ستاره احمدی: موسیقی تمام زندگی من است
- شناسه خبر: 50823
- تاریخ و زمان ارسال: ۲۸ مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۲۰:۲۳

هنرمندنیوز: چرا از اینهمه فعالیت هنری «موسیقی» را انتخاب کرده اید؟
من از دوران نوجوانی علاقه زیادی به سینما و تئاتر داشتم و اصلا به خاطر علاقه شدید به تئاتر کنکور هنر دادم، در صورتی که دیپلم من علوم انسانی بودم اما خیلی سال بود که ساز می زدم و در کنار آن موسیقی برای من خیلی جذاب بود، موسیقی و سازم را دوست داشتم اما تئاتر برای من دنیای عجیبی بود و احساس می کردم که باید تجربه اش کنم، اما متاسفانه یا خوشبختانه در انتخاب رشته کنکور، تئاتر را ننوشتم و موسیقی را انتخاب کردم، یعنی در لحظه آخر این تصمیم را گرفتم و بعد هم که دانشگاه هنر تهران موسیقی قبول شدم و کلا وارد جریان موسیقی شدم، اما هنوز هم تئاتر برای من مثل یک عشقی که به وصال نرسیده جذاب و هیجان انگیز است.
چرا این ساز را انتخاب کرده اید؟
اینکه چرا این ساز را انتخاب کرده ام برای من یک اتفاق بود و داستان طولانی دارد، من این ساز را از طرف برادرم هدیه گرفتم و بلافاصله کلاس ثبت نام کردم و یادگیری این ساز را شروع کردم، هر چقدر در یادگیری جلو می رفتم بیشتر به این ساز علاقه مند می شدم طوری که اصلا این ساز را کنار نمی گذاشتم، مدام در حال تمرین کردن بودم و بعد وارد دانشگاه شدم، سال ۹۳ من برادرم را از دست دادم و در واقع یکی از چیزهای با اهمیتی که از برادرم به یادگار ماند برای من این ساز بود و معنای موسیقی و سه تار برای من به طور کل تغییر کرد، احساس کردم من در برابر این ساز یک مسئولیت بزرگ دارم که باید به خوبی آن را انجام بدهم، در واقع بخواهم بهتر توضیح بدهم سه تار شد پل ارتباطی من و برادرم، هر وقت دلتنگ می شدم و هنوز هم هر وقت دلتنگی سراغ من می آید شروع به ساز زدن می کنم، بهترین چیزهایی که اجرا می کنم همیشه با این حس و حال است و دقیقا در زمانی که دلتنگم و می خواهم با برادرم صحبت کنم، در هر اجرایی هر ضبطی شاید بهتر باشد بگویم اول از هر چیزی به برادرم فکر می کنم که باعث شد من این راه را بیایم و آنقدر برای آن تلاش کنم و در این نقطه بایستم و تمام جریاناتی که در موسیقی برای من اتفاق می افتد مدیون برادرم هستم، اما در کنار تمام اینها سه تار برای من مفهوم دیگری دارد، پر از عشق، پر از حرف و پر از احساسات نگفته و تجربه نشده است.
فضا در حال حاضر برای فعالیت بانوان در موسیقی بهتر شده است یا برعکس!؟
راستش برای این سوال نمی دانم چه بگویم چون بستگی دارد، بهتر شدن برای هر کس یک معنایی دارد اما به نظر من تا زمانی که خوانندگان زن هنوز اجازه خواندن ندارند و نوازندگان زن همچنان در بعضی از اجراها حذف می شوند نمی شود گفت چیزی بهتر شده یا درست شده است، این اواخر در یزد یک گروه به خاطر اینکه نوازنده خانم داشته اند نتوانسته اند اجرا کنند و آن کنسرت کنسل شد و یا همین چند روز پیش هنرستان موسیقی در شیراز ثبت نام دختران را منتفی کرد، البته که توضیحات زیادی داده شد که به دلیل نبودن بودجه و اینها بوده اما خب راضی کننده نیست، چرا باید همیشه اولین چیزی که حذف می شود موسیقی و بعد بانوان موسیقی باشند، فکر نمی کنم نبودن بودجه بتواند دلیل منطقی برای این اتفاق باشد، من همیشه معترض بوده ام و همیشه اعلام کرده ام که نباید بانوان موسیقی کنار بکشند چون دقیقا با این کار کسانی که تلاش می کنند ما را حذف کنند به هدفشان می رسند، من فعلا فکر می کنم که این جریان تغییری نکرده و هنوز نیاز به تلاش است چون خیلی این موضوع ریشه دار است یعنی این تفکر که شما زن هستید و زنان چه حق حقوقی در این جامعه دارند و ندارند چیزی است که باید از ریشه درست شود، چیزی که به فرهنگ ما ربط دارد و باید آنها تغییر کند، خیلی از تابوها شکسته شود که اگر این قضیه درست شود به طبع در قسمت های مختلف جامعه تاثیر می گذارد و آنوقت شاید موسیقی برای ما زنان جور دیگری رقم بخورد، البته امیدوارم که روزی که این اتفاق می افتد حضور داشته باشم و به چشم ببینم که تلاش های زنان موسیقی به نتیجه رسیده است.
