و دوباره بوی خون… بازگشت سمیرا به خود واقعیاش
- شناسه خبر: 69074
- تاریخ و زمان ارسال: ۸ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۱۷:۵۹

هنرمندنیوز: کمتر قصه و فیلمنامهای را میتوان در سریالها نام برد که در تمام قسمتهایش در اوج باقی بماند و اتفاقهای ملتهب و گرههای قصه در هر قسمت مخاطب را غافلیگر کند، اما طبیعتا کند و یکنواخت شدن ریتم داستان هم توجیحی ندارد و مخاطب حق دارد که در هر قسمت از سریال، تلاشی برای نزدیک شدن به رکن اصلی گمشده داستان را ببیند و با اتفاقهای مختلف به مقصد نهایی درام نزدیکتر شود.
در دو- سه قسمت اخیر «زخم کاری» روند قصه افت کرد و این به اصطلاح از ریتم افتادن تا جایی پیش رفت که صدای مخاطب هم درآمد. تشنه نگه داشتن بیننده برای فهمیدن رمز و راز قصه یک طرف ماجراست، اما خارج شدن روند فیلمنامه از ریتم بحث دیگری است که «زخم کاری» در دو قسمت پیش از انتشار قسمت هفتم در دام آن افتاد. به خصوص که انتظار مخاطب از این سریال همیشه در قیاس با فصل قبل آن است و خب حتما یادتان میآید که در فصل اول التهاب و اتفاقهای غافلیگرکننده دست از سر بیننده بر نمیداشت و شخصیتهای اصلی مثل همین سمیرا چه تصویری از خودش به بیننده نشان میداد و البته اتفاقهای مختلف هم در کنار خرده داستانها مخاطب را جذب میکرد.
اما واقعیت این است که در فصل دوم، بعد از چند قسمت، در واقع بعد از کشته شدن ناصر، تا همین قسمت جدید خبری از انتقام گیریهای سمیرا و طلوعی نبود، خط و نشان کشیدنهای طلوعی و شفاعت برای املشی و میثم در حد حرف باقی مانده بود و قصه در بیشتر موارد حول محور اتفاقهای هلدینگ، زمینهای شهرک شمال، روابط عاطفی سمیرا و طلوعی و اتفاقهای خانه شفاعت، سیما و شیدا و میثم میگذشت. به خصوص اینکه حالا در فصل دوم خبری از مالک هم نیست و و او به طور مستقیم یا حتی غیرمستقیم دخالتی در انجام تصمیمهای سمیرا و میثم برای هلدینگ یا حتی زندگی شخصیشان ندارد. همه اینها مسیری را رقم زد تا در قسمتهای اخیر مخاطب تا حدی خسته یا حتی تشنه اتفاقی جدید، هیجانانگیز و غافلگیرکننده باشد و همچنان انتظار بکشد.
از طرف دیگر سمیرا در فصل جدید «زخم کاری» لطیفتر از قبل شده بود، لااقل در ذهن مخاطبی که حتی در کامنتهایش در فضای مجازی از سمیرا به عنوان شخصیتی ترسناک به معنای واقعی یاد میکرد، آن خشونت و انتقام گیری کمرنگ شده بود. موقعیتهایی که در فصل جدید بعد از نبود مالک به وجود آمده بود چهره متفاوتی از سمیرا به مخاطب نشان میداد که انگار حالا او هم پای میثم که گرفتار عشق و عاشقی شده، در فکر اغواگری و دل بردن برای طلوعی است و بیخیال انتقام گیری از اطرافیانش شده است.
اما قسمت هفتم «زخم کاری» دوباره برگ برندههای قصه را رو کرد و مخاطب را میخکوب اتفاقهای پیشبینی نشدهای کرد که ذات قصه سریال بود، یا شاید بهتر بگویم توقع مخاطب از این سریال بود.
وقتی میگویم برگ برنده، منظورم همان ردپا و ذهنیت از فصل اول است، همان بوی خون و انتقام که در شخصیتهای اصلی قصه در فصل اول موج میزد، همان خشونت و دریدگی که سمیرا از خوش در فصل اول به مخاطب نشان داده بود و آن را تبدیل به ویژگی او کرده بود. اما قسمت هفتم تصورات قبلی مخاطب از سمیرا را دوباره زنده کرد و چهره واقعی که بیننده از فصل اول از سمیرا را داشت را به یاد او آورد. او با نقشهای که برای از بین بردن جاوید و الهام کشید و به نوعی دستور قتل آنها را صادر کرد همان چهره واقعی خبیث، عصبی و کینهجو را از خودش دوباره به نمایش گذاشت تا مخاطب همچنان از او و تصمیمهایش بترسد و نگران انتقام جوییهای او شود.
طلوعی بالاخره نقشه از بین بردن میثم را عملی کرد و گرچه به در بسته خورد اما لاقل همین تصمیمش تکانی به رخوتی که قصه دچارش شده بود داد و جان دوبارهای به روند داستان داد.
حالا میتوان گفت، الان که دست طلوعی برای سمیرا و میثم بیشتر از قبل رو شده و احتمالا هم از این به بعد این چند نفر اصلی قصه برای هم رو بازی میکنند، کینهها و انتقام جوییها از سر گرفته میشود و مخاطب دوباره میخکوب ماجراهایی میشود که از این سریال و قصهاش انتظار دارد، بوی خون دوباره در «زخم کاری» به راه افتاد…
«نژلا پیکانیان»