علفزار اولین ساخته ی بلند سینمایی کاظم دانشی در مقام کارگردان و تهیه کنندگی بهرام داران است که این روزها بر روی پرده ی نقره ای سینماها در چهلمین جشنواره ی فیلم فجر به نمایش درآمده است...
اساسا فیلم های ورزشی در سینمای ایران کم ساخته میشود و دلیلش هم مشخص نیست، میرزایی بعد از دو فیلم ضعیف انزوا و خون خدا حالا سراغ اثری رفته که شاید در وهله اول بتواند موضوع جذابی داشته باشد...
سریال سرجوخه به کارگردانی «احمد معظمی»، تهیهکنندگی «ابوالفضل صفری» و به نویسندگی «حسین امیرجهانی» هر شب ساعت بیست و چهل و پنج دقیقه از شبکه سه سیما پخش می شود.
خون شد در ادامه فیلمهای دیگر مسعود کیمیایی و در واقع تکرار مکررات است و برخوردار از نکتۀ تازه و جالبی هم نیست که بشود به آن چشم امید بست و چه بسا در برابر بهترین های کیمیایی (قیصر، رضا موتوری، گوزن ها، سرب، دندان مار و...) در واقع خون شد دقیقا...
سریال «صبح آخرین روز» تولید مرکز سیمای معاونت استانها که از شبکه دو سیما درباره شهید شهریاری از تلویزیون پخش شد، بیشک یکی از بیکیفیتترین سریالهای یک دهه اخیر بود که نتوانست مخاطبان را با خود همراه کند.
در سالی که گذشت، افراد بسیار کمی در سراسر جهان توفیق حضور در سالن های سینما را داشتند و تعداد فیلم های شاخص اکران شده نیز نسبت به سال های قبل بسیار ناچیز بود، اما حتی ویروس کرونا هم نتوانست جلوی تجلیل و تمجید هالیوودی ها از یک دیگر را بگیرد. البته این مراسم به صورت نیمه حضوری برگزار شد و بسیاری از شرکت کنندگان توسط ویدئو کنفرانس از سراسر دنیا در این مراسم شرکت کردند. اگرچه حتی با وجود چنین تمهیداتی چند تن از شرکت کنندگان مانند برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد نه به صورت حضوری و نه با ویدئو کنفرانس حاضر به شرکت در یکی از ضعیف ترین و کم بیننده ترین مراسم اسکار تاریخ نشدند.
سالها پیش «مکبث» شکسپیر را خواندهام. شاهکاری ادبی که ارتباط میان قدرت و جنایت را برای مخاطب به تصویر میکشد و نشان میدهد که آدمیزاد برای رسیدن به قدرت، ممکن است دست به چهکارهایی بزند. چیزی که این روزها و در کمبود اخلاق و انصاف، زیاد در جامعه مشاهده میکنیم.
«فیلم ماهی و برکه، فیلمی قوی و انگیزشی است! این فیلم نوجوانی را به تصویر می کشد که علیرغم مشکلات بسیار، هم چنان از رویاهای خود دست نمی کشد و این موضوع برای مخاطب بزرگسال بسیار مناسب است. من از تماشای تلاش های این شخصیت، بسیار لذت بردم.
دهه نود را در سینمای ایران میتوان دورانِ تغییروتحول ژانر ملودرام با محوریت اجتماعی بدانیم اگر به آثار شاخص در این ژانر نگاهی بی اندازیم درک خواهیم کرد که در دهه نود فیلمسازان با نگرش جدی تری به مسائل اجتماعی پرداختند از همین جهت فیلمهایی که با این رویکرد ساخته شده اند بهتر در ذهن مخاطب میماند...
متاسفانه نقدنویسی در این دوره تاریخی سینمای ایران یک فاجعه محسوب میشود صریح تر بگوییم که فروش نقد و نقد فروشی در این برهه یعنی دهه نود به اوج خودش رسیده است و هر کسی که بتواند زد و بندی با تهیه کننده و کارگردان و حتی بازیگران یک فیلم داشته باشد...
به نظر می رسد سیدی در قسمت آخر شوخی می کند! اضافه کنید که رامین در حال مرگ است اما تصویر سورئال شکلی از توهمات اورا می بینیم که کارکردی ندارد و البته می تواند نمونه خارجی هم داشته باشد...
در این یادداشت کوتاه برآنم تا خاطرنشان کنم چرا سریال قورباغه را باید بدون غرض ورزی و یا سبکی تقلید مآبانه دید که اگر این چنین هم باشد بازهم ایرادی بر کلیت کار وارد نیست...
در نگاه اول باید گفت گیجگاه فارغ از هر گونه تحلیل و نقد سینمایی اثری است خاطره انگیز از دهه شصت سینمای ایران، سینمایی که عنصر سرگرم کنندگی در آن را میتوان اصلی ترین وجه سینمای آن روزها قلمداد کرد.
بی شک پرداختن به موضوعات مردسالارانه، فقر فرهنگی، طبقات پایین اجتماعی و رگ ِ گردنهای از غیرت ورم کرده، مضمون تازه ای در سینمای ایران نیست اما آنچه که در اثر آبیار با آن روبرو هستیم، انتخابی است که «راحله» کاراکتر اصلی فیلم با آن مواجه است...