چرا بدون تاریخ، بدون امضا؟
- شناسه خبر: 18
- تاریخ و زمان ارسال: ۱۱ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۲۰:۰۴

افشین علیار
جبار آذین (منتقد سینما)
تمام جشنوارههای بزرگ و مطرح سینمایی جهان، جشنوارههایی سیاسی سینمایی اند و مراسم اسکارگل سرسبدآنها است!سرمایه گذاران واداره کنندگان ومجریان این نوع مراسم که میلیاردها دلار هزینه دربردارد، عاشقان سینما نیستند، آنهاصاحبان قدرت، ثروت و سیاست ومالکان کارتلها و تراستها هستند که شغلشان تجارت و سوداگری است. ازهمین رودر سینما و هالیوودها اهداف خودراپی میگیرند و بدیهی است که جشنوارهها و مراسم سینمایی جهانی نمیتواندازنگاه وسلیقه وهدایت آنهامتاثرنباشد. حضوردرچنین برنامههای سیاسی وسینمایی، چنانچه بانگاه متقابل سیاسی و سینمایی درست، همراه نباشد، خسران به دنبال خواهدداشت . به همین دلایل، انتخابها و جوایز جشنوارهها واسکار، ازدالان نظر آنها هم میگذرد. اگر کشوری به دلایل سیاسی با کشورهای برگزار کننده جشنوارههای سیاسی سینمایی مشکل دارد، یااساسا نباید درآن شرکت کند، درست مانند شرکت نکردن ورزشکاران درمراسم ورزشی کشور مساله دار، یابایدباحفظ نگاه واتخاذمواضع سیاسی وسینمایی در آن حضوریابد. درکشورهای صاحب صنعت سینما، وظیفه انتخاب فیلم برای شرکت در جشنوارهها بویژه اسکار، به عهده یک آکادمی است که اعضای آن شامل فرهیختگان فرهنگ وهنر ورسانه، هنرمندان حرفهای، سینماگران شاخص ومدیران برجسته هنری و سینمایی اند. درست برخلاف ایران که هرسال عدهای از افراد خاص که مبنای انتخابشان، رفاقت وسیاست و تجارت است ونه فرهنگ و سینما، از سوی سازمانها و تشکلهای رسمی سینمایی برای امرمهم گزینش فیلم جهت شرکت در مراسم اسکاربه عنوان نماینده سینمای ایران گزینش ومنصوب میشوند. ازآنجا که سینما درایران بی سروسامان است و ملوکالطوایفی و پول نفت و سیاست برآن، حکم میراند، نامدیران اشتباهی، متولی امورسینمایی هستند و روشن است که گزینشهای چنین افرادی هم، انتخابهایی کارشناسانه و تخصصی وسینمایی نیست. انتخاب هیات گزینش فیلم ایرانی برای اسکارهم ازاین قاعده پیروی میکند ولذا انتخابگران فیلم جهت حضور در اسکار، سفارشی بوده و چون نمایندگان واقعی سینمای ایران نیستند، تشکل و انتخابشان هم نادرست ونامعتبراست. افزون براین، شیوه کاردرایران این گونه است که نامدیران سیاسی سینما، تعدادی فیلم سفارشی به انتخابگران میدهند و میخواهند که از میان آنها فیلم مورد نظر و پسند آقایان را انتخاب! کنند. اقدام و انتخاب گروه گزینشی اسکارامسال وفیلم بدون تاریخ، بدون امضا هم به همین شیوه غلط تحمیلی نامدیران اشتباهی بوده است. گرچه فیلم معرفی شده، امتیازهایی دارد، ولی از نظر مضمون ومحتوا، اثری نیست که بتواند سینمای ایران را دربازار مکاره اسکار نمایندگی کرده و به توفیق رساند. ازهمین رو این گروه، نحوه انتخاب آن و انتخاب گروه، یکجانبه، نادرست، غیر تخصصی و غیراستاندارد و ناپسند است و هیچ ارتباطی با واقعیتها، قابلیتها، امتیازها وکاستیهای سینمای ایران ندارد.
