«شورای کاردینالها برای گزینش پاپ» یا مروری بر دودلیها و بلند پروازیها
- شناسه خبر: 85743
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
این فیلم ما را با دسیسه ها، دودلی ها و درون کاردینال هائی روبرو می کند که می بایستی، به دلیل سوگندی که یاد کرده اند و عمری که در نیایش و دور از وسوسه های “زندگی مادی” (گرچه لوکس و شکوه درون واتیکان دست کمی از دربار پادشاهان ندارد) گذرانده اند، برخوردی دیگر با مقوله های دنیوی داشته باشند. اما چنین نیست و باز هم می بینیم که بلندپروازی ها ودندان گردی های انسان، از دیواری های پهن دربار کاتولیک های جهان هم به آسانی می گذرد.
فیلم از صحنه ی در گذشت یک پاپ آغاز می شود که در پی آن می بایستی جانشین او برگزیده شود. سنگینی صحنه و مراسم، از بار بزرگی می گویند که در حال افتادن بر گردن کاندیداها و کاردینال ها است. این فیلم که داستان آن برگرفته است از زمانی به همین نام، نوشته ی “رابرت هاریس”، همچون یک فیلم اضطراب آور پیش می رود که تماشگر را، علیرغم فضای بسته، با خود می کشاند. ما کاردینال هائی را می بینیم که زیر پای دیگران پوست موز می گذارند و ار هیچ شگردی برای برگزیده شدن روی برنمی گردانند. هر گوشه و کنار این دربار بزرگ، راه پله ها، آشپزخانه، ناهار خوری و اتاف ها هم شاهد راز ونیاز ها و فاش سازی اسرار نهانی شگفت آور می شوند.
در خوبی فیلم می توان گفته ی “دیوید گیبسون”، مدیر مرکز ادیان و فرهنگ دانشگاه “فوردهام” نیویورک را برشمرد که گفت، “علیرغم خشکی و بی بهره گی کاردینال بزرگ” لاورنس” (رالف فینس) از طنز، فیلم را بسیار بهتر از کتابی می داند که از آن برگرفته شده. چون بیشتر پاپ ها بسیار شوخ بوده اند و به طنز برای برتابیدن مسئولیت بزرگی که این مسند به آنها واگذار می کند، نیاز دارند.” او می افزاید که کتاب بیشتزاز جنبه سیاسی به این موضوع می پرداخت و جهش پایان آن باورنکردنی بود، درحالی که در فیلم، دینامیک انسانی شخصیت های روحانی ی پر از عیب کاملا برجسته شده و پایان آن را بیهوده می سازد. گرچه، به گفته وی این که ۱۲۰ کاردینال را با لباس های ارغوانی شان در دربار زندانی کنیم تا سرانحام، پس از بده وبستان های مخفی و سوگند به زبان لاتین، یکی از میان آنها به غنوان پاپ سر بر آوزد و دود سقید از دودکش دربار بیرون فرستاده شود نیز کار بیهوده ایست. اما، همین روند است که برای شماری از نویسندگان و سینماگران انگیزه ساز می شود.
پیش از این آخرین فیلم درباره زندگی، دو دلی ها و دسیسه های در پیوند با مرگ هر پاپ وبرگزیدن جانشین او، به جز “نانی مورتی”، که نگرانی و دودلی ها و ترس بیش از اندازه پاپ تازه برگزیده شده را به انگاره می کشید، چند فیلم دیگر به این مقوله روی آورده بودند.
از جمله “پیترو دل پائولی” است که در سال ۲۰۰۵، با ساختن “واتیکان ۲۰۳۵” به برگزیده شدن یک پاپ تخیلی، پاپ “توماس یک” می پردازد که بیوه بود و پیش از وارد شدن به دنیای مسیحیت و دیر نشینی، قرزندانی هم داشت.. بنابراین تصمیم های غریبی چون ترک واتیکان و ساکن شدن در “ویکاریای رم” را گرفت. پدیده ای که کارشناسان کلیسای کاتولیک ردش می کنند. همان پدیده ای که فیلم “آخرین وسوسه مسیح”، ساخته اسکورسیزه، مطرحش کرد و مسیحی را نشان داد که ازدواج کرده چند فرزند نیز داشت… این فیلم نه تنها خشم کلیسا که شماری خشکه مقدس را هم برانگیخت و آنها، در سال ۱۹۸۸، سینمائی را در بلوار”سن میشل” پاریس به آتش کشیدند.
“دان براون” در سال ۲۰۰۰، در فیلم “فرشته و دیو”، به این اشاره می کند که پس از درگذشت یک پاپ، منشی او، که جایگزین موقت وی تا برگزیده شدن پاپ تازه هست، “کنکلاو” را ، با گفتن این که پاپ پیشین با سم کشته شده، معلق می سازد. کاری که در عمل امکان پذیر نیست . چرا که در گدشته، گاه رای زنی کاردینال ها سالها به درازامی کشید و به همین دلیل است که در کلیسا رسم شد که از خوراک کاردینال ها هرروز بکاهند تا آنها هر چه زودتر به رای نهائی برسند !
همین سم کشی پاپ، با الهام از شایعه هائی که پیرامون مرگ “ژان پل یگ” بر سر زبانها افتاده بود، موضوع فیلم “قتل در واتیکان” است که در سال ۱۹۷۱، توسط “مارچلو الیپراندی” ساخته شد. یکی از کارشناسان کلیسای کاتولیک، “ژرار لوکلر” می گوید، گرچه دربار واتیکان از چشم و هم چشمی و دسیسه چینی بری نیست، اما آن پاپ کشته نشده بلکه بسیار ناتوان بوده و برای این کار ساخته نشده بود. این ناتوانی در رسیدگی به امور سبب ایست قلبی وی شده است.
این هیاهوی درونی پاپ را ، بندیکت شانزدهم به خوبی با استعفایش نشان داد. او از تیغه گیوتینی سخن می گفت که می افتد و روخانی را در ماموریتی که باورمندان پیش رویش گذاشته اند، شکست می دهد. این شکست از او تنها پاپی ساخت که استعفا داد
آن چه فیلم “ادوارد برگر” را از فیلم های دیگر متمایز می سازد، نه تنها استفاده خوب از نور، دوربین و ضرب آهنگ است، بلکه روش وی در گرداندن بیننده در هزار خم کاخ واتیکان و دکور سنگین آن است که به حوبی با فضای توظئه گری و سیاست بازی همراه می شود. دیگر این که باز سازی همه صحنه ها، از جمله این که پاپ را مومیائی نمی کنند و پیکرش (بر خلاف گذشته که درونش را خالی می کردند تا در یکی از کلیسا ها رم برای نیایش جای داده شود)، روزها در همان حال نگه داشته می شود و این که پاره ای از کاردینال ها را در حال کشیدن سیگار مصنوعی می بینیم، هم درست است. می ماند انتریگ آن، که این بار با افزودن نقش زنان و ترانس ها، کارگردان ستون های یک نهاد بسیار مردانه را می لرزاند. فیلمی خوش ساخت که جائی برای بیراهه رفتن پندار تماشاگر نمی گذارد.
«شهلا رستمی»