نخل طلای هدر رفته و جایزههای باورنکردنی دیگر ۷۷مین فستیوال کن
- شناسه خبر: 77158
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
از نخل طلا آغاز کنیم
نخل طلای امسال به فیلم پیش پا افتاده ی “آنورا”، ساخته ی “شان بیکر” ۵۳ ساله داده شد که بسیار مورد پسند رسانه های آمریکائی است و کشش “گرتا گرویگ” را به این کارگردان، این گونه فیلم ها (که به گفته کارگردان می بایست در گیشه خوب قروش کنند و این مورد فیلم باربی ساخته رئیس هیات داوران نیز در بر می گیرد) و شاید حسابگری برای بازی در فیلم های آینده او می تواند یک چنین زیاده روی را توجیه کند.
فیلم داستان یک مرد بسیار جوان روسی را به روایت می کشد که از خانواده ای پر پول می آید، در زندگی هیچ کس جلوی او را نگرفته و پول پدر ثروتمندش را بی حساب خرج می کند. که در این جا هدف کارگردان، روس های پولداری هستند که در دنیای غرب با پول کلانشان می چرخند و آن را بدون هیچ وسواسی خرج می کنند. پسر جوان با دختر ی آشنا می شود که در یک کاباره استریپ تیز می کند. و پس از چند روز آشنائی از او می خواهد به همسری اش در آید. دختر جوان نیز این عشق ناگهانی را باور می کند و آنها در لاس وگاس ازدواج می کنند. در اینجاست که مادر پسر جوان سر می رسد و به کمک وکیل های توانا، بدون این که پسر جوان کوچکترین ایستادگی از خود نشان دهد، زن جوان را به کمک پول از زندگی او دور می کند. همین..
این که چرا یک چنین فیلمی برای بخش مسابقه ای برگزیده شده، پرسشی است که در مورد بیشتر فیلم های این بخش و جایزه های دیگر هم صدق می کند.
از سوی دیگر، خوشبختانه، لطف “گرتا گرویگ” فیلم “مگالوپلیس” “فرانسیس فورد کوپولا” را در بر نگرفت که به رغم نقد های بسیار بد درباره فیلمش، دریکی از نمایش های ساعت ۸:۳۰، پدیدار شد تا آن را به خبرنگاران معرفی کند !! باز هم به رغم سن بالایش، ۸۵ سال، در مراسم پایانی به روی صحنه آمد و جایزه نخل طلای افتخاری را به “جرج لوکاس”، یار دیرینش داد و این احترام برانگیز است.
هند و جایزه بزرگش
پس از سی سال نبود سینمای هند در بخش مسابقه ای کن، زن کارگردانی ۳۸ ساله به نام “پایال کاپدیا”، بافیلم “آنچه ما به عنوان نور باورش داریم” به لخش مسابقه ای رسید و جایزه بزرگ هیات داوران را از آن خود کرد. این کارگردان که در سال ۲۰۲۱ ، با فیلم مستند خود “سراسر شب، بدون خبر” جایزه “چشم طلای” کن را ربوده بود، در فیلمش دو زن پرستار را نشان می دهد که در یک خانه زندگی می کنند . یکی در انتظار شوهری است که به آلمان برای کار رفته و خبری از خود نمی دهد و دیگری، که جوان تر است، با عشقی نشدنی دست و پنجه نرم می کند چرا که در سرزمین بیناد گرائی چون “نارندارا موتی”، یک دختر هندو نباید با یک مسلمان هم خو شود… روز مره گی نه چندان دلپذیر، همراه با کندی بیش از اندازه برای فیلمی که اجتماعی است و می تواند ضرب آهنگی تندتر داشته باشد، تماشاگر را به خواب می برد و ۱:۵۴ دفیفه به سختی به پایان می رسد. سکوت های دراز، حرکاتی که می بایستی تند انجام بگیرند، اما نمی گیرند، نبود یک موسیقی ناب هندی .. بی تاب می کند. آنهائی که آن را پسندیده اند، از بی خوابی اجباری در کن به دلیل دشواری دسترسی به بلیط و برنامه ریزی دیرگاه برای فیلم های مسابقه ای که تا پاسی از شب گذشته بیدار نگه میدارد، رنج نبرده اند..
