“قله خدایان”، انیمیشنی که از فستیوال کن به روی اکران ها رسید
- شناسه خبر: 32575
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
هنرمندنیوز: این نویسنده-نگاره گر، بین سالهای ۱۹۹۴ و ۱۹۹۷، این داستان مصور دنباله دار را برمبنای ماجرای بالارفتن یک کوهنورد ورزیده ی سرخورده به نام “هابو” و یک خبرنگارعکاس بی پروا وماجراجو به نام “فوکاماشی” نوشت که نخستین می خواست شکست تلخ گذشته خود را در بالا رفتن از کوههای هیمالیا و قله اورست جبران کند و دیگری، که کارش گرفتن عکس از کوهستان و رازهای آن است، در تلاش یافتن معمای او به این تجربه پر خطر دست زده بود.
و اما کارگردان و گروهش، به مدت چهار سال روی سناریوی آن کار کردند تا بالا رفتن “هابو” و پیگیری اش توسط ” فوکاماشی” را در کوههای هیمالایا نشان دهند. کاری بس دشوار چون آنها در این راه شماری از عوامل جانبی را کنار گذاشتند و تنها به خود حماسه پرداختند. تنها انتریگ داستان این بود که آیا “جرج مالوری” انگلیسی ی ۳۷ ساله و همراهش “اندرو آیروین” که در سال ۱۹۲۴ جان خود را در نزدیکی قله اورست، یعنی در بلندی ۸۳۹۰ متری، از دست دادند، توانسته بودند به قله برسند ؟ از آن زمان تاکنون همه کوهنوردان در رویای دستیابی به دوربین کوچک کداک جیبی ای بودند که آنها با خود برده بودند تا رسیدنشان را به قله اورست ثبت کنند.
ناگفته نماند که قله اورست درسال ۱۹۵۳ توسط “ادموند هیلاری” و “تنسینگ نورگی”، پس از پیمودن ۸۸۴۸ متر، فتح شد. از آن پس حدود ۵۸۰۰ کوهنورد در این راه پیروز شدند اما ۳۰۰ نفر هم جان خود را ازدست دادند پیکر آنان گاه در کنار مسیری که به قله ترسیم شده، دیده می شود.
این ماجرا که هرگزبه بیرون از ژاپن درز نکرده بود، نظر “جیرو تانه گوشی” را جلب کرد و سپس او در همکاری با “بومه ماکورا”، آن را در ۵ جلد، بین سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۳ به تدوین در آوردند و سپس ترجمه آن در فرانسه و پیروزی اش در فستیوال داستان مصور شهر آنگولم، در سال ۲۰۰۵، از آن اثری پر فروش ساخت (۳۸۰٫۰۰۰ جلد) .
ماجرا از این قرار است که “فوکوماشی” ی خبرنگار، در کاتماندو به مردی برمی خورد که به نظرش “هابو جوجی”، کوهنوردی می آید که سالها ناپدید شده بود. او همچنین می بیند که او در ماجرائی یک دوربین کوچک به دست آورد که می تواند دوربین “جرج مالوری” و “آندرو آیروین” باشد، که احتمالا در روز ۸ ژوئن سال ۱۹۲۴ به قله اورست دست یافتند. خال اگر چنین باشد، عکس های این دوربین می تواند سرنوشت تاریخ کوهنوردی و دستیابی به اورست را تغییر دهد. بناببراین، ۷۰ سال پس از این ماجرا، “هابو” می خواهد رمز وراز این ماجرا را کشف کند.
گر چه انتقال هیجانات این سفر بسیار خطرناک، ازجمله تنگی نفس، احساس سرما، برف و بوران وبادهای شدید، از ورای یک فیلم انیمیشن دشوار به نطر می آید، اما کارگردان و گروهش توانسته اند به کمک صدا و نیز سکوت، لحظات پیشروی دشوار را به تماشاگر منتقل کنند. یکی از تر فند ها قرار دادن دیالوگ ها در آغاز فیلم و کاستن تدریجی آنها، همراه با تنهائی و تنگی نقس به دلیل کاهش اکسیژن، در طول فیلم است . موسیقی مناسب هم به زنده کردن فیلم کمک می کند. کارگردان همچنین به کوهستان جان می بخشد و از آن شخصیت سوم می سازد. برای نشان دادن عمق کوهستان ویا نشان دادن شخصیت ها از بالا، که در فیلم های معمولی توسط ربات ویا هواپیمای بدون سرنشین انجام می گیرد، آنها از ترفند های انیمیشن کلاسیک استفاده کرده با محو نشان دادن شخصیت ها به این برداشت کمک می کنند.
این فیلم، که فرانسویان آن را با دقت بسیار اما به شکل خانگی و سنتی و گاه استفاده از تصویرهای سه بعدی، تهیه کرده اند، می تواند به خوبی با انیمیشن های پر خرج و پر ترفند آمریکائی به رقابت بپردازد چرا که فیلم تنها به تلاش ورزشی و نیروی جسمانی قهرمانانش بسنده نمی کند، بلکه آنان را در برابر نیروی انسانی درونی شان می گذارد. در عین حال شاید هدف از پیمودن یک راه سخت، بالا رفتن وباز هم بالا رفتن را نشان می دهد تا این پرسش را مطرح کند که پس از رسیدن چه می شود ؟
به هر رو فیلم، علیرغم پایه های سنتی ساختش، تبدیل به یک حماسه می شود و به کمک شخصیت پروری بسیار دقیق و پر مهارت، بیننده را جذب خود می کند.
“شهلا رستمی”