شرایط مافیایی چقدر در موسیقی وجود دارد؟
در مورد اینکه چقدر وجود دارد نمی توانم نظر قطعی بدهم اما مطمئنم وجود دارد، با اینکه یک تعدادی هستند که مخالف این هستند که اصلا مافیایی است اما در طول این سال ها با چند موردی مواجه شده ام و به چشم دیده ام که اینطور بوده و خب این باعث می شود خیلی از استعدادهایی که در موسیقی وجود دارد از بین برود و انگیزه ای باقی نمی ماند، همین که تنها یک تعدادی هستند که همیشه هستند در موسیقی و همه جا تنها اسم همین ها را شما می شنوید به نظر من خودش نشان دهنده همین جریان است.
خوش چهره بودن چقدر در بولد شدن یک هنرمند تاثیر دارد و آیا شما خوش چهره هستید؟
من خودم هیچ وقت چهره هنرمند برای من مهم نبوده و کاری که ارائه می دهد قطعا مهم است و فکر می کنم منطقی همین است که هنرمند را با کارش بسنجیم و نه با چهره زیبا که برای به دست آوردنش تلاشی نکرده است، داشتن چهره زیبا یک چیزی است که با شما در روز تولدتان به دنیا می آید و شما برای آن ثانیه ای تلاش نکرده اید اما هنر شما اکتسابی است و در پشت این هنری که امروز ما می بینم و یا می شنویم سال ها تلاش و زحمت و رنج و سختی بوده و این بسیار ارزشمند است، اگر چهره مهمترین رکنی باشد که ما هنرمندی را بیشتر دنبال کنیم در واقع رکن اشتباهی را انتخاب کرده ایم، اما در دنیای امروز به نظر مهم می آید، بخش دوم سوالتان را طبیعتا من نباید جواب بدهم، زیبایی یک امر نسبی است!
چقدر به ماندگاری در هنر ایران فکر می کنید و در بین اهالی موسیقی امروز کسی را داریم که ماندگار شود؟
من به این موضوع فکر نمی کنم بیشتر هدف من این است که در این جریانی که قرار دارم بهترین خودم باشم و از این مسیر لذت ببرم، تمام تلاشم را بکنم که کاری که دارم انجام می دهم را به بهترین نحو انجام بدهم تا بتوانم سهم کوچکی داشته باشم برای اینکه صدای این ساز را زنده نگه دارم، چیزی که برای من مهم است این است که تا زمانی که هنرمندانمان هستند از آنها یاد کنیم نه زمانی که از دنیا می روند چون این موضوع واقعا مهم است، خیلی از هنرمندان ما در دوران زندگی شان خیلی با بی مهری مواجه شدند اما بعد از فوت شان ماندگار شدند و همه جا از آنها یاد می شود البته که یاد کردن از آنها قابل ستایش است اما خب چرا وقتی هستند از آنها به خوبی یاد نکنیم؟ ما هنرمندان خوبی داریم، در نسل جوان موسیقی ایران استعدادهای زیادی دیده می شود که می توانند موسیقی ایران را در جایگاه خوبی نگه دارند اما به شرطی که فضای کار برایشان مهیا باشد، چون خیلی از اینها در خانه هایشان مشغول تمرین هستند و جایی از آنها استفاده نمی شود و این بی مهری به آنهاست، قطعا در این تعداد موزیسین جوان نام هایی ماندگار می شوند که ماندگار شدنشان در شان و مقامشان است.
موسیقی کجای زندگی شما قرار دارد؟
موسیقی در واقع تمام زندگی من است، من حاضر نیستم لحظه ای بدون موسیقی زندگی کنم، یعنی تصورش را هم نمی توانم بکنم یک روز سازم نباشد و یا اینکه من نتوانم ساز بزنم، یکی از ترس های زندگی من این است که اتفاقی برای دستهایم بیفتد و من نتوانم ساز بزنم و این برای من با مرگ تفاوتی ندارد، با این که در این سال ها شده که بی انگیزه بشوم و یا عصبانی بشوم و در لحظه بگویم که دیگر ساز نمی زنم و موسیقی را کنار می گذارم اما همه هم میدانند که اینها فقط حرف است و در عمل واقعیت ندارد، من به خاطر موسیقی از خیلی چیزها گذشته ام و اگر لازم باشد باز هم این کار را می کنم، هر اتفاق بدی در زندگی ام افتاده موسیقی جایگاهش حفظ شده و هیچ وقت حذف نشده و شاید بهتر است بگویم که نمی گذارم حذف بشود چون در واقع چیزی که این مدت من را سرپا نگه داشته حضور موسیقی و سازم در زندگی ام بوده و تا همیشه همینطور است.
