همیشه زنده و جاوید است
- شناسه خبر: 14764
- تاریخ و زمان ارسال: ۲۳ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۳۴
نوشتن و گفتن و شنیدن از اسطوره هنر ایران در این شرایط کار آسانی نیست. مگر قلم و کاغذ میتواند گویایی احساس درون کشوری باشد که فرزندش را قرار است در آغوش خاک کشاند. چه باید گفت و شنید که تاکنون نگفته و نشنیدهایم. اما چه کنیم که درد فراق برایمان طاقتفرساست و حجم دلتنگی امانمان نمیدهد. تمام نوشتنها نه در رثای معجزه هنر ایران زمین بلکه برای قرار دل بیقرار خودمان است.
نام محمدرضا شجریان دیگر یک نام و عنوان نیست بلکه یکنماد برای یک کشور است. نماد آزادی و انسانیت، نماد شرافت و مردانگی، نماد هنر ایران زمین…
بسیاری میگویند استاد جدای از سیاست و صف کشیهای و جناح بندیهای مرسوم بوده و نباید با حرفهای سیاسی وجه هنری وی را تحت الشعاع قرار داد. بخشی از این سخن درست است نباید استاد و هنر را در جناح بندی و صف کشی قرار داد اما این نکته را فراموش نکنیم که هنر یک کشور یعنی وضعیت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جامعه، هنر یک مملکت از وضع و حال مردمانش تجلی پیدا میکند. کدام هنر و هنرمند واقعی در تاریخ ثبت شده که متفاوت از کشور و جامعهای که در آن زیسته هنرش معنا گرفته باشد. آری هنر در اصل جدای از سیاست نیست، هنر را نمیشود از جامعه و شرایطش مجزا و منفک کرد. آن هم در جوامعی ماتند ایران که سیاست در خون مردمانش است. از ورزش تا هنر با سیاست تنیده شده است.مگر میشود جامعهای شاد داشت و هنری غمگین؟!
اصلا حرف هنرمند از دل جامعه میجوشد و راهش را پیدا میکند.
استاد شجریان نیز دقیقا مصداق بارز این سخن است، خود نیز بارها تاکید داشته در تمام دورانها حرفش حرف جامعه و هنرش برای مردمان سرزمینش بوده. موسیقی سنتی غمگین است چون مردمان ایران زمین در سینه غمهای فراوان دارند. حالا چگونه میشود هنر را از سیاست جدا گرد وقتی سیاست از هنر جدایی ناپذیر است. کار هنرمند آنجایی شروع میشود که با هنرش جوری از سیاست بگوید که نه شعار باشد و نه ناسزا، فقط هنر باشد و بس.
حافظ نیز هنرمند زمان خود و تاریخ ایران شد، برای اینکه با هنرش جامعه را به تصویر کشیده است و این علاقه و دقت استاد شجریان در خوانش اشعار خواجه شیراز صرفا نه برای وجههای هنری که بلکه اعتراضهای اجتماعی جامعه پیرامونش بوده است.
چیزی که خسرو آواز ایران را از دیگر هنرمندان هم عصرش متمایز و تبدیل به برگی از تاریخ و میراث ایران میکند شجاعت و روشن ضمیری استاد در تشخیص مسائل و مصائب کشور و همراهی بی چون و چرا با مردم است. استاد محمدرضا شجریان تبدیل به صدای مردم ایران زمین شد و اکنون مردم نیز صدای او هستند. این اوج تعامل و همدلی هنرمند با جامعه و مردمانش است. زمانی که تشخیص داد باید همصدا با جامعه باشد با اطلاع از تمام هزینههای گزافی که برایش داشت همصدا شد. این همصدایی هم به قیمت دق کردن و حسرت خواندن در سالهای پایانی زندگیاش تمام شد. هنرمند با صحنه نفس میکشد و زنده میماند. برای استاد شجریان این رابطه بیشتر از هر هنرمندی ارزشمند و مهم بود. بیماری سرطان بهانهای برای از پای درآوردن وی شد. دلیل این حرف را زمانی درمییابیم که به عقب برمیگردیم قریب به ۱۷ سال پیش این بیماری به بدترین شکل ممکن به استاد شبیخون زد اما ذوق حضور در صحنه و دیدار با مردم و خواندن، سپری سخت در برابر این بیماری شد و چه کسی باور میکند در سال ۱۳۸۲ کنسرت “همنوا با بم” بعد از جراحی و در نقاهت استاد برای بیماری سرطان بوده است؟! آری سرطان و هر بیماری دیگری صرفا نمایانگر رنجهای و جفاهایی است که به استاد رفته و آنقدر روحیه وی را تضعیف کرد تا بالاخره از پای درآمد. از سال ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۴ بارها استاد شکوه کرد از ممانعتی که نمیگذارد در ممکلت خودش برای مردمان خودش بخواند.
این روسیاهی تاریخی میماند به یادگار برای مدیران فرهنگی که حالا کنار پیکر استاد میایستند و پیام تسلیت توییت میکنند و سری از روی تاسف تکان میدهند.
این روز هیچگاه فراموش نخواهد شد، فرزند ایران در آغوش مام وطن آرام میگیرد. برگی از تاریخ کشور ورق خواهد خورد ولی به وسعت تاریخ ایران زمین یاد و نام محمدرضا شجریان زنده و باقی خواهد ماند. آنکه دلش زنده به عشق است هیچگاه نخواهد مرد و چه عشقی بالاتر از عشق به وطن. او همیشه زنده و جاوید است.
نویسنده: علی نجفی