محمدهاشمی (منتقد، مدرس سینما)
تجربه نشان داده فیلمهایی در جایزهی اسکار موفق هستند که حرفی جهانی برای گفتن داشته باشند. یعنی فیلمهایی که به امری جهان شمول میپردازند که مخاطبان تمام دنیا متوجه آن میشوند و برایشان جالب است. فیلمهایی که جزییات محتوای داستانی شان به شدت داخلی و بومی است ارتباط چندانی با مخاطب جهانی برقرار نمیکنند و بنابراین فارغ از کیفیتی که دارند، معمولا در جایزههایی چون اسکار موفق نیستند. فیلم بدون تاریخ بدون امضا هم چنین فیلمی است که هرچند بخشی از محتوایش جهان شمول است اما جزییات محتوای داستانیاش خیلی مصرف داخلی دارد. علاوه بر این، به نظر من این فیلم، فیلم متوسطی است و در قد و قوارهای نیست که بتواند با فیلمهای بزرگی که از سراسر جهان برای بخش خارجی اسکار فرستاده میشوند، رقابت کند. از سوی دیگر، برخی معتقدند که فیلم به وقت شام ابراهیم حاتمی کیا فیلم بهتری برای نمایندگی ایران در اسکار بود که من با این هم مخالفم. به وقت شام هرچند به موضوعی که کل جهان را درگیر خود کرده، یعنی مسالهی داعش میپردازد، اما فیلم به شدت خامدستانه و سهل انگارانه ای، به خصوص از منظر روایت داستانی است. البته باید نکتهی دیگری هم در نظر داشت که سینمای ایران چند سالی است که مولد هیچ اثر بزرگی نبوده است و در بهترین حالت، هر سال تنها چند اثر متوسط داریم. بنابراین تا سینمای ما نتواند اثر بزرگی تولید کند بحث بر سر اینکه کدام فیلم، برای فرستادن به اسکار مناسب است، بحث بیهودهای است.
عباس کریمی عباسی(روزنامه نگار، منتقدسینما)
بدون تاریخ بدون امضا فیلمی متوسط از سینمای ایران است که جدا از برخی بازیهای خوب نه شخصیت پردازی خوبی دارد نه داستانی قوی. یک پیرنگ هم دارد که بیشتر بر حادثه استوار است تا شخصیت پردازی و همین بزرگترین مشکل آن است. آدمهای قصه نه تیپند نه شخصیت چرا که پارادوکس زیادی در رفتارهایشان وجود دارد و همه اینها به این دلیل است که نویسنده متن بیشتر به ساختار توجه داشته تا ارزشهای داستانی. کارگردانی هم به فراخور اغلب فیلمهای امروزی دچار فرهادی زدگی است و شاید اصلا همین شباهت در نبود فرهادی است که موجب انتخاب این فیلم نامناسب برای اسکار شده است. درست است که فیلم سعی در نمایش برخی معضلات دارد اما برای بیننده ایرانی نیز قابل هضم نیست چه رسد بینندههایی با فرهنگی کاملا متفاوت. فیلمی که اسکار میرود باید زبانی جهانی داشته باشد وگرنه ممکن است تاثیر معکوس در شناساندن سینمای ایران به جهان داشته باشد. درخشش هر چه بیشتر سینمای ابران و عوامل آن آرزوی همه ماست اما ممکن است این فیلم ایرانیان را در نظر ملل دیگر افرادی کم هوش و بدبخت نشان دهد که حتی متوجه طعم و بوی غذای فاسد نمیشوند و بر اثر آن میمیرند! توجه داشته باشیم که خیلی از تماشاگران سینما مردمی عادی هستند و فبل از کارگردانی و فیلمبرداری و نمادها و … به مضمونهای انسانی و تطبیق آنها با واقعیتهای مشترک بشری توجه میکنند.
غزاله سلطانی ( فیلمساز)
بنده همهی فیلمهای سال گذشته را ندیدم به همین جهت نمیتوانم نظر بدم، اما فیلمی میتواند در رقابت جهانی اسکار شانس بیشتری داشته باشد که در دیگر جشنوارهها خوش درخشیده و از استاندارد و کیفیت بالا برخوردار است در بین گزینههای موجود فیلم بدون تاریخ، بدون امضا در عرصههای جهانی موفقیتهای بیشتری کسب کرده، از این نظر انتخابِ بهتری است.
سید رضا اورنگ ( منتقد سینما، روزنامه نگار)
هیات معرفی فیلم ایرانی به فرهنگستان علوم و هنرهای سینمایی «بدون تاریخ، بدون امضاء» را به عنوان نماینده سینمای ایران به نود و یکمین دوره جایزه اسکار معرفی کرد. انتخاب این فیلم قابل پیش بینی بود، زیرا از مدتها قبل در رسانهها شایع شده بود که این فیلم به خاطر مناسباتی انتخاب میشود که شد. اعتراضات هم مطمئنا به جایی نخواهد رسید. نگارنده اعتراضی به این انتخاب و انتخابات دیگر نداشته، ندارد و نخواهد داشت، زیرا موضعی مشخص داشته و دارم که دوستان رسانهای، هنری و غیره میدانند. تا کنون هر هیات داوری یا انتخابی که در ایران منصوب شده اند، انتخابات شان مورد اعتراض قرار گرفته است. اولین دلیل اعتراض کنندگان به تخصص اعضای هیاتهاست. دومین دلیل سلیقهای عمل کردن آنان است. سومین دلیل دیدگاه سیاسی آنان است که روی انتخاب شان تاثیر میگذارد و دلایل بیشمار دیگر.
