پول مفت و دل بیرحم!
- شناسه خبر: 13862
- تاریخ و زمان ارسال: ۱۰ دی ۱۳۹۸ ساعت ۹:۲۵

سپیده آرمان|
داستان انتشار سریالها در شبکه نمایش خانگی در کشور ما از پاییز سال ۸۹ آغاز شد، مدتی پس از انتشار سریال «فرار از زندان» و استقبال دور از انتظار مخاطبان داخلی از آن بود که «محمدحسین لطیفی» با سریال «قلب یخی»اش راه مدیوم جدیدی را پیش گرفت. لطیفی که پیش از آن با سریالهای تلویزیونی اش، نبض سلیقه مخاطبان را در دست گرفته بود، این بار با حضور ستارههای آن سالهای سینما، سریالی را ساخت که مهرماه سال ۸۹ وارد شبکه نمایش خانگی شد. آن روزها به دلیل نبود اطلاع رسانی و تبلیغات صحیح، خیلی از مردم با دیدن پوسترهای خوش آب و رنگ سریال بر روی شیشههای سوپرمارکتها و مراکز فروش اقلام فرهنگی، با تصور اینکه با فیلمی ویدئویی روبرو هستند، «قلب یخی» را خریداری میکردند اما پس از مشاهده آن متوجه میشدند که اثر بر خلاف تصورشان سریالی است که از آن پس قرار است هر هفته در شبکه نمایش خانگی منتشر شود. «قلب یخی» با بازیگران خوش و آب و رنگ و تم رمانتیکش توانست رکورد تازهای را در فروش شبکه نمایش خانگی بر جای بگذارد و لطیفی به عنوان پایه گذار این سبک در ایران، نام خود را در حافظه سریالسازی شبکه نمایش خانگی ثبت کرد. هنوز مدت زمان زیادی از فروش رؤیایی «قلب یخی»، نگذشته بود که مهران مدیری تصمیم گرفت پخش سریال جدیدش را که بر سر ماجرای روی آنتن رفتنش با مدیران وقت تلویزیون به مشکل خورده بود، به دست مدیوم تازه تاسیسی بسپارد که پیش از این امتحانش را پس داده بود. فروش قسمتهای ابتدایی سریال «قهوه تلخ» مدیری به اندازهای بود که برخی از رسانهها از بازگشت سرمایه تولید سریال پس از فروش تنها یکی دو قسمت اول خبر میدادند. در نهایت با حضور قهوه تلخ، شبکه نمایش خانگی دو سریال همزمان داشت که رقابت بر سر جذب مخاطب میان این دو هم یکی از مسائل آن روزها بود. در نهایت اما جدایی بازیگر مرد نقش اول سریال «قلب یخی» از یک طرف و مشکلات بسیار بر سر تولید و توزیع اثر از طرف دیگر باعث شد اواخر پاییز همان سال پخش «قلب یخی» پس از فراز و فرودهای فراوان متوقف شود. پس از آن خبری از ادامه سریال نبود تا روزهای ابتدایی مرداد سال ۹۰، که پس از پنج ماه وقفه فصل دوم این سریال وارد بازار شد اما نتوانست موفقیت سری اول را تکرار کند. کش و قوسهای سریال ادامه داشت تا اسفند ماه همان سال که بار دیگر تولید سریال متوقف شد و لطیفی که از ادامه این کار ناامید شده بود، راه تولید سریال دیگری در شبکه نمایش خانگی را در پیش گرفت. در همان روزهایی که خبر از ساخت سریال «ساخت ایران» لطیفی در لوکیشنهایی در لبنان به گوش میرسید، ناگهان خبر از ساخت فصل سوم سریال «قلب یخی» به کارگردانی سامان مقدم و با بازی هدیه تهرانی، مهناز افشار، مهران مدیری و رضا کیانیان منتشر شد و در نهایت سری جدید قلب یخی خرداد ماه سال ۹۳ وارد شبکه نمایش خانگی شد اما همانطور که انتظار میرفت نتوانست با اقبال پیشینش روبرو شود. مانند همان اتفاقی که برای ساخت ایران لطیفی افتاد، «ساخت ایران» حسین لطیفی که با حضور بازیگران ستاره ای مانند محمدرضا گلزار و امین حیایی در کشورهایی مانند لبنان مقابل دوربین رفته بود در نهایت نتوانست به اقبال قلب یخی دست پیدا کند و به سرنوشت تکرار شونده سریالهای شبکه نمایش خانگی که همان نیمه کاره رها شدن بود گرفتار شد.