دشواری سینمای “مولف” هند(بزرگترین تولید کننده فیلم) که جای بسیار کوچکی در این کشور سینما خیز دارد، در این است که کارگردانان این گروه فکر می کنند چنانچه فیلمشان کند باشد و دراز، می تواند آن را به سینمای “مولف” نزدیک کند.
“ژاک اودیار”، با دو جایزه برای “امیلیا پرز”
فرانسه توانست با دو جایزه برای فیلم “آمیلیا پرز”، یکی جایزه هیات داوران و دیگری جایزه گروهی برای هنرپیشگان زن آن و نیز جایزه بهترین سناریو برای فیلم ” مایه” (ماده) ساخته “کورالی فارژه آ”، گلیم خود را خوب از آب بیرون بکشد. خوشبختانه به فیلم “الماس نتراشیده” جایزه ای داده نشد.
جایزه گروهی برای هنرپیشگان، آن هم در جائی که یک زن “ترانس” نقش خود را بازی می کند، جکایت از نان را به نرخ روز خوردن داشت. درحالی که زنان بازیگر فیلم “دانه انجیر مقدس” هم سزاوار این جایزه ی گروهی بودند.
بهترین هنرپیشه مرد برای فیلمی پریشان و بی روح
“جس پلیمونس” ، هنرپیشه آمریکائی برای بازی اش در فیلم “گونه ای از مهربانی”، ساخته “یورگوس لانتیموس”، کارگردان یونانی، جایزه ی بهترین هنرپیشه مرد را از آن خود کرد. جایزه ای که روشن نیست به چه دلیل داده شده است چرا که هنرپیشه های دیگری، از جمله هنرپیشه ی مرد فیلم “کار آموز ” هم بودند که می توانستند به این جایزه دست یابند. “سیاستین استن” در نقش “دونالد تراامپ” بازی چشمگیری ارائه می کند و به ویژه با چند مرحله سنی این شخصیت هماهنگی چشمگیری می آفریند. حال اگر دلیل دادن این جایزه لطقی به کارگردان مد روز آن باشد که بی جهت این چنین به اوج برده شده و ارزشی دروغین یافته، جای بسی افسوس خواهد بود.
جایزه بهترین سناریو برای فیلمی مانند بنر های تبلیغاتی اما پر از خون
در اینجا باز هم علت دادن جایزه بهترین سناریو به فیلم ” مایه” (ماده) ساخته “کورالی فارژه آ”، کارگردان فرانسوی، پرسش برانگیز می شود. درست است که هدف این فیلم انگشت نهادن بر پیری بدن زنان و کنار گذاشتنشان از دنیای مد، تلویزون و سینما ( در نقش های اصلی) است، اما این هدف با خشونتی بی اندازه و همراه با نگاره هائی هم بسیار زیبا و هم بسیار ترسناک نشان داده می شود که شماری بخش هائی از فیلم را با چشمان پوشیده دیدند و شماری هم سالن را ترک کردند.
بهترین کارگردانی برای تهیه یک کولاژ یا چهل تکه
“میگوئل گومش” ، کارگردان پرتغالی، که تاکنون شش فیلم بلند آفریده، برای فیلم “تور سفری بلند”، جایزه بهترین کارگردانی را گرفت . این فیلم که بر پایه شماری ارشیو مستند از خاور دور در سالهای اغازین قرن بیستم، با در هم آمیختن بخش های ۱۶ میلیمتری تهیه شده در استودیو برای پاسداری از یکدستی زمانی، به وجود آمده، به جز گردشی در شماری از کشورها همراه با یک خط سناریو، چیز تازه ای به تماشاگر نمی دهد. این خط سناریو، گریز یک مرد را از نامزدی تشکیل می دهد که در پی او از این کشور به آن کشور می دود.. حال روشن نیست این مرد چه شغلی دارد که به او امکان سفر و جا گرفتن در هتل های لوکس را می دهد و آن نامزد وفادار هم که در پی اوست، چگونه این چنین رد وی را می باید و باز هم این سفرها را هزینه می کند ؟؟ گاه نیز فیلم ناگهان از سیاه و سفید به رنگ رو می آورد که دلیل آن نیز روشن نیست. موسیقی آن هم بسیار دور از محیطی است که به شکارش رفته… جایزه ای غریب، برای فیلمی غریب تر..