در طول تاریخ سینمای ایران، به خصوص پس از انتقلاب اسلامی، همیشه جای متخصصان واقعی سینما خالی بوده یا کمتر دیده شده است. اگر نگاهی به هیات معرفی فیلم ایرانی به فرهنگستان علوم و هنرهای سینمایی امسال بیندازید متوجه خواهید شد که این افراد هرکدام شان در کار خود صاحب اسم و رسمی هستند، اما نمیتوان آنان را متخصص سینما نامید، زیرا متخصص سینما باید دانش سینماییاش بسیار فراتر از این باشد. باید فردی باشد که تا کنون شاگردان زیادی را آموزش داده و وارد چرخه کار کرده است. باید با تمام ریزه کاریهای هنرهفتم آشنا بوده و سالها مطالعه و تحقیق کرده باشد.
این گفته به معنای این نیست که کارگردان، بازیگر و غیره نباید در هیاتهای انتخاب حضور داشته باشند، حرف بر سر این است که حتما باید یک تا سه متخصص واقعی سینما در این هیاتها باشند تا جمع را هدایت کنند، مانند هیاتهای انتخاب در کشورهای صاحب سینمای جهان.
مطمئنا اگر متخصصان سینما در این هیاتها حضور داشته باشند انتخابها حرفهای تر و دور از سلیقه خواهد بود. اگر چنین اتفاقی بیفتد اعتراضها نیز بی شک کمتر خواهد بود. گویا مسوولان دولتی و خصوصی سینما، ترسی ویژه از متخصصان سینما دارند که سراغ آنان نمیروند. شاید مهم ترین دلیلش این باشد که کارشناسان واقعی سینما سفارش پذیر نبوده و تن به هر دستوری نمیدهند!
یاسمن خلیلیفرد (نویسنده و منتقدسینما)
به زعم من آنچه دربارهی اسکار و فیلمهای غیرایرانی آن حائز اهمیت است بیش از آنکه به ارزش صرفِ فیلمها بازگردد به پخش درست آنها و درواقع انتخاب درست پخش کننده مربوط است. فیلمهای اصغر فرهادی هر دو بار پخشکنندگان معتبری داشتند که منجر به آن گردید که این فیلمها دیده شوند. دربارهی انتخاب «بدون تاریخ، بدون امضا» با در نظر گرفتن سطح کیفی فیلمهای به اکران درآمده در سال کذشته فکر میکنم این فیلم انتخاب درستی باشد. فراموش نکنیم فیلم دو جایزه معتبر جهانی برده است و از آن دست فیلمهاییست که احتمالا بتواند اعضای آکادمی را به وجد آورد. «تنگه ابوقریب» با احترام به آقای توکلی هرگز انتخاب مناسبی برای اسکار نبود و فیلم «سهیلا» به باور من بیشتر مناسب جشنوارههاست حال آن که اسکار یک جشن است و معیارهلی ارزشگذاری فیلمها در آن بسیار متفاوت نسبت به یک جشنواره. با وجود اینها گمان میکنم احتمال نامزدی نهایی این فیلم با توجه به فیلمهای هم گروهش چندان بالا نباشد.
فرناز خزاعی (منتقد سینما)
حضور بچههای آسمان میان پنج نامزد نهایی، درخشش جدایی نادر از سیمین و بعدتر فروشنده در بخش رقابتی فیلمهای غیرانگلیسی زبان اسکار در سالهای گذشته، حساسیت را دربارهی انتخاب فیلمی که بناست نمایندهی سینمای ایران در این رقابت باشد حسابی بالا برده؛ امسال سه گزینهی نهایی، هر یک در جایگاه خود فیلمهای خوب (و قابلدفاعی) هستند، هر چند این «خوب بودن» همهی ماجرا نیست و فیلم منتخب علاوه بر دارا بودن ویژگیهای مشخص، باید مناسبترین گزینه هم باشد. تفاوت بدون تاریخ، بدون امضا با دو فیلم دیگر برخورداری از پخشکنندهی مناسب، حضور در تعداد بیشتری رقابت بینالمللی و دیده شدن در جشنوارههای خارجی و البته به چشم آمدن بازی درخشان نوید محمدزاده است. به همهی اینها باید سوژه اصلی فیلم را اضافه کرد که یک «چالش اخلاق» است؛ سوژهای که اتفاقا نه تنها در ایران بلکه در کشورهای دیگر هم، کم طرفدار ندارد. مفاهیم اخلاقی در هر شکل و اندازهای که مطرح شوند(فارغ از موافق یا مخالف بودن با شیوهی بهتصویر کشیدن آنها) برای بسیاری از مخاطبان حرفهای و غیرحرفهای سینما، به اندازه کافی جذاب هستند. حالا اگر همین مفاهیم اخلاقی زیر سایهی تردید بروند و مخاطب را هم درگیر کنند که خب چه بهتر!بدون تاریخ، بدون امضا با همین مختصات و با یک محاسبهی سرانگشتی، احتمال حضور در فهرست اولیهی کاندیداهای جایزهی اسکار را دارد اما راهیابی به فهرست نهایی را نمیتوان به این زودی(و البته به سادگی)پیشبینی کرد؛ اما آرزو که عیب نیست، میتوان «امیدوار» بود.