کارگردانی را بیشتر از بازیگری دوست دارم
- شناسه خبر: 7214
- تاریخ و زمان ارسال: ۱ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۳۰

هنرمندنیوز: السا فیروز آذر، بازیگر سینما و تئاتر، متولد بیست و پنج شهریور هزار و سیصد و شصت و دو، دانشجوی ادبیات نمایشی، آغاز فعالیت هنری او در سن هفت سالگی با بازی در فیلم «افسانه آه» بود هرچند با فیلم زن زیادی ساخته خانم تهمینه میلانی بازیگری را حرفهای تر دنبال کرد، از او فیلمهای نام آشنای «آتش بس»، «نسکافه داغ داغ »، «زن زیادی»، «تقاطع»، «مجنون لیلی» و «سوپراستار» را در ذهنها مانده است، با السا فیروزآذر که این شبها اولین تجربه کارگردانیاش در تئاتر را با نمایش «هزار و یک تو» در عمارت نوفل لوشاتو را روی صحنه برده است، به همین بهانه گفتگویی داشتهایم که با هم میخوانیم.
این اجرا چه حرفی برای گفتن دارد؟
کلیت موضوع مسالهای بود که ذهن من را چندین سال به خود درگیر کرده بود، چیزی که از از نیازهای ما در جامعه میآید. روابط امروز پر از شک است و آنطور که من در میان هم سن و سالهای خودم تجربه کرده ام، حالا یک دهه کوچکتر و بزرگتر دیدهام این است که روابط کم کم به جای اینکه به سوی «ما» برود به سوی «من» میرود و آدمها بیشتر از اینکه بتوانند ایجاد ارتباط کنند و روابط صمیمی برای خودشان درست کنند، به خودشان پناه میبرند که اینها خودش از اصطلاحات خودشیفتگی، نارسیسم و روانشناسی به این شکل تعبیر میشود که به خود پناه میبرند البته نه به آن شکل خودخواهی، از ترس و از عدم اعتماد به خود پناه میبرند، این مسالهای بود که خیلی توجه من را به خودش جلب کرد و کل این داستان هم نتیجه تحقیقات من در سه سالی بود که در مجموع به این نمایشنامه رسیدم. چون در دانشگاه هم ادبیات نمایشی میخواندم همه اینها ذهن من را به خودش مشغول کرد و باعث به وجود آمدن این نمایشنامه شد که تم آن خیانت است، هزار و یک تو به این میپردازد که چرا آدمها اعتماد نمیکنند و آدمها کجا صدمه خورده اند؟ کابوسهای یک آدم در طول یک شب که نشان از عدم احساس او در ایجاد رابطه دارد.
نوشتن آن چقدر طول کشید؟
خود نوشتن سه سال طول کشید ولی جمع آوری اطلاعات از دو سال قبل از اینکه من وارد دانشگاه شوم، به شدت مشغول خواندن مقالات فروید بودم، حس میکردم که هر چیزی که ما اسمش را میگذاریم بیماری به صورت کوچک میتواند در خود ما وجود داشته باشد. مثلا خودآزاری و دیگرآزاری و بدبینی، من سالها در پی آن بودم تا بتوانم به خودم کمک کنم برای اینکه آزار نبینم و در مقالات فروید که واقعا گنجی هستند و متاسفانه آنقدر که شایستهاش است به آن اهمیت داده نمیشود آن را یافتم، مقالات فروید میتواند به آدمهای بعد از خودش حتی در یک کشور دیگر کمک کند، در نتیجه موضوع پایان نامه و گردآوری اطلاعات و هزار ویک شب و قصههای آن برای من خیال پرداز باعث ایجاد هزار و یک تو شد.
اینکه یک نویسنده کار خودش را کارگردانی کند تاثیری در بهتر شدن آن دارد؟
به نظر من قطعا بهتر است چون من تنها کسی که بودم که در ظاهر وقتی جملهها را میدیدم و همه نمیدانند چگونه باید آنها ادا شوند ولی وقتی شما خودتان نوشته باشید میدانید منظورتان چه بوده است. چگونه میخواهید ادا شوند و این میتواند خیلی کمک بزرگی برای همه آدمهای گروه باشد چون شما تنها کسی هستید که میدانید چه چیزی در سرتان است و چه تصویری داشته اید. شاید اگر نویسنده کس دیگری باشد دسترسی به آن نداشته باشید، به آن حال و هوا و ظرافتهای داستان، به نظر من دلیل اینکه خیلی از کارگردانها متنهای خودشان را مینویسند میتواند همین باشد. تسلط بیشتر روی موضوع و درک و دید ذهنی که شخص نویسنده دارد یک مقدار میتواند با کارگردان متفاوت باشد.
