردازد و آفریده های این زن هنرمند را در کنار چشم اندازها و سرچشمه های الهام بخش او قرار می دهد. کازگزدان خود راوی داستان می شود و فیلمش را همراهی می کند. از جمله این سرچشمه ها، دیذن یخچال های طبیعی کوهستان های سویس در سال ۱۹۴۹ هست که تاثیر این برخورد و یاد این یخچال ها همواره در آثار بعدی هنرمند بر جاماند. “کازینز” همچنین زن ستیزی را یکی از دلایل نادیده گرفتن آثار “ویلی” می داند. به هر رو “مارک کازینز” ، با پشتکار بسیار و کار بر شمار بالائی عکس و نگاره های به جا مانده، فیلمی شاعرانه و آموزنده ، با تکنیک و دیدگاه ویزه خود ارائه می دارد.
“مارک کازینز”، هنرمندی پرکار و تولیدی ستایش برانگیز
“مارک کازینز”، که هرگز از کار باز نمی ایستد، در دوران کرونا زده، به کار بر روی فیلم “داستان یک فیلم : یک نسل نو”، مستند شگفت انگیزش، که در ۱۵ بخش تاریخ سینما را به تصویر می کشید ادامه داد .
بدین ترتیب، او دردو ساعت و چهل دقیقه، پلی میان دوران پیش از تنش کوید و “دوران پس از آن”، که با کن آغاز می شود ، می اندازد. “مارک کازینز”، به محتوای تصویر فیلمهائی که در سینماها و در فستیوال ها به نمایش در می آمدند می پردازد و زیبائی کار هنرمندان سینما را می ستاید.
“مارک کازینز” بار دیگر داستان های زیبای تاریخ سینما را روایت می کند و از عشق به سینما سخن می گوید.، از جمله سینمای ایران .
گفتنی است که در گفتگوئی که با وی در سال ۲۰۱۴ در فستیوال فیلم “کارلووی واری” داشتم و در سال ۲۰۲۱ نیز چاپ شد( و اکنون به دلیل ربودن جایزه بزرگ کارلووی واری بازگشت به آن می توانست جالب باشد)، او در پاسخ به این که در مستند “داستان یک فیلم” که در پانزده بخش یک ساعته و در مجموع ۹۰۰ دقیقه ساخته شده، در بخشی، از سینمای ایران هم یاد می کند، گفت :
” من از سالهای ۱۹۹۰ دیدن فیلم های ایرانی را آغاز کردم و عاشق این سینما شدم. از نظر من آنها عمیق تر و واقعی تر از فیلم های دیگر بودند.”
او همچنین بیشتر درباره زنان زخم دیده و از جمله “ویرجینیا ولف” و فروغ فرخزاد اشاره نمود که نامش را بر بازوی خود خالکوبی کرده است .
چرا فروغ فرخزاد ؟
“مارک کازینز” در این پیوند گفت : نخستین دلیلش این است که همواره از کودکی با زنان و زنان بسیار قوی ایرلندی بزرگ شده ام. ازمادر بزرگ گرفته تا مادر و نزدیکان دیگر. از این رو بسیار خوب دلیری و بزرگ منشی زنان را احساس می کنم . چیزی را که من در زنان بسیار دوست می دارم این است که احساسات خود را پنهان نمی کنند، درحالی که مردان فکر خود را پنهان می کنند و دهانشان را می بندند. این کار زنان به نظر من کاری بسیار درست و از نظر روانشناختی سالم است. زنان هم اعتماد می کنند و هم آن را جلب می نمایند. “ویرجینیا ولف” زندگی خود را برای ما برملا می کند،. از این روست که من در حال ساختن فیلمی درباره فروغ هستم”.
مارک کازینز” باز هم افزود که یکی از دلایل احترامش برای زنان این است که ” زنان قوی تر از مردان هستند. دست کم زنانی که من شناختم بسیار قوی بودند. مردان وقتی با مشکلی روبرو می شوند یا به الکل رو می آورند، یا می گریزند و یا نفی می کنند. زنان اما با مشکلات روبرو می شوند و تلاش بر حل کردن آن می کنند. این رودروئی زنان با دشواریها، تلاش بر یافتن راه حل و حتا دشواریها را تبدیل به امتیاز کردن، نکته بسیار مهمی است. این کاری است که مانیا انجام می دهد، یعنی بیماری خود را تبدیل به موتوری برای آفرینش کرده است. ویرجینیا ولف و فروغ فرخزاد هم همین کار را انجام دادند.”
