پُز روشنفکری، یک فیلم دلی
- شناسه خبر: 7574
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
افشین علیار / صفی یزدانیان سعی کرده فیلم ناگهان درخت را عاشقانه بسازد، اما فیلم جان و کشش لازم را ندارد اگرچه فیلم قبلی صفی یزدانیان یک عاشقانه تمام عیار بود اما ناگهان درخت درجا میزند و فقط ادعای یک فیلم عاشقانه را دارد، مشکلِ فیلم دوباره گویی فیلمساز است اینکه چرا دوباره یزدانیان تلاش کرده تا فیلمی مثل در دنیای تو ساعت چند است بسازد مشخص نیست، اما این احتمال وجود دارد یزدانیان در پی موفقیت فیلم اولش دوباره تصمیم گرفته تا یک فیلم عاشقانه بسازد اما ناگهان درخت آسیب جدی از فیلمنامه دیده است فیلمنامهای که بر اساس یک نریشن از شخصیت اول روایت میشود و این روایت حال و هوای منسوخ شدهای دارد در این سالهای اخیر بجز فیلم اول صفی یزدانیان چند فیلم عاشقانه ساخته شده که همگی بر اساس نوستالژیک روایت شده اند حالا صفی یزدانیان با همان الگوهای تکراری ناگهان درخت را ساخته است؛ اما واضح است که این فیلم فاصله دوری با ساخته قبلی صفی یزدانیان دارد چرا که فیلمساز ژانر و لحن خود را تغییر نداده و با همان نگرش قبلی این فیلم را بعد از سه سال ساخته اساساً نمیشود فیلم سینمایی را بر اساس ذهنیت و خاطره شنیدن ساخت در ناگهان درخت همه چیز بر اساس ذهن کنار هم چیده شده روایت کم جان و کُند باعث آسیب رسیدن به خط روایی شده است ده دقیقه از فیلم میگذرد و ریتم افت میکند فرهاد با نریشن قصه را روایت میکند اما این روایت هویت و کارکرد دراماتیک ندارد شخصیتها در فیلم گم هستند زمان و مکان در فیلم مشخص نیست و همه چیز بی منطقی جلو میرود اساسا صفی یزدانیان یک فیلم دلی ساخته است اثری که انگار فرهاد نقش صفی یزدانیان را بازی میکند سکانسهای فرهاد و مادرش برای مخاطب کارکردی ندارد رابطه فرهاد و مهتاب درهالهای از ابهام میماند انگار صفی یزدانیان عادت دارد که مردها را در فیلمش ذلیل و عقیم جلوه دهد مردها در فیلمهای او همیشه ناکام هستند و دوست دارند در عشق شان ناکام بمانند یا اینکه با خواهش و تمنا با عشق شان به جنگند، اینها نشانه درستی از روایت و لحن نمیباشد فرهاد برای رسیدن به مهتاب زندگی اش را برای مخاطب تعریف میکند اما این تعریفها هیچکدام منطقی نمیباشند بهتر بود صفی یزدانیان گذشته را فراموش میکرد و فیلم را از نقطهای شروع میکرد که فرهاد گذشته اش را به روانپزشک میگوید اما این گذشته بهتر بود که از ازدواج او و مهتاب آغاز میشد زیرا گذشته دور فرهاد و زندانی شدن او به درد مخاطب نمیخورد از سوی دیگر در فیلم دو شخصیت حضور دارند به نام یحیی و ناهید که اگر از فیلم حذف میشدند هیچ اتفاقی رخ نمیداد اساساً فیلم ناگهان درخت فیلم دیالوگ و ارجاعات کلامی است، شخصیتها دیالوگ میگویند اما از دیالوگ گفتن قصه ساخته نمیشود قصه نیاز به فضا و موقعیت دارد اما ناگهان درخت در خلسه میگذرد و نمیتواند خط روایی محکم و جانداری داشته باشد به همین دلیل از دقیقه ۲۵ به بعد مخاطب این فیلم را پس میزند و نمیتواند ارتباط لازم را برقرار کند برای همین صفی یزدانیان فیلم را به رشت میبرد به همان جایی که شهر و دیارش است اما آنجا هم چند نمای توریستی میبینیم و دیگر آن شهر کارکردی ندارد، یزدانیان پایان فیلمش را سردرگم رها میکند و انگار با پایان فیلمش پز روشنفکری میدهد. بازی معادی و افشار نکته مثبتی برای فیلم ندارد اما نمیشود از فیلمبرداری همایون پایور به سادگی گذشت. ناگهان درخت نمیتواند حتی مخاطب خاصی داشته باشد.