“ژاک اودیار” در ” امیلیا پرز” امکان رها شدن از خشونت به یاری زنانگی را به پرسش در می آورد
- شناسه خبر: 80818
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
این فیلم، که بسیاری را در این فستیوال و سپس پس از نمایشش در سینما به واکنش واداشته، ماجرای یک زن جوان، باریک اندام،
کوچک “ریتا” (زوئه سالدانیا) و در عین حال راسخ، به نام “ریتا”را به نگاره می کشد که وکیل است و در دفتر وکیلان پرآوازه ای کار می کند که کارشان بیشتر پول شوئی است تا دفاع از حق آسیب دیدگان. روزی، یکی از رهبران آدم کش وترسناک باندهای قاچاق مواد مخدر مکزیکی، با روشی ویژه این شخصت ها، یعنی زیر فشار گذاشتن، از او می خواهد که در راه تغییر جنستش وی را یاری دهد. او نیز که در جستجوی یافتن راهی برای ترک کار خود بود، این پیشنهاد را می پذیرد. گفتنی است که، “مانیتاس دل مونته”، این قاچاقچی بزرگ یک زن و دو فرزند دارد و بسیار خشن ، بدون گذشت و بخشایش است.
برای پیمودن این راه دشوار که نیازمند از کار دست کشیدن، “مانیتاس” سال ها نقشه خود را چیده و آن را پرورانده است : نقشه ی برآوردن خواست درونی اش یعنی زن شدن. او در بدن “امیلیا پرز” (کارلا سوفیا گاسکون، هرپیشه ترنس ژانر اسپانیولی) بار دیگر زاده می شود. گفتنی است که کارلا سوفیا گاسکون همچنین نقش مانیتاس را بازی می کند..
ژاک اودیار، با این فیلم، بار دیگر تغییر ژانر می دهد چرا که از موسیقی و آواز برای همراهی داستان استفاده می کند. کاری بس خطرناک چون با چنین سوژه ای امکان بیراهه روی داستان و کاستن از تاثیر آن بر تماشاگر بسیار وجود داشت و از سوی دیگر، همه کمدی موزیکال دوست نمی دارند و این ژانر دارای سنجه های خود است . اما پنداری که چنین نشد چون هیچ رفت و آمد میان رقص و آواز و بخش های معمولی شوکی به وجود نمی آورد. تماشاگر گر چه در دنیائی میان “برادوی” و صحنه آرائی گاه مصنوعی و شبیه به اپرا و یا گوشه چشم هائی به ژانرهای گوناگون، درگیر می شود، اما زیر تاثیر بازی حساس هنرپیشگان می ماند.
“اودیار” ۷۲ ساله، در عین حال، فیلم خود را در کشوری دیگر و به دو زبان اسپانیولی و انگلیسی می سازد که کاری است بس دشوار برای رساندن پیام یا احساس یک فیلم. “ژاک اودیار” توانسته یک درام اجتماعی را با ژانر فیلم های ترسناک مکزیکی و نیز کمدی موزیکال در هم بیامیزد. البته نباید فراموش کرد که پیش تر “اودیار”، فیلم “برادران سیسترز” را به انگلیسی و “دیپان” را به زبان تامیل ساخته بود. خود وی می گوید: ” نفهمیدن یک زبان شما را در شرایط گوش کردن به یک موسیقی می گذارد، یعنی به معنا، نقطه گذاری و ضرب آهنگ جمله ها کاری ندارید. در حالی که در زبان خودتان ناچارید به هنرپیشگان دانه بدهید..و این برای من چندان جالب نیست.”
او برای همراهی کردن همه توفان های درونی، از گونه ای موسیقی به گونه ای دیگر می رود، از ترانه های پاپ به آریاهای اپرا، از رگه به موسیقی “وست ساید استوری” ساخته لئونارد برنشتیاین، سر می زند تا این تغییرات احساسی را نشان دهد.
کاری که برای شماری بسیار جذاب و نو به شمار آمد در حالی که شماری دیگر آن را پراکنده و باورنکردنی خواندند و از پاره ای از صحنه های آن خرده گرفتند.
بازیگران زن وترنس
در فیلم “امیلیا پرز”، بازیگران زن وترنس، که دسته جمعی جایزه فستیوال کن را ربودند، نقش اساسی دارند . “کارلا سوفیا گاسکون”، هنرپیشه ترنس ژانر، که به گفته “اودیار” او را با شماری از کد ها و فراشد ها تغییر جنسیت آشنا کرده است به خوبی آن چه را که خود از نزدیک می شناسد، ارائه می کند.
“اودیار” می گوید باید “کارلا سوفیا گاسکون” را در زندگی روز مره اش یعنی همراه با زن پیشین و دختر پانزده ساله اش دید تا شماری از چیزها را باور کرد. وجود این شخصیت می رساند که چگونه مرزهای خشک جنسیتی در هم ریخته اند.
هر کدام از هنرپیشگان دیگر نیز با یاری از تجربه های گذشته خودشان به شکل گرفتن شخصیت ها در این فیلم کمک می کنند..
