بعد از انتشار خبر برگزاری کنسرت اینترنتی بابک جهانبخش در روزهای ۲۶ و ۲۷ آذر ماه سال جاری که با اعلام قیمت ۵۵ هزار تومانی برای بلیت، با واکنشهای بسیار تندی از سوی مخاطبان مواجه شد، این خواننده با انتشار پستی که به نوعی در توجیه این نحوه غیرمنطقی قیمت گذاری بود، توضیحاتی را در این زمینه ارائه کرد.
کیهان کلهر هنرمندی است که پس از سالها فعالیت در عرصه موسیقی، اکنون به جایی رسیده که نه تنها در ایران که در بسیاری از کشورهای دیگر، او و سازش را میشناسند.
نام شجریان با مفهومهایی چون شکوهِ هنرِ موسیقی و آواز، زیبایی و عشق عجین شدهاست. بر اینها باید پیام صلح، آزادی و امید اجتماعی را افزود. او هنرمندی بود که زندگی در ساحتهای مختلف را تجربه کرده، تحولهای اجتماعی بزرگی را دیده، جهان دیده و با مردمانی گوناگون گفتگو کردهبود. افزون بر اینها کتاب خوانده و با ادبیات داستانی و شعر آشنایی داشت. از این رو مرد آزمودهای بود و فهمی ژرف از ساحت انسانی، عشق و عرفان و زندگی اجتماعی داشت...
اگر به این گونه کارکرد و اثر گذاری روانشاد شجریان از نگاهی فراخ بنگریم من با آنچه شما پرسیدید دمسازم زیرا خنیا یا موسیقی هنری است که کارایی بسیار دارد. بیش از هر هنری دیگر در دل خنیا دوست کارگر میافتد، او را به شور میآورد از همین روی در فرهنگ و هنر ایرانی هنر...
فقدان استاد محمدرضا شجریان فاجعه بسیار غمانگیزی بود که به موسیقی ما ضربه بزرگی زد. به گمان من آقای شجریان جزو معدود هنرمندانی بودند که اندیشه ورزی و توجه به اصول و پایهها ی اهمیت کار هنری را در جامعه از خودشان به یادگار گذاشتند. این موضوع بسیار مهمی بود. در دوران فعالیت شان در خانه موسیقی هم این اندیشه ورزی بر دیگر اعضا و موسیقیدانان هم بسیار اثر گذار بود.
آشنایی من با استاد شجریان به پیش از انقلاب و حضورایشان به همراه گروه شیدا در جشن هنر شیراز باز می گردد. ولی آغاز همکاری من با ایشان از دوران گروه چاووش بود که آثار زنده یاد محمدرضا لطفی و دیگر هنرمندان را اجرا می کردیم که آقای شجریان هم خواننده ی آن آثار بودند...
در تاریخ هنر و در چهار گوشه دنیا، نوابغ بزرگی در زمینههای مختلف هنری آمدند که آثارشان ماندگار و الهام بخش بوده برای دیگرانی که مشتاق و محتاج زیبایی و کمال هستند. هنر از این بابت دل انسان را تصرف میکند، البته به شرطی که به آن مقام رسیده باشد که دل انسان مشکل پسند، صاحب نظر و همچنین صاحب دل را تصرف کند.
از محمدرضا شجریان و صدای یگانهاش که به مرامی ناب از هنر آمیخته بود زیاد دیده، شنیده و خواندهایم و این روزها چه بسا بیشتر. اما آنچه مرا مجذوب تا همیشهی او کرده است، شیدایی بی همتایش به آوای هستی بود. ندایی که در صوت، کلام و تصویر در جست و جویش بود...
مجموعه چیزی که از استاد شجریان در ذهن من وجود دارد یک شخصیت والاست، هنرمندی بزرگ بود، یک مرد سیاسی بود، مردمی بود، اجتماعی و شخصیتی بود که در مسیر زندگیش از چیزی هراسی به دل نداشت. درخاطرم هست که استاد بهاری همیشه می گفتند یک هنرمند باید چشمش پاک باشد. دستش پاک باشد...
من با استاد شجریان نسبت خویشاوندی دارم و یادم است اوایلی که انقلاب شده بود در یکی از جشنهای خانوادگی، ایشان را دیدم و صحبت از کارهای جدید شد، آن موقع تازه کار بر آستان جانان منتشر شده بود، سوال کردم آقای شجریان شما چرا با سنتور نوازهایی که قبلا کار میکردید همکاری نمیکنید و با ایشان کار میکنید؟...
من به عنوان یک دوستدار موسیقی ایرانی وقتی نگاه میکنم و روند موسیقی اصیل ایرانی را پی گیری میکنم میبینم که به راحتی میتوانیم آواز ایران را به دو دورهی قبل و بعد از استاد شجریان تقسیم کنیم. حضور یک نفر توانسته است این قدر شاخصها و معیارهای هنری آواز اصیل ایرانی را ارتقا بدهد که در واقع قبل و بعد از حضور او متفاوت و دیگرگونه میشود...
آتشکده ی وجود او همیشه فروزان است و یاس و انجماد را دواست. هنرمند بی حضور تن نیز همیشه در صدر است و همیشه در قدر، ویژه آنکه در دل مردم زمانه ی خویش مقیم باشد و سرریز این باورِ اقامت را در چشم آنان به عین دیده باشد.
من همیشه خواستهام به بهترین وجهی که برایم امکان دارد، از هنرمندان بزرگ مملکت مان قدر شناسی کنم و خالصانه در مقابل آنها تعظیم کنم. اینطور بود که وقتی استاد شجریان در بزرگترین و مهم ترین سالن پاریس (سارا برنارد) کنسرت داشتند، عرق هم وطنیام به جوش آمد..
جریان در عرصه موسیقی ایرانی یک پژوهشگر است؛ حقیقت جویی خستگی ناپذیر که تمام تلاش خود را معطوف به یافتن معرفت و اشراف بر قد و بالای این سنت ساخته تا آن جان را باری دیگر با کالبدی در خورِ عصرِ کنونی احضار کند و مخاطبان تشنه را با چهرۀ آن زیباروی گریز پا روبرو کند...
اين كه مىنويسم شجريانِ هنرمند از آن است كه نمى توان چنين عنوانى را به هر آن كه با هنر سر و كار دارد داد. دريغا كه با او رفت و آمدِ دوستانه نداشتم چنان كه مثلاً با دوستِ فقيدم محمدرضا لطفى داشتم. پس اين براستى استادِ موسيقي آوازى ايران را چند بارى بيش نديدم...
زمانی که من ایران بودم با آقای شجریان کار مشترکی نداشتیم ولی در ۱۴-۱۵ سال گذشته نزدیکی به خصوصی بین ما ایجاد شد بطوریکه ۱۵ سال پیش وقتی بعد از ۳۰ سال برای اجرا با ارکستر سمفونیک به ایران آمدم آقای شجریان جزو اولین افرادی بودند که به کنسرت آمدند..