بوی باران سریالی با ایرادات قانونی و حقوقی فاحش
- شناسه خبر: 10710
- تاریخ و زمان ارسال: ۲۲ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۴۷

فیلنامهای با این همه چالشهای و ایرادات حقوقی در رسانه ملی آیا مصداق ترویج بی قانونی به حساب نمیآید؟
شبهای این روزها بازیگرانی نامآشنا در سریالی که خود نمیدانند یک درام جنایی است یا معمایی؛ در کنداکتور سیما در نگاه مخاطبان حاضر شده اند، سریالی که ابتدا “عروس تاریکی” نام داشت اما پس از پخش قسمت اول آن “بوی باران” نام گرفت، عنوانی که تا کنون قرابتی با محتوای آن ندارد.
سریالی شبه ملودرام و اجتماعی که با حضور بازیگران نامی، به دلیل جذاب نبودن پردازش شخصیتها، آن گونه که باید نتوانسته است نظر مخاطبان را به خود جلب کند و در ساخت و کارگردانی نیز درجه یک و استاندارد نیست در نتیجه با انتقادهای فراونی از سوی منتقدان روبرو شده است. محتوای این سریال ارتباط مستقیم با مسائل حقوقی دارد بنابراین در این یادداشت به نقاط ضعف حقوقی این فیلم نامه میپردازم که در نتیجه نبود مشاور حقوقی است و جای خالی آن در کنار مشاور انتظامی بیش از بیش به چشم میخورد.
“بوی باران” به جای آنکه بتواند مضامین حقوقی و موضوعات قانونی را به مخاطب آموزش دهد با پرداخت ضعیف و نادرست در موضوعاتی ابتدایی همچون تبدیل شدن چک به پول آن هم به نام ترانه افشاری با اسم جعلی ترانه ناصری که حتی از نظر بینندگان معمولی هم دور نمانده و نیز مبهم ماندن برخی مسایل که بیشتر موجب سردرگمی بینندگان شده است بی اطلاعی نویسنده را در خصوص مسائل حقوقی نشان میدهد.در تنظیم سند رسمی و انتقال آن ابتدا باید اصالت اسناد توسط سردفتران تایید شود یعنی اینکه اصل اسناد به علاوه مدارک شناسایی طرفین از جمله اصل شناسنامه و کارت ملی طرفین تسلیم دفتر خانه خواهد شد و سر دفتر مکلف است استعلامات لازمه را از مراجع ذیصلاح بخواهد و در صورت نبود آن، منع قانونی و عدم ممنوع المعامله بودن طرفین سند انتقال را تنطیم میکند حال آنکه در این سریال پس از برگشتن طاها از سوی نادر و همسرش حالتی ایجاد میگردد که بخش مهمی از اموال طاها به نام باران جعلی انتقال یابد.
برای همگان این موضوع مشخص است که انتقالات رسمی و دفترخانهای از قانونی ترین موضوعات حقوقی در بیع یا مبادلات حقوقی محسوب میشود که در آن سردفتران مکلفند طبق قانون با رویت اصل شناسنامه و کارت ملی افراد اعم از انتقال گیرنده و دهنده و تطبیق عکس اشخاص، مبادرت به تنظیم اسناد رسمی کنند اما در سریال بوی باران شاهد مواردی خارج از این روند قانونی بوده ایم. با وجود این که قانونگذار نسبت به تنظیم اسناد رسمی و نظارت خاص و مستقیم بر نحوه تنظیم آنها قوانین مدون قابل توجهی پیش بینی کرده است اما نویسنده و کارگردان با نظریه پردازی و اجتهاد حقوقی و قضایی مدلی خلاف قانون را به نمایش گذاشته اند و با این کار نظر مخاطب را به مقولههای حقوقی و قضا در موضع انتقال و املاک بدبین کرده اند.
نکته دیگر این که گویا نویسنده نسبت به احکام ازدواج و طلاق و صیغه بی اطلاع است چرا که طبق ماده ۱۶ قانون حمایت خانواده، مصوب ۱۳۵۳ مرد نمیتواند با داشتن زن، همسر دوم اختیار کند مگر به شروطی، چطور سیاوش ستوده بدون اجازه همسر اولش که هنوز طلاق نداده و آن شروط هشتگانه ماده فوق الذکر را ندارد توانسته است با زن افغان ازدواج کند و آن را به ثبت رساند؟ در حالیکه با توجه به عدم نسخ ماده ۱۶ قانون حمایت از خانواده مصوب ۱۳۵۳در خصوص ازدواج مجدد، دفاتر ازدواج کما فی السابق مکلفند قبل از ثبت ازدواج مجدد مردان متاهل، حکم صادره از سوی دادگاه خانواده در خصوص تجویز ازدواج مجدد را مطالبه نمایند.
ایراد دیگر به این سریال این است که چگونه سیاوش بدون هیچ مدرکی که نشان دهد پدر شادی است به پرورشگاه مراجعه میکند و شادی را تحویل میگیرد آن هم صرفا با نشان دادن یک برگه هویت که میتواند جعلی باشد و حتی آسایشگاه که در تمام این ۱۰ سال فقط مادر شادی را میشناخت یک تماس با مادر شادی نگرفته است؟ هیچ پرورشگاه و آسایشگاهی فرد را بدون مدارک شناسایی همراه که اقوام درجه اول باشند بستری نمیکنند و کسی که فرد را بستری کرده حق بردن و آوردنش را دارد نه کسی دیگر، چگونه سیاوش بدون مدرکی دال بر این که او پدر شادی است و در شناسنامه اش درج شده شادی را از آسایشگاه گرفته است؟
سریال بوی باران با توجه به محتوایش نشان از محوریت بازپرس و دادگاه دارد اما گویا عوامل فیلم نسبت به بازپرس و وظایفش اطلاعاتی ندارند. باید یادآور شوم که براساس نص صریح قانونی قاضی تحقیق یا مستنطق یا بازپرس، صاحب منصبی است که تحقیق مقدماتی جرایم و جمعآوری دلایل له و علیه متهم بر عهده او قرار دارد حال این که در این سریال جز عشوه و رفتارهای احساسی چیز دیگری نمیبینیم.
