یاسمن علی نژادیان: عکاسی خدمت به تاریخ و بشریت است
- شناسه خبر: 21208
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
هنرمندنیوز: با یاسمن علی نژادیان که در حال حاضر مراحل فیلمبرداری و بازی در دو فیلم کوتاه راطی می کند گفتگو داشته ایم که با هم می خوانیم.
از تئاتر شروع کنیم، این هنر دوست داشتنی کجای زندگی شماست؟
در اصل عشق من به این هنر دوست داشتنی و مقدس از کودکی با اجرای نمایشهای عروسکی به صورت کاملا بداهه ظهور کرد و تنها تماشاگرانم پدر و مادرم بودند، به این شکل که از همان خردسالی هر روز داستانی در ذهن من به صورت ناخودآگاه و اعجاب انگیز تعریف میشد و در پایان شب با حرکات عروسکها در دستانم و تقلید صداهای عجیب و غریب پایان میافت، در واقع می توان گفت بستری برای خودم فراهم ساختم تا تمرین نمایشنامه نویسی، بازیگری و کارگردانی با هر زحمتی به ثمر برسد، این علاقمندی با گذشت زمان قدرت گرفت و با اجرای نمایش پری مهربون در مسابقات مدارس منطقه به عنوان اولین اجرای من رسمیت یافت اما بنابر توصیه و اصرار پدرم صرفا درس و قبولی در دانشگاه تبدیل به اولویتم شد و بنا به خواست ایشان هنر را در کنار تحصیل با اهمیت کمتری ادامه دادم، علی رغم تمام سختی ها در نهایت پس از فارغ التحصیلی در دانشگاه به آغوش بزرگترین عشق خود یعنی تئاتر بازگشتم، باید اذعان کرد که اشتباهات بسیاری در انتخابهایم داشته ام اما خیلی زود دریافتم که این هنر را باید در کنار اساتیدی همچون جناب حمیدرضا نعیمی زندگی کنم.
باندبازی چقدر در دنیای تصویر و نمایش وجود دارد؟
اگر بخواهم تعریفی جامع و صحیح برای این سوال داشته باشم باید با طرح یک سوال اعلام کنم که در چه صنف یا صنعت و یا حتی هنری در هر جای دنیا دیده شده که جانب حق و عدالت به جد و بدون کاستی رعایت شود؟! بله هستند عزیزانی انگشت شمار که به همت تلاش و پشتکار شبانه روز به نتیجه رسیده اند ولی در مجموع در حال حاضر هنرمندان مستعد ما از استقبال کمی از جانب بزرگان این عرصه برخوردار هستند.
فضا برای رشد جوانها چقدر مهیا است؟
من تنها میتوانم از جانب خودم به عنوان کسی که تمام روح زندگی اش در هنر خلاصه شده اعتراف کنم که هیچ گونه آتی درخشانی در فراگیری هر رشته ی هنری از نقاشی و عکاسی گرفته تا هنر نمایش، نویسندگی و یا حتی مترجمی که به همگی آنها عشقی وصف ناشدنی دارم نمی بینم،
هنر برای ما هنردوستان شغل محسوب نمیشود و گام نهادن در این عرصه برای جوانان مستلزم داشتن شغلی دیگر، سرمایه و درآمدی هنگفت است تا در این شرایط بتوان از هر رشته ی هنری به عنوان شغل دوم کسب درآمد کرد، اصطلاحی کهنه و دیرآشنا راوی این پیام است که هنرمندان برای حال خوب دل خودشان همچنان بر عهد خویش با هنر پایبند مانده اند.
شما دستی هم در عکاسی دارید، چه شد به سمت آن رفته اید؟
همانگونه که پیشتر اشاره کردم من جز هنر و زیر شاخه های آن با رشته دیگری سر سازش نداشتم و از عکاسی هم به اندازه ی پرداختن به تئاتر لذت میبرم، سال گذشته موفق به کسب مدرک بین المللی رشته عکاسی شدم و استاد عزیزم جناب آقای شوشتری مسیر نوزیستی و آگاهی را به من نشان دادند، هنر بی نظیر عکاسی از علاقه من به نقاشی و جاودانه کردن زمان نشات میگیرد، با ماشین ثبت خاطره یا همان دوربین عکاسی، پنجره نگاهم را به سوی همگان گشودم تا شاید آنچکه دیگران نمیتوانند به سهولت از زیبایی ها یا حتی زشتی های جهان ببیند را در قالب یک قاب تماشا کنند و به تفکر بنشینند، فراگیری و توجه به هنر عکاسی در وهله اول نوعی خدمت به تاریخ و سپس خدمت به جهان بشریت است، چرا که شاید تماشای تصویری به ثبت رسیده از نگاه تیزبین یک عکاس مسبب انقلاب درونی بیننده شود و یا حتی موجبات دگرگونی و روشن بینی جهانیان را فراهم آورد.