شهرت را دوست دارید؟
اگر صادقانه بخوایم جواب بدهم بله شهرت را دوست دارم، شاید بیشتر برای این باشد که تجربه اش نکرده ام چون خیلی از آدمهای مشهور هستند که از شهرتی که به دست آورده اند فراری هستند و این هنوز برای من قابل هضم نیست چون نمی دانم چه اتفاقی می افتد که به این درجه می رسند اما هنوز می توانم بگویم بله شهرت را دوست دارم تا زمانی که چیزی تغییر کند و شاید نظرم عوض شود.
سختی ها و شیرینی های این هنر برای شما چیست؟
سختی های موسیقی زیاد است و برای من به عنوان یک زن در این جامعه بیشتر هم بوده است، از نوع نگاه مردم تا کار کردنم در این فضا همه شان به سختی بوده که همیشه دلم می خواهد بیشتر راجع به آنها بنویسم و یا حرف بزنم که بسیار زیاد است و شاید نشود کامل اینجا توضیحشان داد، منظورم از نگاه مردم چیزی است که در طول این مدت از فضای مجازی برداشت کرده ام، تعدادی هستند که واقعا هنوز به موسیقی نگاه جنسیتی دارند، چون زن هستید موسیقی که اجرا می کنید شنیده نمی شود و چیزهای دیگری برای آنها جلب توجه می کند که اصلا مهم نیستند، در مورد کار کردن در این فضا هم که صحبت کرده ایم که همیشه با سختی همراه است و همیشه در تلاش هستند که ما را حذف کنند اما وقتی اجرا می گذارم، وقتی تمرین می کنم، وقتی کار ضبط می کنم و وقتی با کامنت ها و نظراتی مواجه می شوم که می بینم کار من شنیده و دیده شده و عده ای دوست داشته اند حالم قطعا خوب می شود و یا وقتی با هنرجوهایم وقت می گذرانم و می بینم توانسته ام بخشی از موسیقی ایران را به آنها یاد بدهم و آنها به خوبی اجرا می کنن خودم لذت می برم، چیزی که برای من خیلی مهم است و از آن لذت می برم زمانی است که نتیجه کارهایم را می شنوم و حرفایی که در درونم است را با موسیقی بیان می کنم، این برای من شیرین ترین قسمت نوازندگی است.
آرمانشهر شما در دنیای هنر چیست؟ چیزی که از خودتان انتظار داشتید امروز باشید هستید و پنج سال بعد چنین زمانی کجا هستید؟
آرمانشهر من دقیقا جایی است که زنان بتوانند بدون هیچ محدودیتی روی سن بروند و اجرا کنند، بدون ترس از هیچ چیزی با ذهنی راحت و رها در حال حاضر مهم ترین دغدغه من در موسیقی این است، از چیزی که الان هستم راضی هستم، شاید با برنامه هایی که داشته ام تفاوت دارم و خب خیلی از اتفاق هایی که توقع داشته ام بیفتد و برای آنها تلاش کرده ام نیفتاد و البته الان فکر می کنم که همیشه در تمام مراحل زندگی این من نیستم که تصمیم می گیرم چون خیلی چیزهای دیگر در روند زندگی تاثیر می گذارند و نتیجه ها را تغییر می دهند، اما از تغییر نتیجه ها هم ناراضی نیستم چون درست است که اتفاقاتی که می خواستم نیفتاد اما اتفاقاتی افتاد که هیچ وقت نمی توانستم به آنها فکر کنم و یک جوری شبیه رویا بود ولی برای من پیش آمد، در مورد این که پنج سال بعد کجا هستم نمی توانم نظری بدهم اما مثل همیشه تلاش می کنم جای درستی قرار بگیرم، جایی که با تلاش خودم به دست آورده باشم و برای آن زحمت کشیده باشم، این به نظر من همیشه بهترین جایی است که هر کسی می تواند بایستد و به آن افتخار کند، محکم ترین جایی که می توانیم بایستیم جایی است که با تلاش بدست آورده ایم، کسی شما را نمی تواند از آنجا پایین بکشد و یا آن جا را از شما بگیرد چون آن مکان آن موقعیت و آن دستاورد برای خود شما است.
گفتگو: عباسعلی اسکتی