“بنه دتا” ، چرا فستیوال کن سه سال چشم به راه آن نشسته است ؟
- شناسه خبر: 27637
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
داستان فیلم که بخش بزرگی از آن از یک رخداد واقعی در قرن هقدهم الهام گرفته است، زندگی یک راهبه را نشان می دهد که در :پشا”، در استان توسکانی ایتالیا، به دو دلیل ماجرا آفرین شد : ادعای گفتگو با مسیح و تمایلات هم جنس گرایانه..
این زن که از دوازده سالگی به بعد همه عمرش را در یک دیر گذراند، ادعا می کرد که پیامبر مسیح و خداست و مسیح او را میانجی خود با مردم قرار داده است. البته مادر روحانی این دیر چندان سخنان او را باور نداشت اما مقامات بالاتر از این موضوع استفاده کرده هر یک آن را به سود خویش به کار می برد.
پل ورهوون”، کارگردان هلندی هیچ گاه از جنجال بر انگیزی پرهیز نکرده وهمواره در جستجوی کالبد شکافی احساسات بیمارگونه اجتماعی بوده است.
گفتنی است که پل ورهوون” پس از ۲۴ سال، یعنی پس از فیلم “غزیزه های پایه ای” ، در سال ۲۰۱۶ به کن باز گشت و فیلم “او”، را در ژانر فیلم های اشطراب آور ارائه نمود. دز این فیلم، شخصیت فیلم، که گذشته ای دردناک دارد و در کودکی از آن بسیار رنج برده و قربانی نا مهربانی های زندگی است، کم کم ار قربانی تبدیل به گرداننده بازی می شود و متهاجم خود را وارد بازی خطرناکی می کند. او همچنین به گونه ای انتقام خود را از مادر کمی دیوانه و پدر بدنام خود می گیرد.
در فیلم “او”، بر خلاف فیلم های پیشین “ورهوون”، از برهنگی و سکس چندان استفاده نمی شد، باز هم شخصیت زن فیلم پیچیده و بازی گردان بود.. به هر رو زنان فیلم های او همگی بسیار توانا، با اراده، آزاد و مبارز بوده و هستند. اسلوبی که به گونه ای در فیلم “بنه دتا” هم دیده می شود. در اینجا نیز قربانی کلیسا، سخت گیریهای اجتماعی و قدرت طلبی، خود به بازی گردان تبدیل می شود. او با نیروی متقاعد کننده خود از ساده لوحی ها و خرافات بهره می جوید و جائی دیگر در زندگی برای خویش دست و پا می کند. جایگاه فدرت !!!
“ورهوون”، پیش تر در باره توانائی زنان می گفت چنین گزینشی قصدی نبوده اما همواره در زندگی متوجه شده که زنان از مردان قوی ترند.
دیالوگ های فیلم “بنه دتا”، همچون فیلم “او” از جذبه خاصی برخوردارند، اما فیلم خوش ساختی آن یکی را ندارد و به درازا کشیده می شود. به ویژه این که “ایزابل هوپر”، هنرپیشه فرانسوی، که سردی همیشگی اش در پاره ای از نقش ها جذبه آنها را می گیرد، کاملأ به درد این نقش می خورد. در حالی که “ویرژینی افیرا”، گرچه هنرپیشه خوبی است، در سن ۴۴ سالگی به درد نقش یک راهبه جوان نمی خورد ودر صحنه هائی که او را برهنه نشان می دادند، بدن برنزه او با زندگی یک راهبه دیر نشین که آفتاب و مهتاب رنگ جسم او را نمی بینند، هم خوانی نداشت.
موضوع فیلم هم، گرچه به یک رخداد واقعی می پرداخت، اما در میان آثار سینمائی ازاین دست، تازگی نداشت و در گذشته بهتر از این ها را دیده بودیم. از جمله آنها “خواهر روحانی”(برگرفته از کتاب “رنه دیدرو” نویسنده قرن هژدهم)، ساخته “ژاک ریوت”، با بازی “آنا کارینا” در سال ۱۹۶۶ بود، که پیش از نمایشش، زیر فشار کلیسا، توسط کسانی که آن را ندیده بودند، مورد یورش قرار گرفت وممنوع شد. در حالی که در همان زمان در فستیوال کن نمایش داده شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت. در برابر این دوگانگی،به ناچار فیلم در سال ۱۹۶۷ به نمایش در آمد اما برای زیر هژده سالگان ممنوع اعلام شد. این ممنوعیت ۲۰ سال بعد برداشته شد.
به هر رو پس از سه سال انتظار برای فیلمی که خوش ساخت است اما درد را منتقل نمی کند و بی تقاوت می گذارد، کمی راز به نظر می آید… اما در سالهای اخیر شاهد این بوده ایم که فستیوال کن به گونه ای شماری سینماگر را آبونه خود کرده و شماری از فیلم ها را چشم بسته به بخش اصلی مسابقه ای راه می دهد… سینمای ایران را هم که فراموش کرده است…
“شهلا رستمی”