از شما شاهد نمایشگاهی در این زمینه خواهیم بود؟
بله به طور حتم، در حال حاضر با جدیت و تمام قدرتم با همکاری جمعی از دوستان هنر آشنا در حال گردآوری مجموعه ای تازه و پر محتوا با موضوع مستند اجتماعی و فاین آرت هستیم که به زودی در چندین نمایشگاه به نمایش درمیآیند و در صورت استقبال و میسر بودن شرایط در خارج از کشور هم شاهد برگزاری نمایشگاه عکاسی و نقاشی گروه من و دوستانم خواهیم بود.
خانم علی نژادیان چه شد از اینهمه هنر بازیگری را انتخاب کرده اید؟
نمی توانم از هنر بازیگری به عنوان یک انتخاب یاد کنم و حتی خودم را یک بازیگر درجه یک بدانم چرا که بازیگری را به صورت آکادمیک نیاموخته ام و فقط به صورت تجربی با ساعتها تمرین در پلاتو در مقابل آینه های شکسته، اجرا در مقابل مخاطبان عزیز و اعتماد دوستان که افتخار ایفای نقش در کنارشان را داشته ام توانسته ام تئاتر را با شوری خالص لمس کنم، معترفم که وقتی بازیگر باشید میتوانید در جایگاه هر موجودی در جهان هستی بی هیچ محدودیتی زندگی کنید و ظاهر شوید، خواه دختری روستایی در دامان صحرایی دور افتاده یا نجیب زاده و شاهدختی تن پرور غرق در تجملات… و این اعجاب هنر دلچسب بازیگری است که این قدرت را به آدمی میدهد، همانند پرنده ای بی پروا بال گشودن به مقصد دلخواه!
آخرین کتاب خوبی که خوانده اید و فیلم خوبی که دیده اید؟
به لطف خانه نشینی اجباری در این مدت فیلم های زیادی دیده ام اما انیمیشن روح (soul) از دید من بسیار تامل برانگیز و زیبا بود اما در مورد کتاب از آنجایی که مطالعه و نوشتن جز جدایی ناپذیر زندگیم شمرده میشوند، تمام کتابخانه ام با چشمانی مشتاق خواندن، زیر و زبر شد و به پیشنهاد یک دوست عزیز دو کتاب جز از کل استیو تولتز و تکه هایی از یک کل منسجم نوشته پونه مقیمی را مطالعه کرده ام که به شدت توصیه می کنم تا دوستداران مطالعه حتما نگاهی به این دو اثر داشته باشند.
دوست دارید در دنیای هنر به چه جایگاهی برسید؟
جایی خواندم که نوشته بود هدف هر هنرمندی لذت، کشف، دردمندی، دغدغه مندی، روشنگری، اعتراض، جستجو، اثبات و تعلیم است، چقدر باشکوه و غرورآفرین میتواند باشد که با تلاش در عرصه هنر و ایجاد ترکیب جادویی صدا، رقص، موسیقی با هدایت حس، خروجی زیبایی به نام تئاتر و فیلم کوتاه را در سالهای پیش رو ارائه کنم، این بار نه تنها به عنوان یک بازیگر، بلکه در مقام یک نویسنده و کارگردان به سوی پیشرفت و موفقیت حرکت کنم
دوست دارید در کنار کدام هنرپیشه ها و برای کدام کارگردان بازی کنید؟
از دیرباز آرزو داشتم که ای کاش به جای ناتالی پورتمن در نقش ماتیلدا در اثر خارق العاده لوک بسون در کنار ژان رنو بازی کنم، با ادوارد دست قیچی جانی دپ عشقم به بازیگری صد چندان شد و هنوز رویای بازی در کنار این اسطوره ی تکرارنشدنی را در سر دارم، درخشش ابدی یک ذهن پاک و نمایش ترومن اوج نبوغ بازیگری جیم کری را به من اثبات کرد و هر بار به خود یادآور میشوم که چه الگویی زیباتر از او برای من در بازیگری میتواند باشد و در آخر اوج آرزوی من نقش آفرینی در کنار آل پاچینو دوست داشتنی بوده و هست و خواهد بود.