در آن گفتگو به وی گفتم : من وقتی من شما را با خالکوبی نام فروغ بر روی بازویتان دیدم، شگفت زده شدم. باورم نمی شد که یک مرد غربی این چنین فروغ را بفهمد و هوادار او باشد. شما با این کار خود بسیار از تحسین معمولی فراتر رفته اید ؟ چرا؟
“مارک کازینز”: من عاشق شعرهای او هستم. می دانید، وقتی یک هنرمند بر شما اثر می گذارد و روح شما را لمس می کند، دائم در ذهنتان حضور دارد. درست مانند این است که یکی نامش را در سر شما حک کرده باشد. حالا که این چنین شده، چرا نامش را بر بدنم ننویسم ؟؟ به ویژه اگر این شخص فروغ باشد که شاعر خوبی بود و زنی بسیار دلیر. همانگونه که می دانید در بسیاری از کشور ها، روی برخی دیوارها یا خانه ها پلاکی نصب می کنند و می نویسند فلانی در اینجا می زیست. این تاتوی روی بازوی من هم همین معنا را دارد : “فروغ اینجا می زیست”…در سر و در جسم من.”
مرور بر تاریخ سینما
“مارک کازینیز” در مورد انگیزه ساختن این سری طولانی و این که آیا نمی خواسته به گونه ای دیگر کار “مارتین اسکورسیزه” را با سینما تکرار کند، گفت:
“من شماری مستند درباره سینما ساخته ام. البته نه همه تاریخ سینما. فیلمی نیز به نام “سینما، ایران” ساخته ام که تاریخچه این سینما را مرور می کند.
در همه موارد، من آنها را برای بازگو کردن عشق و یانفرت ساخته ام. وقتی از عشق صحبت به میان می آمد، هدف نگاشتن نامه های عاشقانه به سینما بود. برای سپاسگذاری از این بود که سینما مرا همچون کودکی در آغوش گرفت، نوازشم کرد و همواره دوستم بوده است. بر عکس، من همچنین فیلم هائی ساخته ام تا خشم و نفرت خود را از فیلم هائی بیان کنم که کوته بینانه و حقیر بودند. فیلم هائی که ما بیشتر درسینمای غرب می یابیم و سینمائی است که توسط مردان به وجود آمده. از سوی دیگر ما همواره درباره “پدرخوانده” و یا “سیتیزن کین” و فیلم های بسیار خوبی از این دست صحبت می کنیم، اما درباره “کیرا موروتوآ” و یا “فروغ فرخزاد” و یا “سفیفه”، کارگردان بزرگ آفریقائی، چیزی گفته نمی شود..
من از این خشمگینم که تاریخ سینمای ما همواره توسط کسانی چون من، یعنی یک مرد غربی سفید پوست نوشته شده و از این رو دید محدودی از سینما در جهان می دهد. بنابراین من تلاش می کنم روش دیگری را در پیش بگیرم.
جایگاه سینمای ایران از دید “مارک کازینز”
“مارک کازینز” درباره جایگاه سینمای ایران در صحنه سینمای جهان گفت : “سینمای ایران به دلایل مهمی جای خود را در دنیای سینما بازکرده است .
یکی از آنها این است که سینمای غرب بیشتر بر پایه رمان و ادبیات، از جمله رمان های “چارلز دیکنس”، ساخته شده است. درحالی که سینمای ایران از سنت رمان نویسی بر نخاسته. خاستگاه این سینما حافظ، سعدی و فروغ و شعرای دیگر بوده اند. این واقعیت به سینمای ایران ویژگی خاصی داده و از آن یکی از سینماهای مهم ملی جهان ساخته است
از سوی دیگر، شما اگر به فیلم ابراهیم گلستان نگاه کنید، که در اواخر دهه هفتاد ساخته شد، تم دیگری را می بینید که در سینمای ایران همواره به کار گرفته شده و آن اهمیت هر لحظه از زندگی و یا زمان حال است.. در آنها نیازی به سفینه فضائی، دایناسور و یا “هری پاتر” نیست. باز هم فیلم دیگری چون “نون و گلدون” محسن مخملباف را به یاد بیاورید. در این فیلم بی نظیر، کار گردان نگاه تماشاگر را به سوی دنیای کوچک ومحدودی می کشاند که در نهایت کوچکی، تبدیل به سمبلی از همه جهان می شود. توانائی سینمای ایران در این است. سینمای ایران از این دید بی نظیر است
گفتنی است که مستند های “مارک کازینز” درباره فیلم های مهم این هنر، با دسته بندی های هوشمندانه و با نگاهی درست به فیلم های برگزیده شده، گنجینه ای نادر برای سینما دوستان به شمار می آید. به عنوان مثال، بخش نخستین، یعنی “زایش سینما”، به هیچ وجه از فیلم های آغازین سینما صحبت نمی کند و برعکس در بخش “سینمای امروز وآینده”، از “به سوی شرق”، ساخته “دی دبلیو گریفیث” در سال ۱۹۲۰ سخن می رود.
«شهلا رستمی»