هماهنگی بین بازیگران فرم این اجرا چگونه انجام شد؟
من خیلی حرکتهای فرم را دوست دارم، حتی با دیدن فیلمهای بروس لی و جکی چان و … از بچگی حرکتهای نمایشی زیادی انجام میدادم، بعدا در تئاتر و مخصوصا وقتی با آقای آهنین جان آشنا شدم در تئاتر ایشان این مدل کار را دوست داشتم، خیلی تجربه خوبی برای من بود که دو سه سال پیش ایشان و در کارگاههای ایشان بودم و میدیدم که چه اتفاقهایی میافتد و این حرکات تقریبا تمرین هر روزه بود، بعد که کلاسهای خودم را دائر کردم وقتی فهمیدم چه روش خوبی است و چقدر به سیستم بازی در تئاتر میتواند کمک کند، بدن خوب داشتن و بیان خوب داشتن، با بچههای کلاسم این حرکات را تمرین میکردم.
هماهنگی حرکات بدن بیست و چند نفر سخت نبود؟
ما شش ماه هر روز تقریبا این کار را میکردیم و خیلی به نظر من نتیجه خوبی هم من و هم بچههای گروه از کارهای فرم گرفتیم، برای اینکه این واقعا بیس بچهها است، بدن خوب داشتن و آشنایی با پشتکار، متاسفانه ما خیلی کم میبینیم پشتکار داشتن را، کلا خیلی ریلکس همه چیز را برگزار میکنیم و عادت به پشتکار نداریم، اینکه این بچههای کارگاه من هر روز تمرین میکردند نتیجهاش را با اجراهایی با حال خوب و مخاطبان راضی میتوان دید، واقعا اختلاف آنها با یک گروه بزرگ خیلی کم است، برای داشتن چنین گروهی واقعا خوشحال هستم و خدا را شکر نتیجه خوب بوده است.
انتخاب بازیگران به چه صورت و با چه معیارهایی شکل گرفت؟
در مورد بازیگران فرم آمادگی بدن و پشتکار و اخلاق در مورد آنها مهم بوده است خصوصا کاری که هر هر روز ما با هم سر و کار داشتهایم، کار کوتاه نیست که بگویید حالا چند روز چشم روی هم میگذاریم بگذرد. داستان دیگری که داشت این بود که هر کدام از این نقشها برای شما که مینویسید و میخواهید اجرا ببرید یک نکته مهم و بولد دارند، برفرض برای انتخاب نقشی که خانم نسیم شجاعی بازی میکردند، کسی که رویاها را ایشان دارند میبینند، داشتن صدایی زیبا و قابلیت تنوع در بازی و نقشها برای من خیلی مهم بود که ایشان هر دو را به بهترین شکل داشتند، یا ادیب قریب و بابک شجاعی، مثلا آقای شجاعی زیبایی صدا و جذاب بودن که صدا از نظر من خیلی مهم بود، برای اینکه من در کتابهای مختلف خواندهام که برای مردها زیبایی و بینایی و برای زنها حس شنواییشان مهم است که میتواند یک زن را مجذوب و شیفته جنس مخالفش کند، این شاید مهمترین نکته برای انتخاب آقای قادری بوده است ونقش فروید که من ارادات عجیب غریبی به فروید بزرگ دارم. ایشان را خیلی دوست دارم و وقتی زندگینامه و بیوگرافی شان را میخواندم برخلاف تصویری که ما داریم که همه چیز را جنسی میبیند، اصلا اینگونه نیست، یک آدم بسیار وفادار، یک آدم با پشتکار عجیب غریب، با سواد، ادبیات بین الملل میداند و یک موجود استثنایی، من این کاراکتر را یک موجود دوست داشتنی و عمیق میدیدم و این را در ادیب قریب که بازیگر بسیار خوبی هم است دیدم، ما این کار را سه ورژن در جشنواره دانشجویی بردیم که ایشان با اخلاق بسیار عالی همیشه پا به پای من بودند.