آفت مشترک قلب یخی و قهوه تلخ که در آن سال همزمان با هم راه تسخیر شبکه نمایش خانگی را در پیش گرفته بودند، تکثیر غیر مجاز و قطع و وصل شدنهای پیاپی روند توزیعشان بود که در نهایت باعث شد مخاطبان در این بازار بینظمیهای پخش، عطای خرید و تماشای سریال را به لقایش ببخشند. سرانجام قهوه تلخ پس از بیش از دو سال، نیمه تمام به کار خود در شبکه نمایش خانگی پایان داد تا مهران مدیری با سریال جدیدی با نام «ویلای من» بار دیگر قدم در عرصه شبکه نمایش خانگی بگذارد. به رغم عذرخواهیهای مهران مدیری از ناتمام ماندن قصه «قهوه تلخ»، اما سریال جدید «ویلای من» نتوانست آنطور که باید توجه مردم را به خود جلب کند و روزهای داغی را به مهمانی شبکه نمایش خانگی بیاورد. مدت زیادی از دوره توزیع سریال ویلای من نگذشته بود که مدیری بار دیگر و این بار با «گنج مظفر» به شبکه نمایش خانگی بازگشت و باز هم نیمه تمام رهایش کرد با صفی از بازیگران با سریال «شوخیکردم» برای چهارمین بار به شبکه نمایش بازگشت. در نهایت اما هیچ کدام از این آثار نتوانستند اقبال قسمتهای اول قهوه تلخ را تکرار کنند و حضورهای مکرر مدیری در شبکه نمایش خانگی چیزی جز تکرار واژه شکست نبود.
شاهگوش و تکرار خاطره فروش قلب یخی
هنوز توزیع «گنج مظفر» در شبکه نمایش خانگی تمام نشده بود که پای هفتمین ساخته داوود میرباقری و اولین سریال نمایش خانگی اش به این شبکه باز شد. شاهگوش با هنرنمایی فرهاد اصلانی در نقش شاهگوش و حمیدرضا آذرنگ در نقش سرهنگ سرخی و بازیگرانی مانند و احمد مهرانفر، طناز طباطبایی،هادی کاظمی و مرجانه گلچین، پس از مدتها بار دیگر توجه مردم را به شبکه نمایش خانگی جلب کرد و باعث شد مردمی که مدتها بود دیگر سراغی از این شبکه نمیگرفتند، پای تماشای شاهگوش بنشینند، البته علاوه بر داستان و کارگردانی و بازیهای خوب، نمیتوان از نقش گریم جادویی عبدالله اسکندری در اقبالی که نصیب سریال و کاراکترهایش شد، بگذریم. پس از سریال شاهگوش که از پاییز سال ۹۲ وارد شبکه نمایش خانگی شد و تا ماهها پس از آن هم به پخش موفق خود در این شبکه ادامه داد تا سال ۹۴ را میتوان دوران رکود شبکه نمایش خانگی نام نهاد، سالهایی که در آنها هرچند سریالهایی از سوی نامهای سینمای و تلویزیونی ساخته و توزیع شدند، اما هیچ کدام این سریالها نتوانستند کمترین توجه و استقبالی را به همراه خود داشته باشند؛ از سریال عشق تعطیل نیست بیژن بیرنگ و البه کمال تبریزی گرفته تا عطسه مهران مدیری و دندون طلای مهدی فخیم زاده. این روند ادامه پیدا کرد تا پاییز سال ۹۴ که سریال شهرزاد قدم به شبکه تا دیروز کم رونق نمایش خانگی گذاشت و خون تازه ای را در رگهای این شبکه جاری کرد. شهرزاد با بازی ترانه علی دوستی و مثلث عشقی دوست داشتنی اش و کیفیت