مترجمی انجام می دهید، چه زبانی و در چه حد، کتابی ترجمه کرده اید؟
قریب به ده سال است که مشغول به تدریس زبان انگلیسی و ترجمه هستم، در کنار آن به زبان ترکی استانبولی و فرانسه هم مسلط شدم. چند ماهی است که به خاطر مهاجرت و ادامه تحصیلم با زبان ایتالیایی هم آشنا شدم. متاسفانه اعتماد به نفس لازمه را برای ترجمه کتاب نداشته ام اما در حال حاضر هم در حال طراحی و جمع آوری سیاه مشقهای برآمده از درون خود هستم و هم در حال اتمام ترجمه دو کتاب به زبان انگلیسی که در آینده نزدیک به چاپ خواهند رسید.
مترجمی چه جایگاهی در ادبیات امروز دارد؟
علم ترجمه از دیرباز تاثیر مستقیم و حائز اهمیت خود را در ادبیات به روشنی نشان داده است، به نظر من شناخت و بنیان نهادن روابط بین ملت ها و اقوام مختلف و ایجاد یک اتحاد و انسجام همگانی و جهانی از طریق ادبیات،رسالت ترجمه و یک مترجم استف از ترجمه آموختم که با تفکر و جستجو و فراگیری زبان و فرهنگ هر شهر یا کشوری میتوان به درک مشترکی از انسانیت رسید، یک مترجم همانند جهانگردی است که میتواند سفری هیجان انگیزی با آموختن هر زبان به آن مقصد خاص داشته باشد، نتیجه آن اتحاد انسانها فارغ از هر نژاد و قومیتی یعنی برابری و صلح جهانی است.
نویسندگان محبوب شما چه کسانی هستند؟
از کودکی به تشویق پدر به مطالعه علاقمند شدم، زیباترین ارمغان زمینی برای من کتابی بود که هر بار با عشق از دستان پدرم هدیه می گرفتم، شعر،رمان و نمایشنامه هایی که قالب فلسفی و روانشناختی دارند بسیار برایم مهیج و ارزشمندند، از نیچه، فراسوی نیک و بد را خواندم، با مسخ کافکا، به جد مسخ شدم، از سارتر، تهوع، دستهای آلوده و شیطان و خدا را بارها زیر و زبر کردم، با کالیگولا، تسخیرشدگان و بیگانه، آلبر کامو را شناختم اما ایلیاد و ادیسه ی هومر، کمدی الهی دانته و جنایات و مکافات داستایوفسکی جهان جدیدی را به روی من گشود، گابریل گارسیا مارکز صد سال تنهایی را نگاشت تا مرا با رئالیسم جادویی از زبان کولی ها آشنا کند، هر گاه سایه ی ناامیدی بر سرم سنگینی کند به پائولو کوئلیو پناه میبرم و با کیمیاگرش یا کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، در آرامشی ناب پیدا میشوم، از جبران خلیل جبران، پیامبر بود که چیستی آفرینش را برایم ترسیم کرد، دلم که برای عشق به آدمیزاد تنگ شود، فروغ و شاملو دستهایم را میگیرند، خداوند را در میان اشعار مولانا و ابوسعید ابوالخیر یافتم، شاید روزی خط خطی های ذهن پیچیده ی من هم بتواند حال دلی را خوش کند و یا ضمیری را روشن و بیدار…
حرف پایانی برای مخاطبان هنرمندنیوز؟
از پدر و مادرم یاد گرفتم که آموختن و خدمت به خلق استوار بر پایه های عشق بی هیچ قید و شرطی در هر مقام و منسبی، یگانه علت حضور ما در این کره خاکی است، خوب میدانم پیام خداوند و زمین تحت عنوان اعتراضی تلخ که از آن به نام بیماری ناشناخته یاد میشود در این یک سال و چند ماه به ما مخابره شد، زمان شعبده باز قهاری است پس نباید از حال یکدیگر غافل شویم، دلها را از کینه بشوییم و چشم ها را از بخل! پیش از آنکه دیر شود خود را دریابیم! آنگاه عشق به طبیعت و جهان را آنقدر تکرار کنیم تا صلحی ناگسستنی زمین و زمان را فراگیرد… به امید آن روز!
- عباسعلی اسکتی