با فیلم “خورشید” سینمای ایران، همچنان به ادامه راه بر اکران ها ادامه می دهد
- شناسه خبر: 39092
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
هنرمندنیوز: در فیلم “خورشید”، که درفرانسه “کودکان خورشید” عنوان گرفته، ما با “علی”، پسری دوازده ساله و سه دوست دیگرش آشنا می شویم که با سخت کوشی لقمه نانی برای خانواده خود در می آورند. این چهار پسر در یک گاراژ کار می کنند و با دزدی های کوچک تیز به این درآمد ناچیز می افزایند.
این کودکان، که به ناچار، با دنیای مرد رند ها هم در تماس هستند، در چنگال یک فرد نادرست و مافیائی اسیر می شوند که از آنها می خواهد گنجی را بیابند، که به گفته وی، در زیر زمین گورستان همجوار مدرسه کودکان کار نهفته شده است. این کودکان به سختی در آن مدرسه که “خورشید” نام دارد، نام نویسی می کنند و در هر فرصتی به کندن تونلی برای دستیابی به این “گنج” می پردازند. کاری بس دشوار هم از نظر فیزیکی و هم خطری کهچنین کاری برای آنها به وجود می آورد. اما نیاز به نجات مادر برای علی دوازده ساله و سه همدستش که آنها نیز به این “هدیه آسمانی” برای رهایی از شواریهای خود نیاز دارند، به آنها انرژی می بخشد. در این میان فیلم تلنگر هایی به وضع کودکان کار و بی توجهی به آموزش آنها می زند. مدرسه پسرانه خورشید، تنها به کمک نیکوکاران و یک معلم مسئول و دلسوز، تلاش به دادن آینده ای روشن تر به این کودکاناداره می شود و هیچ کمکی از سوی مقامات دولتی دریافت نمی کند. به زندگی کودکان افغانی هم ، که به دلیل نداشتن اجازه اقامت بهتر از کودکان ایرانی نیست ، اشاره می شود و این بی عدالتی از ورای “ابوالفضل”، یکی از بهترین های کلاس ، متبلور می گردد. خواهر کوچک ابوالفصل، شامیلا، هم که با دستفروشی به زندگی خانواده کمک می کند و از هوش فراوانی برخوردار است ، نمی تواند از آموزش بهره مند شود. کودکانی که حتا لهجه افغانی ندارند و با سرمایه گذاری بر آنها می توانند سرمایه های آینده کشور باشند…
در فیلم خورشید، مجید مجیدی، به سان فیلم های دیگرش، به خوبی از کودکان بازی می گیرد و مشکلات آنها را با استعاره های به جا ، بدون هیاهو و شعار دهی مطرح می سازد. کارگردان، با هوشمندی، به گونه ای، افسانه ی سیمرغ را مطرح می سازد. او تلاش برای رسیدن به گنج را برابر با سخت کوشی برای دستیابی به گنج دانش قرار می دهد. بدین ترتیب، سرانجام قهرمان فیلم، به آگاهی بر توانائی های نهفته و درونی خود می رسد وسیمرغ را در خود می بیند. فیلم همچنین، به سان شماری دیگر از فیلم های ایرانی، بر اختلافات طبقاتی انگشت می نهد. از یک سو ما یک مرکز خرید بسیار مدرن و سرشار از کالا را می بینیم و از سوی دیگر وارد زندگی فقیرانه و به ویژه آلونک های پر از مهاجران غیر قانونی و قانونی می شویم..
مجید مجیدی برای یافتن کودکان فیلمش، بیش از چهار ماه پژوهش کرده و ازحدود ۳۰۰۰ کودک خیابانی تست بازیگری گرفته است. از این روست که “روح الله زمانی”، بازیگر نقش علی در فیلم، بازی ای بسیار طبیعی ارائه می کند و بار همه فیلم را بر دوش می کشد. البته بازیها همگی یک دست هستند و به جذبه فیلم می افزایند. خوشبختانه بازیگرانی که نقش بزرگسالان را ایفا می کنند و همگی حرفه ای هستند، توانسته اند بازی ای به خوبی بازی کودکان ارائه کنند. البته پاره ای به دراز بودن شماری از صحنه ها خرده می گیرند، اما شاید اگر این درازی ها برای شکافتن شماری از کنایه و یا استعاره ها به کار گرفته می شد، به درک ظرافت های فیلم کمک بیشتری می کرد.
به هر رو این فیلم جایزه “فانوس جادوئی” فستیوال ونیز سال ۲۰۲۰ را از آن خود کرد و روح الله زمانی نیز جایزه “ماسترویانی” برای بهترین بازیگر جوان را در این فستیوال ربود.
مجید مجیدی، که بارها برنده جوایز مهم فستیوال های ینگه دنیا شده بود، علیرغم کارنامه بلند کاری اش، کمتر از شماری دیگر از همکارانش، در فرانسه رخنه کرده است. نباید فراموش کرد که او با فیلم “بادوک”، در سال ۱۹۹۱، در بخش پانزده کارگردانان کن شرکت داشت و فیلم هایش جوایز بسیاری را برده اند. فیلم “رنگ خدا” ی او در سال ۱۹۹۹، نامزد جوایز اسکار فیلم های خارجی شده بود.
“شهلا رستمی”