جایزه ویژه هیات داوران
در اینجا می رسیم به فیلمی که نه به دلیل داستانش، بلکه به دلیل کیفیت های سینمائی (مونتاژ، موسیقی، دکوپاژ، همگنی، دکور، بازی خوب و طبیعی .. )، به باور همه منتثدان و تماشاگرانی که از آن پیشوازی بی همتا در چند سال اخیر کن کردند، سزاوار ربودن نخل طلا بود. این فیلم “دانه انجیر معابد ” نام داشت و کار محمد رسول اف بود. این کارگردان از سال ۲۰۰۵، با دومین فیلمش، در کن توجه همگان را جلب کرد و سپس از بسیاری از بخش ها ، از جمله جایزه بهترین کارگردانی برای فیلم “به امید دیدار” در سال ۲۰۱۱ از بخش نوعی نگاه، جایزه فیپرشی در سال ۲۰۱۳، برای “دست نوشته ها نمی سوزند” ، باز هم برای “لرد” در سال ۲۰۱۷ ، در همین بخش، جایزه خرس طلائی فستیوال برلن، در سال ۲۰۲۰ برای “شیطان وجود ندارد” را گرفت.
امسال نیز، گرچه هیات داوران بیراهه رفتند و در بسیاری از رسانه ها از آنها خرده گرفته شد، این فیلم جایزه فیپرشی (فدراسیون بین المللی منتقدان فیلم) و جایزه کلیسای جهانی کاتولیک را از آن خود کرد.
رئیس داوران کلیسا ی جهانی کاتولیک، دلیل برکزیدن این فیلم را با تکیه بر بار نمادین بزرگ آن، طنز و تنش تکان دهنده، متانت و گویش دراماتیک و نگاره ای فیلم دانست.
شوربختانه هیات داوران از فیلم هائی چون “زن جوان و سوزن”، ساخته “ماگنوس فون هورن” سوئدی و “کار آموز” ساخته ی بسیار هوشمند علی عباسی غافل شدند که جزو بی کاستی ترین فیلم ها بودند.
یک جمع بندی کوتاه
با دیدن فیلم های بخش مسابقه ای امسال فستیوال کن، در یک جمع بندی بسیار کلی می توان گفت که به شکلی شگفت آور بیشتر این فیلم ها به گونه ای بدن زن و انتقاد از نگاه های مرد سالارانه را در درون مایه خود گنجانده بودند و گرچه هدف آنها انتقاد از نگاه مصرفی به زن بود، این پرسش را پیش می آوردند که چرا زنان و حتا آنهائی که خود را آزاد می پندارند و یا آزاد هستند، باز هم تلاشی خود آگاه و یا ناخود آکاه در سازگار کردن ظاهر خود با نگاه مردانه می کنند ؟
دیگر این که، بر خلاف سالهای پیش که فیلم ها حکایت از دلمشغولی های آب و هوائی، اجتماعی، سیاسی و این گونه رویکرد ها داشتند، فیلم های امسال بیشتر دلمشغولی های شخصی و عشقی را درون مایه خود قرار داده و آن را با کمی سکس در هم آمیخته بودند. صحنه هایی که در فیلم های سال گذشته، جز در دو مورد، دیگر دیده نمی شد…
این کمی نگران کننده است چرا که سینما همواره سخنگوی ناسوری های زمانه بوده و ما، نه تنها از خطر های همه سویه و چند گانه نجسته ایم، بلکه هز روز به سوی دشواری های بیشتر آب و هوائی، جغرافیائی، جنگ و سیاسی پیش می رویم. شاید دلیل آن خستگی از این فشارها و گرایش به نفی کردن باشد.
خال باید دید فیلم های سال اینده چه دیدی را با خود به ارمغان خواهند آورد…
«شهلا رستمی»