وضعیت امروز تئاتر را چگونه میبینید؟
متاسفانه آن چیزی که در عمل دیدم، امیدوارم بشود سر سوزنی تغییر در آن ایجاد کرد چون بدترین قسمت مرحله مجوز است، شما نمیتوانید قبل از اینکه مجوز بگیرید تبلیغ کنید! این خیلی دردناک است، وقتی دو هفته زودتر میروید مجوز بگیرید، میگویند شما نباید الان بیایید چون خیلیها در صف هستند در حالی که من دو ماه قبل درخواست داده بودم، خب این یعنی کشتن سرمایه، شما سرمایه شخصی میگذارید و سرمایه شما بر باد میرود، باز بدتر از آن تنزل کیفیت در تئاتر است و من دیدم این چگونه رخ میدهد، شما با اختصاص دادن نور و دکور به یک اجرا دو روز قبل از اجرا چه نتیجهای میتوانید بگیرید، ما پروژکتور کافی در سالن نداریم و مجبور شده ایم نور از بیرون بیاوریم و چون در یک سالن پروههای مختلف هم زمان اجرا دارند متاسفانه نه سالن و نه گروهها با گروههای دیگر همکاری نیم کنند در نتیجه در پروژه من این نورها هر روز کنده میشود، آن چیزی که برای آن زحمت کشیدهاید جلوی چشم پر پر میشود، شاید تماشاچی عادی آنقدر متوجه نشود ولی من متوجه میشوم چه چیزی را هر روز داریم نادیده میگیریم، یا مقوله صدا، ما الان در کمتر جایی میبینیم سیستم مونو باشد اما الان ما یک بلندگو داریم، این فاجعه است که یک طرف سالن کمتر میشنود و یه طرف بیشتر، دکور من یک دکور متحرک بوده و است، چرا؟ برای اینکه سیال بودن باید در آن وجود داشته باشد و صحنه لحظه به لحظه عوض شود، آیا من میتوانم شش ماه با بازیگران حرکاتی را که تمرین کردهام در دو روز با حرکات دکور هماهنگ کنم؟ همه آن میزانسنها و حرکات را؟ وقتی شما دو روز قبل به من سالن را تحویل میدهید با این امکانات نور و دکور، این یعنی من را ناخوداگاه هدایت میکنید به سمت یک کار ایستا که هیچ خلاقیتی ندارد و از نور و تصورات ذهنی که قصد ایجاد آن را داشتهاید میگذرید و به سمت کارهای رئال میروید، اینکه چهار تا بازیگر بذارید و راحتتر باشید، اینها چیزهایی است که باعث میشود کسی که فعالیت میکند بگوید مقرون به صرفه نیست، پس نورپردازی نکنم، پس دکور متحرک نگذارم، چون نه اجازه میدهند و خیلی هم روتین شده که یک روز قبل نور را به شما میدهند، مگر میشود نورپردازی را در ده ساعت در آورد؟ این یعنی کشتن زیباییهای بصری در تئاتر و این میشود که همه دلسرد میشوند و مردمی که جذب تئاتر میشوند دوباره الان دلسرد میشوند چون میبینند کیفیت دارد پایین میآید. متاسفانه این روشها و سیاستها در سینما نیز وجود دارد، سینما با راهکارهای اشتباهی که داشته کیفیت را پایین آورده برای اینکه بتواند پولی که در میآورد بیشتر باشد و جوابگوی پروژه بعدی، پس متاسفانه با کیفیت نیست.
استقبال مخاطب تا امروز چگونه بوده است؟
علاوه بر گروه عزیزم مخاطبان نقطه قوت قلب هستند، بسیار بازخوردهای خیلی خوب که فکر نمیکردم ری اکشنها اینقدر خوب باشد، واقعا دلخوشی به ری اکشنها است و خدا را شکر دوست داشتن که این برای من بهترین است، شش ماه بدنم لرزید و میارزد به این لبخند و اشتیاق و اینکه مخاطبان کار را فهمیده اند در صورتی که کار خیلی گنگ بوده، خیلی میترسیدم از اینکه نتوانم آنچه در فکرم بوده را برسانم، مخاطب الان نقطه قوت قلب من است.
اولین تجربه کارگردانی شما ادامه خواهد داشت؟
بله؛ هر چقدر بیشتر میگذرد میفهمم کارگردانی را بیشتر از بازیگری دوست دارم، کارگردانی خیلی بیشتر با روحیه من جور است، خیلی زیاد، حتما ادامه میدهم و تصمیم دارم همه تلاش خودم را بکنم که اولین کار سینماییام را در سال آینده بسازم، به امید اینکه بتوانم.
- عباسعلی اسکتی