در قانون آیین دادرسی کیفری آمده است تحقیقات مقدماتی به صورت محرمانه صورت میگیرد، مگر در مواردی که قانون به نحو دیگری مقرر کرده باشد. حال بازپرس که قاضی تحقیق است در اقدامی خنده دار در دفتر رئیس دادگاه با خواهر متهم و وکیلش قرار ملاقات میگذارد و محتویات پرونده را شرح میدهد حال آنکه طبق قانون تمامی اشخاصی که در جریان تحقیقات مقدماتی حضور دارند موظف به حفظ این اسرار هستند و در صورت تخلف، به مجازات جرم “افشای اسرار شغلی و حرفهای” محکوم میشوند.
دیگر آن که از وظایف بازپرس پرونده این است که باید در کمال بیطرفی و در حدود اختیارات قانونی، تحقیقات را انجام دهد و در کشف اوضاع و احوالی که به نفع یا ضرر متهم است فرق نگذارد. وی مکلف است برای جلوگیری از امحای آثار و علائم جرم، اقدامات فوری را بهعمل آورد، در تحصیل و جمعآوری ادلهی وقوع جرم تأخیر نکند و برای کشف حقیقت هرگونه اقدام لازم را انجام دهد؛ ازجمله تحقیق محلی، معاینهی محل، صدور قرار کارشناسی و ارجاعبه کارشناس بهمنظور دریافت نظر تخصصی، احضار متهم، در صورت ضرورت جلب متهم، صدور قرار تأمین مناسب، تحقیق از شهود و مطلعان و… . حال آنکه در سریال بوی باران با وجود این که وکیل پرونده در دادگاه شواهدی پیدا کرد مبنی بر این که فرشته در زیر زمین کشته نشده است و پس از نبش قبر مشخص شد جنازه متعلق به فرشته نیست و بازبرس و پزشک قانونی این مسئله را تایید کردند اما نشان داده میشود که بازپرس به دنبال قاتلین و پزشکی قانونی نیست.
قانون میگوید گاهی ممکن است بازپرس هنگام تحقیق، موفق به کشف جرمی دیگر شود که با جرم اول ارتباط ندارد. اگر این جرم بدون شکایت شاکی نیز قابلتعقیب باشد، بازپرس باید طبق قانون برای حفظ آثار و علائم وقوع جرم و جلوگیری از فرار و مخفیشدن متهم اقدامات لازم را انجام دهد حال اینکه در این سریال بازپرس به دنبال شناسایی جسدی که به جای فرشته دفن شد نیست و هیچ تلاشی در جهت شناسایی آن نمیکند. چگونه ممکن است وقتی فرشته کشته نشده اولیای دم از شخص قاتل به جرم کشتن او شاکی باشند و تقاضای اجرای حکم کنند؟ با آن همه ادله و دلایل چرا بازپرس از میز خود جدا نمیشود و شروع به وظایف ذاتی و قانونی خود نمیکند؟
در “بوی باران” سه نفر به جهت اینکه بازپرس اقدامات شایسته انجام نداده است به قتل میرسند حال آنکه بازپرس باید بهمنظور حمایت از بزهدیده، شاهد، مطلع، اعلامکنندهی جرم یا خانوادهی آنان و همچنین خانوادهی متهم در برابر تهدیدات، در صورت ضرورت، انجام برخی از اقدامات احتیاطی را به ضابطان دادگستری دستور دهد.
ایراداتی دیگر نیز در این سریال وجود دارد از قبیل این که در کدام یک از مدارس ایران کودک افغان بدون تبعیت ثبت نام میشود؟ در کدام مدرسه اطلاعات شخصی معلمین و کادر آموزشگاه را به اولیاء و قیمهای قانونی میدهند؟ دیگر بماند فردی که نسبت به دانش آموز هیچ رابطه سببی و نسبی ندارد. در کدام قانون تبعه غیر مجازافغان (مادر) را میبرند اما فرزند را آزاد نگه میدارند؟ از همه آنها بگذریم جایگاه وکلا متاسفانه بسیار ضعیف دیده شده است وکیلی که گویا هیچ سوادی ندارد و صرفا دعواهای خانوادگی را در مورد پرونده همراهی میکند .
حال سوالی که پیش میآید این است که در سریالی با این همه موضوعات حقوقی آیا حضور یک کارشناس حقوقی نباید ضروری باشد؟ آیا صدا وسیما، شورا یا کارگروهی با عنوان هیئت نظارت بر فیلم نامه و سریالهای در حال ساخت ندارد؟ فیلنامهای با این همه چالشها و ایرادات حقوقی در رسانه ملی آیا مصداق ترویج بی قانونی به حساب نمیآید؟ جا دارد به جهت ضرورت دانش حقوقی مخاطبان، جلوگیری از ترویج بی قانونی و نشر اطلاعات غلط حقوقی در ساخت سریالها از نظرات مشاورین حقوقی استفاده شود تا شاهد آثاری فاخر و فاقد ایرادات حقوقی در تلویزیون باشیم.
- مجید قاسم کردی