باندبازی در سینما و تلویزیون مثل همه ارگانهای دیگر وجود دارد
- شناسه خبر: 10889
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
امین ایمانی، متولد دوازده مرداد،همدان، کارشناس هوانوردی فارغ التحصیل خلبانی، حدود یک دهه در دنیای تصویر فعالیت میکند، با معرفی محمدرضا شریفی نیا وارد دنیای بازیگری شده و در این سالها با حاج حسین لطیفی، تهمینه میلانی، مسعود ده نمکی سابقه همکاری داشته است، با امین ایمانی که شش سال در تیم ملی شنای ایران بوده حضور داشته و رکورددار ایران در سه رشته بوده است، نهمی جهان و ششمی آسیا را دارد به بهانه پخش سریال «تلاطم» گفتگویی کوتاه داشتهایم که در ادامه میخوانیم.
این سریال چه حرفی برای گفتن دارد؟
سریال تلاطم تصویر متفاوتی از فعالیتهای پلیس و نیروی انتظامی در ایران را نشان میدهد، چون ارگانی است که متفاوت است و به شکلی به آن در سریال تلاطم پرداخته شده که تا حالا در موردش بحثی نشده بود، چه در سینما و چه تلویزیون، عنوانی به نام جرم شناسی که متخصصهایی هستند که با یک علم متفاوت دارند در این حوزه فعالیت میکنند، در واقع بیشتر خارج از فعالیتهای اکشن و پلیسی که مردم تصور دارند فعایلت میکنند، بیشتر روانشناس و جرم شناس هستند.
نقش شما چگونه است؟
کارکتری که من بازی میکنم با چند پرونده درگیر است و نقش اصلی داستان را به دوش میکشد، یک پرونده پرونده قتل پدرش است که اتفاق میافتد و سه چهار پرونده دیگر که زیر دست او است و خیلی اتفاقی میبیند که یکی از مهمترین پروندههایی که دبنال میکند با قتل پدرش در ارتباط است و این نقطه جذاب و مهم داستان ماست.
چه شد این نقش را پذیرفتید؟
من سه سال پیش پدرم را از دست دادم، ایشان همکار و استاد من بودند، خلبان بودند و سن پایینی داشتند، متاسفانه پنجاه و هفت سالگی سکته مغزی کردند و ناگهان از بین ما رفتند، از دست دادن پدرم خیلی شرایط سختی را برای من و خانوادهام رقم زد، من شش ماه لکنت زبان گرفتم و واقعا نمی توانستم حرف بزنم، اتفاقات عجیب غریبی برای من افتاد، برای چند کار زنگ زدند که نرفتم، فقط سریال معمای شاه بود که چون از قبل قرارداد داشتم و از قبل گرفته بودیم با اصرار آقای شریفی نیا رفتم تا تمامش کنم، بعد از آن دیگر وارد کار دیگری نشدم تا سریال تلاطم، وقتی از از دفتر آقای پور شهسواری و آقای وحید بیطرفان، آقای مهدی افشار تماس گرفتند، اول فیلمنامه را فرستادند و خواندم، اتفاقی که در فیلمنامه بود دقیقا فوت پدر بود و این برای من جذاب بود چون دقیقا احساس میکردم آن سکانس میتواند سکانس احساسی برای من باشد، اولین چیز خارج از تیم خوب و دوستان و آنهایی که قبلا با هم کار کرده بودیم این موضوع بود که این کاراکترتر به دلم نشست، پس وارد همکاری شدیم.
