داود سهامی: با وجود دنیای مجازی سوق به کتاب کمتر است
- شناسه خبر: 24944
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
هنرمندنیوز: با داود سهامی گفتگویی چالشی و کوتاه داشته ایم که با هم می خوانیم.
اگر بخواهید برای زندگی خودتان یک کتاب بنویسید اسم آن را چه می گذارید؟
«چگونه میشود در یکسال چند سال زندگی کرد» گاهی نسبت به سختیهایی که در زندگی کشیده ام فکر می کنم، اگر سن شناسنامه به تجربه و سختی کشیدن بود اکنون من صد وپنجاه ساله بودم.
چه ویژه گی هایی را در نوشتنن یک متن یا شعر لحاظ می کنید؟
باور پذیر بودن شعر و تفکیک به موقع موضوع، خواننده باید از شعر چیزی بفهمد، به جای استفاده از کلمات قلمبه سلمبه عامیانه میگویم.
چه توصیه ای برای علاقه مندان به «نویسندگی» دارید؟
واقعی نویسی و باور پذیر بودن در هر موضوعی تم اصلی کار باشد، جوری بنویسیم که خواننده وارد نوشته ما شود و جزئی از ماجرا شود، از اطلاعات روانشناسی استفاده کنیم و کاری کنیم که خواننده حس کند از این نوشته چیزی نصیب او می شود نه اینکه وقتش ضایع می گردد، شده حتی یک گره ساده به خواننده بیاموزیم تا همیشه بداند از نوشته چه کسی آموخته و این یعنی نویسنده باید خیلی بداند.
کار کدام شاعر و نویسنده خارجی را می پسندید؟
جبران خلیل جبران، سیلویا پلات.
نظرات مخاطبانتان مخصوصا در دنیای مجازی چقدر برایتان اهمیت دارد و کامنت جالبی داشته اید که در ذهنتان بماند؟
قطعا اهمیت دارد و کامنتهای خیلی جذابی داشته ام، از دعای خیر گرفته تا مطلبهای شوخی مثل «واااای پاره شدم از شعرت» اما متاسفانه به خاطر بی ادبی و پیامهای خارج از نزاکت برخی دنبال کننده ها مجبورم پیامهای مخاطبین را مسدود کنم.
جالبترین اتفاقی که در مواجه با مردم تا امروز نسبت به اشعارتان داشته اید چه بوده است؟
در یک رستورانی حوالی نوشهر غذا می خوردم که ناگهان مدیر رستوران آمد و به اسم صدا کرد و خیر مقدم گفت و به مشتری ها معرفی کرد، برای خودم جای تعجب بود چگونه شناخته، بعداز پرس و جو متوجه شدم اسمم از شعری تک بیتی در خاطرش مانده و موقع فیش گرفتن اسم روی کارت بانکی ام را خوانده است، در اینترنت اسم و عکس را سرچ کرده و دیده خودم هستم، احساس جالبی بود.
بهترین تعریفی که از خودتان شنیده اید چه بوده است؟
در یک جلسه مشاعره بداهه که خیلی طولانی شد کار به آخر رسید و من همچنان قافیه داشتم، یکی از افراد حاضر با اشاره به آرامش و صبر من گفت، لامصب فرعون دلواژه هاست، تا صبح قافیه دارد، البته که من از فرعون دور هستم ولی از تعریف ایشان خوشم آمد، در دنیای مجازی هم تکه هایی میگویند که جالب است و شاید به بقیه شاعران هم بگویند، من بعضی هایشان را خیلی دوست دارم، عالیجناب واژه ها، شاعر درک های عجیب، صاحب دلنوشته های خوب، هر وقت به شعرهای شما می رسم قلبم به لکنت می افتد و…
موسیقی کجای زندگی شما قرار دارد و خواننده محبوب هم دارید؟
من قسمتی از موسیقی هستم، بیشتر دردهایم با موزیک درمان می شود، همه خواننده ها را گوش می کنم، از استاد شجریان تا امیر تتلو، هر کدام از اینها هنرهای خاصی دارند، خودم هم که می خوانم لذت می برم، هر روز صدای خودم را گوش می کنم، چون بیشتر برای خودم خوانده ام اما در ایران بیشتر از خواننده خوب آهنگساز خوب داریم، آقایان میلاد ترابی، حامد برادران، سیروان خسروی، آقای شجاعی و…با هنرشان می توانند از درخت هم خواننده محبوب بسازند.