برای نمونه “زوئه سالدانیا” در شماری از “اواتارها” و “نگهبانان کهکشان” بازی کرده که البته در آنها آرایش و جامه های غریب بدنش وچهره اش را آن چنان تغییر داده اند که باز شناختن او را درفیلمی دیگر دشوار می سازد. و یا “سله نا گومس” (همسر مانیتاس در فیلم) که همواره به عنوان دوست دختر یک سلبریتی، از جمله “جاستین بیبر” شناخته شده، پس از بازی درفیلم های نوجوانان، به ویژه فیلم های کمپانی دیسنی، بر این شد که از بیماری روانی اش به روشنی سخن بگوید و یک پلتفورم برای داد وستد پیرامون اینگونه بیماریها به راه اندازد و سپس در مستندی کار “آلک کشیشیان”، به نام ” آنچه در سر من می گذرد و خود من” در سال ۲۰۲۲، همه شکنندگی های خود را نشان دهد. او که پدر بزرگ و مادر بزرگش از مهاجرین مکزیکی بودند و خاله اش در درون یک کامیون وارد آمریکا شده، ، در فیلمی به نام “زندگی مستند شده” در سال ۲۰۱۹، به سیاست های دونالد ترامپ در پیوند با مهاجران می پردازد.
“امیلیا گومز” و برخورد دیگر “اودیار” با سینما
آنچه شاید بیش از هر چیر در این فیلم به اندیشه وا می دارد، دشواری تغییر جنسیت و ارزش نهادن به توانائی زنان در برخورد با دشواری های اجتماع است. “اودیار” یک مرد بی اندازه خشن و آدمکش را با زن شدنش ، به انسانی نیکوکار و سرشار از همدردی تبدیل می کند. او از این راه ،به گونه ای، به گره های کور روان انسان ها می پردازد که به هنگام سرحوردگی از آنها جانوری می سازد . جانوری که جز آسیب و کژ روی کار دیگری نمی تواند بکند. باز هم اگر از آن فراتر برویم، از خود می پرسیم آیا همه ی آنهائی که در درازنای تاریخ جز ویرانگری و زورگوئی کاری نکرده اند، از شماری سرخوردگی، به ویژه جنسی، رنج نمی برده اند ؟ اگر چنین باشد، آیا با باز کردن این گره های کور، والائی به دست نمی آید ؟ مورد تغییر جنسیت “مانیتاس” به “امیلیا” و دگردیسی یک موجود ترسناک به بک الهه از خود گذشتگی و بخشندگی حکایت از یک چنین باوری دارد. در یکی از صحنه ها، در جائی که “مانیتاس” خونخوار، با بازوهای ستبر و خالکوبی شده و دندان های طلائی اش، با آوائی کوچک و شکننده آواز می خواند، همه ی آرزومندی خود را، که زن شدن است، بیان می کند. فیلم در جائی که می رود مسخره شود، با مهارت از این دام پرهیز می کند.
به هر رو، “ژاک اودیار” در هر کدام از فیلم هایش، با روشی تازه به یک معضل اجتماعی می پردازد. این تغییر روش را می بایستی در این جستجو کرد که به گفته خود وی، چون سینما گری را در ۴۲ سالگی آغاز کرده ، نمی تواند ماند سینماگرانی که کار سینما را در جوانی آغاز می کنند و به عبارت دیگر زندگی نامه های خود را به فیلم می کشند و نماینده یک نسل میشوند، نسلی را نمایندگی کند. بنابراین هربار به سوژه ای می پردازد که او را به خود جلب می کند و هر فیلم نقش نخستین فیلم را بازی می کند. از این رو همان ترس ساختن نخستین فیلم را هم برایش به ارمغان می آورد.
اما این که آیا هنوز سینما سخنی نو برای گفتن دارد، “اودیار” می گوید : در این که وسیله سینما حرفی برای گفتن داشته باشد، شک دارد و به جستاری اساره می کند که روزنامه “لیبراسیون” در یک شماره خارج از سری خود، در سال ۱۹۸۷، این پرسش را با ۷۰۰ کارگردان در میان گذاشته بود که “چرا فیلم می سازید”؟ به باور او، پاسخ “دیوید لینچ” از همه مناسب تر بوده که می گفت : “برای این که دنیائی نو بسازم تا ببینم آیا در آن همه چیز می تواند به خوبی پیش برود ؟”.. امروز دیگر نمی توان باور کرد که این روزنامه بتواند این ۷۰۰ سینماگر را پیدا کند… به هر رو این پرسش هم دیگر در جائی دیده نمی شود.
“اودیار” می گوید : “آن چه روشن است، این است که سینما به من امکان زندگی می دهد. سینما من را با دنیا پیوند می دهد چرا که می بایست یک سناریو نویس را ببینم، با یک اکیپ دیدار کنم، هنریشگان را ببینم..سپس با تماشاگرانی حرف بزنم که برای دیدن فیلمم می آیند. و گرنه ناچارم در لاک خود فرو بروم، به ویژه این که تنهائی پرستم..”
«شهلا رستمی»