موافق هستید تلویزوین ریزش مخاطب داشته است؟
این را نمی شود انکار کرد، ریزش مخاطب خیلی داشته است، اگر بخواهیم به عقب برگردیم و سالهای قبل تلویزیون دو تا شبکه بیشتر نداشت ولی همه مردم مینشستند و آن دو تا شبکه را نگاه میکردند؛ در واقع کل جمعیت ایران وابسته به تلویزیون ایران بود، یکی از دلایلش میتوانست محدودیتهایی باشد که مردم داشتند، یک زمانی ویدئو و حتی ضبط و نوار کاست هم در این مملکت ممنون بود، بعد ماهواره آمد و دایره ارتباطات زیادتر شد، همین موبایل و اینترنت که هر کسی میتواند راحت به آن دسترسی داشته باشد باعث شد دید مردم بیشتر شود، شبیه مارکتینگ میماند، آن کجا که در یک شهر یک فست فود وجود داشته باشد و این کجا که که داخل همان شهر دویست تا فست فود متنوع وجود داشته باشد؟ وقتی یک دانه باشد مردم فقط از آن استفاده میکنند، چه کیفیتش خوب باشد و چه بد ولی وقتی دویست تا باشد این رقابت را زیاد میکند و کیفیت را هم بیشتر میکند؛ حالا الان تلویزیون ایران وارد رقابت شده با شبکههای ماهوارهای و اینترنت و موبایل و شبکههای اجتماعی، از یک طرف خیلی خوب است و از یک طرف رقابت را بیشتر کرده است، مثل همان فست فود باید وارد رقابت شود، من اعتقاد دارم در این چند سال اخیر کلا تلویزیون ما خیلی خوب عمل نکرده است، یعنی حتی بعد از انقلاب، درست است ما خیلی کارهای خوب و شاهکارهایی را هم در تلویزیون داشتهایم اما نقاط ضعف هم داشته ایم، حتی این را میشود به سینما هم ربط داد.
برای جذب دوباره مخاطب باید چه کند؟
به نظر من باید آدمهای متخصص در کار باشند، انتخابهای درست انجام بدهند، سرمایهها و برنامههای درست را از دست ندهند و یک سری سرمایههای جدید به تلویزیون اضافه بشود، چیزایی جدیدی که میشود به تلویزیون اضافه کرد، علاوه بر سریالها و چهرهها، قصههای جدید و برنامههای جدید است.
باندبازی چقدر در دنیای تصویر وجود دارد؟
باندبازی وجود دارد، مثل خیلی از ارگانهای دیگر که آنجا هم باندبازی است ولی به آن پرداخته نمی شود ولی در مورد سینما و تلویزیون به صراحت میشود گفت که باندبازی است، کلا اتفاق میافتد چه در بازیگری، فیلمنامه نویسی، دستیار کارگردانی و بچههای گریم و صحنه و … در همه اینها باندبازی میتواند باشد.
آرمانهای شما در دنیای هنر؟
وقتی از خیلی از کودکان سوال میپرسیم در اینده دوست دارند چکاره شوند میگویند دوست دارند خلبان شوند، مهندس شوند و دکتر و خیلیها دوست دارند بازیگر شوند، بعضیها دوست دارند لاستیک فروش شوند ولی به جرات میشود گفت در هفتاد هشتاد درصد بچهها علاقه به خلبانی و بازیگری وجود دارد، خدا را شکر من توانسته ام به هر دو دسترسی پیدا کنم و تا حدودی در هر دو موفق باشم، ادعایی ندارم اما در مورد بازیگری نگاهی که به من شد این بود خلبانی است که دوست دارد بازی کند ولی هیچوقت این گفته نشد که امین ایمانی بازیگری است که خلبان هم است، من افتخار میکنم که این تحصیلات را دارم و در عرصه سینما و تلویزیون هم در این مدت خدا را شکر با بزرگانی کار کرده ام و هنوز دارم تجربه کسب میکنم، ادعایی ندارم و دوست دارم روز به روز پیشرفت کنم و دل همکاران و مخاطبینم را به دست بیاورم.
فعالیتهای پیش رو؟
یک سریال شبکه خانگی است که به توافقاتی رسده ایم و یک کار سینمایی که خیلی جدی پیش تولید آن شروع شده و در حال دورخوانی هستیم.
و حرف پایانی؟
تشکر میکنم از همه کسانی که برای من زحمت کشیده اند، در این سریال آقای بی طرفان کارگردان، آقای پورشهسواری تهیه کننده، مهدی افشار مجری طرح و پویا نوری مدیر تولید و سایر دوستانی که در این مجموعه با ما همکاری کرده اند، این پروژه کاملا دلی بود و ما خانواده تلاطم بودیم که توانستیم مخاطب را راضی کنیم.
- عباسعلی اسکتی