آخرین فیلم و کتاب خوبی که خوانده و دیده اید را معرفی می کنید؟
فیلم رستگاری در شائوشنگ، خیلی مفهوم قشنگی داشت و فیلم اینتر استالر یا میان ستاره ای که با این فیلم بعد دیگری از زندگی را درک کردم، دو کتاب را با هم خواندم، یکی کتاب کوانتوم: راهنمای مبهوتان «نوشته جیم الخلیلی» و دیگری بیگانه اثر آلبرکامو.
علاقه مندی ها و تفریحات شما و زمان تنهایی بیشتر چه می کنید؟
وقتی دلم می گیرد یا با کلسیونها سرگرم میشوم یا رانندگی با موزیک به هر مقصدی، بیشتر جاده چالوس، وقتهایی که خوشحال هستم با دوستان سفر می کنم، بیشتر طبیعت گردی و کمپ و کوهنوردی، به طور میانگین سالی چهل سفر می روم و در طول این سفرها می نویسم و می سرایم.
شهرت را دوست دارید؟
به نظر من کسی از شهرت بدش نمی آید، فقط نوع شهرت مهم است، دوست دارم وقتی به شهرت برسم که از نظر اخلاق و مرام تکمیل باشم.
بهترین اتفاق سال گذشته برای شما چه بوده است؟
ابتدا آشنایی با یک دوست خیلی خاص و دوست داشتنی و دوم شناختن و جدا شدن از یک دوست نمای خدا قسمت گرگ بیابان نکند.
چیزی که از خودتان انتظار داشتید امروز باشید، هستید؟
نه متاسفانه، من در زندگی اشتباهات خیلی زیادی کرده ام و آسیبهای زیادی دیده ام، الان هم از خودم انتظارم خیلی بالا است و امیدوارم بشوم آنکه باید بشوم.
یک نکته جالب از خودتان برای مخاطبان ما؟
دوست دارم در تمام زمینه ها هر روز نسبت به دیروز آن پیشرفت کنم و از لحظه لذت ببرم و اعتقاد دارم لذت بردن هزینه دارد و با کوته نظری و خساست نمی شود لذت برد.
اگر با خودتان ملاقات کنید از خودتان خوشتان خواهد آمد؟
از خود الانم بیشتر از خود دیروز خوشم می آید و آرزو میکنم کاش با خود فردایم آشنا می شدم.
چهار شخصیتی که دوست دارید از نزدیک با آنها ملاقات داشته باشید؟
پاپ فرانسیس ، آیت الله خامنه ای، مولوی عبدالحمید، عووادیه یوسف و از هر کدامشان چند سوال دارم که کمک میکند انسان بهتری باشم.
چقدر به ماندگاری فکر می کنید و در بین شاعران امروز کسی را داریم که ماندگار شود؟
قطعا شاعران خوبی داریم، اینکه کدامشان ماندگار میشوند با توجه به شبکه های مجازی همه ماندگار میشوند اما من اشعار سه شاعر معاصر و جوان را خیلی می پسندم، آقایان فاضل نظری، دکتر حسن دلبری و شهراد میدری، گاهی یک بیت از اشعار این عزیزان یک دیوان لذت بخش است.
چقدر اهل ورزش و طرفدار کدام تیم هستید؟
عضو انجمن بین المللی کوهنوردی هستم، آفرودر و طبیعت گردم و هفته ای یک شب فوتسال بازی می کنم، از کودکی طرفدار استقلال، رئال مادرید و آ ث میلان بوده ام.