بالای تولید، بازیها و کارگردانی در نهایت به پکیجی تبدیل شد که سطح سریال سازی نمایش خانگی را با ارتقای چشم گیری روبرو کرد. اقبال سریال تا بدانجایی بود که سری دوم و حتی سوم آن هم ساخته شد و سریهای بعدی هر چند با موفقیت سری اول روبرو نشدند اما در جایگاه خود نمونه موفقی در سری سازی سریال در شبکه نمایش خانگی به حساب میآمدند. با اینکه در همان سالهای پخش هم اما و اگرهایی در خصوص مسئله سرمایه ساخت سریال در محافل مختلف شنیده میشد، اما تمام این حرفا چیزی از کیفیت ماندگارترین اثر حسن فتحی که تا همیشه در خاطر مخاطبان شبکه نمایش خانگی باقی خواهد ماند کم نخواهد کرد. در همان فاصله سال ۹۴ تا ۹۶ و همزمان با شهرزاد، سریالهای دیگری به نامهای آسپرین به کارگردانی فرهاد نجفی و عالیجناب به کارگردانی سام قریبیان هم در شبکه نمایش توزیع شدند، اما به روال سایر نمونههای پشین نتوانستند با توجهی روبرو شوند و در نهایت با سرنوشت تکراری نمونههای ناموفق قبلی از بازار خارج شدند. آشوب به کارگردانی کاظم راست گفتار که در واقع مینی سریالی از نسخه بلند فیلم سینمایی به همین نام ساخته شده بود هم از دیگر سریالهای سال ۹۶ شبکه نمایش خانگی بود که محدودیت تعدادش باعث شد نتواند در هرسطح رقابتیهای این شبکه حضور پیدا کند و پس از آن نوبت به گلشیفته رسید، سریال ناموفق بهروز شعیبی که به رغم حضور بازیگران چهره ای مانند هومن سیدی و مهناز افشار، نمونه نازلی از سریال بود که در نهایت نه به درستی دیده شد و نه اصلا مشخص شد هدف سازندگانش از سخت چنین سریالی چه بوده است؟! پس از شهرزاد نوبت به عاشقانه رسید که به رغم ادعای سازندگانش هرگز نتوانست با محبوبیت شهرزاد برابری کند.
۹۷ و ۹۸ و هجوم به نمایش خانگی
سال ۹۷ با حضور سری دوم ساخت ایران به کارگردانی برزو نیکنژاد که از سری اول آن به مراتب پر مخاطب تر بود آغاز شد و اریبهشت ماه این سال بود که بار دیگر گلزار و امین حیایی با این سریال بر ویترین شبکه نمایش خانگی جا خوش کردند و شش ماه بدون رقیب حضور خود را در این شبکه ادامه دادند تا شهریور سال ۹۷ که سریال ممنوعه با ستارههای جوانش قدم به این رسانه گذاشت. ممنوعه به دلیل محتوای متفاوت و در تضاد با عرفش از همان ابتدا با نقدهای مختلفی روبرو شد و در نهایت پس از مدتی توقیف با سانسوری گسترده بار دیگر به شبکه بازگشت. ممنوعه اما به ذائقه مخاطبان به خصوص جوانان خوش آمد و این باعث شد که با فروش خوبی روبرو شود و شاید همین فروش خوب ممنوعه بود که باعث شد که از همان نیمه دوم سال ۹۷ کارگردانان و تهیه کنندگان بسیاری به دنبال ساخت سریال در شبکه نمایشی باشند که به اعتقاد بسیاری تنها رسانه ای است که میتواند روی بازگشت سرمایه اش حساب باز کرد. این اما پایان ماجرا نبود.