اگر دوباره متولد شوید دوست دارید این اتفاق کجا و با چه شغلی بیفتد؟
با شغل و مکان مشکلی ندارم، اما اگر دوباره متولد می شدم قطعا بیشتر به والدین و نزدیکان خدمت می کردم، خیلی بیشتر عاشقی می کردم و در لحظه زندگی میکردم.
چهار چیزی که به جزیره تنهایی خودتان می برید؟
موبایل و شارژر، خودکار و کاغذ، موز و یک نفر که اسمش را نمی گویم!
یک سوال از خودتان بپرسید و پاسخ بدهید؟
از خودم می پرسم چقدر صبور هستید؟ و جواب می دهم: اندازه یک عمر تنهایی و دلتنگی، اندازه فوت پدر در نوجوانی، اندازه تهمت و دروغ، اندازه ورشکستگی، اندازه انتظار، اندازه اشتباهات زندگی، اندازه درک نشدنها، اندازه تحریمها و جنگها و اندازه برخورد با بیشعورها.
فکر می کنید ده سال بعد کجا باشید؟
هر جا هستم ده سال سخاوتمند تر و با شعورتر از امروزم.
باشکوه ترین لحظه زندگی شما
به زودی می رسد و خدمت شما عرض می کنم.
یک اتفاق ایده آل همین الان برای شما چه می تواند باشد؟
رای عادلانه در یک پرونده قضایی و رفع تحریمها برای آرامش مردم ایران زمین.
زندگی را چه رنگی می بینید؟
سبز ساده، به لطافت فروردین به سادگی اردیبهشت، به شور خرداد، به مهربانی و صداقت تیر، به گرمای مرداد، به هیجان شهریور، به مهر مهر، به وفای آبان، به امید و دگرگونی آذر، به خنکای دی، به شادابی بهمن و به پایان حماسی اسفند
خط قرمزهای شما چیست؟
خط قرمز من حریم خصوصی و آبروی انسانها است که حاصل تجربه های تلخی است .
یک بیت که همین الان از ذهنتان گذشت؟
ز درد رفتنت یکبار، زدمپیکی، رود یادت
تو از یادم نرفتی و کنون من دائم الخمرم
از شما به زودی کتابی خواهیم داشت؟
امیدوارم سال جدید انجام شود، الان با وجود دنیای مجازی سوق به کتاب کمتر است ضمن اینکه هنوز کمی پختگی لازم است و باید بیشتر بیاموزم.
چهار هنرمند که دوست دارید از نزدیک ببنید؟
اردلان سرفراز، علی معلم دامغانی، امیر هوشنگ ابتهاج، استاد غلامحسین امیرخانی.
در پایان یکی از اشعارتان را به مخاطبان ما تقدیم می کنید؟
بحر: هزج مثمن سالم
وزن : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
میان لشکرت فرمانروایی، آی می چسبد / کنم من کودتا، آدم ربایی، آی می چسبد / نمیخواهم بفهمند این حسودان، عاشقت هستم / توام لرزان و ترسان می نمایی، آی می چسبد / بگویم دست ها بالا، سلاح لشکرت پایین / گروگانت بگیرم من، خدایی آی می چسبد / تو هم تسلیم شو، اغراق در ترس ات بکن گاهی / کمی در بندِ آغوشم بیایی، آی می چسبد / دوچشمت قهوه ای، ابرو کمان، مژگان تو دیبا / فراری گر شویم آخر، دوتایی آی می چسبد / تو را من می برم تا قلّه ی قاف، آن سر دنیا / من و عشق و تو و لبخند و چایی، آی می چسبد / ببافم موی پر پیچ و خم و، دیوان شعرت را / برایت می سرایم صد رباعی، آی می چسبد.
و حرف پایانی؟
دلتنگی / همان چوب خداست / داد می زنی کسی نمیشنود / زجر میکشی کسی نمیبیند / او می آید و دلتنگی تمام می شود.
رضا پورزارعی