سراشیبی نمایش خانگی
سال گذشته همزمان با پخش سریال ممنوعه بود که خبرهایی از ساخت سریال جدید فریدون جیرانی با حضور ستارگان سینما برای شبکه نمایش خانگی شنیده شد و پس از آن نوبت به خبرهای سریال رقص روی شیشه مهدی گلستانه رسید و در نهایت نام سریال هیولای مهران مدیری در صدر خبرهای حوزه نمایش خانگی به میان آمد. حضور این نامها خیلیها را در انتظار نگه داشته بود تا ببینند که تجربه حضور این افراد در شبکه نمایش چه خواهد بود اما تنها تماشای چند قسمت ابتدایی هر کدام از این سریالها کافی بود برای اینکه مخاطبان دیگر تمایلی برای ادامه روند خرید سریالها و وقت گذاشتن برای تماشایشان نداشته باشند. سریال نهنگ آبی به رغم حضور بازیگرانی که نامهایشان باعث شده بود خیلیها قسمتهای ابتدایی سریال را به واسطه این نامها تحمل کنند در نهایت شکست بزرگی برای فریدون جریانی به حساب میآید و این سوال را در ذهن مخاطبان ایجاد میکند این همه بازیگر با این همه هزینه دور هم جمع شده اند که چه محصولی ارائه شود و آیا صرف مهیا بودن پولی برای ساخت سریالی با محوریت فضای مجازی به این معنا است که کاری با نازل ترین کیفیت ساخته و ارائه شود و در نهایت کار به جایی برسد که خود دست اندرکارانش هم از مسئولیتش شانه خالی میکنند؟! از طرف دیگر مهران مدیری هم که پیش از اینها سابقه ارائه محصول بی کیفیت در شبکه رسانه خانگی کم نداشته، چندی پیش با هیولایش به جان شبکه نمایش خانگی افتاد؛ سریالی که ماجرای تکراری اختلاس را دنبال میکرد و در نهایت اتفاق جدیدی در شبکه نمایش خانگی محسوب نشد. سالهای دور از خانه که مینی سریالی در ادامه کاراکترهای شاهگوش بود هم از این ماجرای عدم جذابیت دور نماند و در این بین رقص روی شیشه است هم ناگهان در میانههای کار رها شد و عوامل کار با توسل به نریشنی از آخر و عاقبت سر و ته سریال را هم آوردند! مانکن، کرگدن و دل دیگر سریالهایی هستند که به ترتیب تقدم و تاخر در شبکه نمایش خانگی منتشر شدند، مانکن به رغم شروع خوبی که داشت نتوانست در ادامه همان توجه را از مخاطبان جلب کند و در میانههای راه کشدار و آزار دهنده شد. کرگدن کیارش اسدی زاده هم که از همان قسمت اول مشخص بود نمیتواند اقبال مخطابان را به همراه داشته باشد. سریالی که داستان یک سری جوان را روایت میکند که کل برنامه زندگی شان مسابقه رالی و موتور سواری و قمار است و مشخص نیست این عده چند درصدی چقدر برای فیلم ساز اهمیت دارد که محصولی برای تماشای ۸۰ میلیون را بر اساس دغدغه همان قشر محدود چند میلیونی میسازد. گل سرسبد تولیدات شبکه نمایش خانگی هم که تا به امروز دو قسمت از آن منتشر شده است سریال دل است که با داستانی دم دستی و کستینگ نامناسب بازیگران و روند کشدارش سرآمد سریالهای این روزهای شبکه نمایش خانگی است. در این سریال بهداد و ساره بیات در آستانه پنجاه سالگی نقش دختر و پسر تین ایجر داستان را بازی میکنند که تنها دغدغهشان ناز و غمزه و اداهای به اصطلاح عاشقانه است. در این بین هم مشخص نیست معیارنهادهای مربوطه برای ارائه مجوزهای کیلویی به این سریالها چیست و دلیل ساخت این همه بیهودگی به نام سریال در این شبکه چیست؟ به هر رو وضعیت این روزهای سریالسازی شبکه نمایش خانگی همان ماجرای پول مفت و دل بیرحم شده است، پولی که به دست فیلمسازی با هر درجه ای از توانایی میرسد و او هم فقط میسازد که اثری ساخته باشد و در این میان چیزی که از کمترین میزان اهمیت را دارد، کیفیت اثر است. باید نشست و دید که آخر و عاقبت این سری دوزی که این روزهای شبکه نمایش خانگی کجا ختم خواهد شد.