هنوز هم بوی خون می‌آید

زخم کاری از همان قسمت دوم سریال نشان داد با یک سریال پر از قتل و خون و جنایت و تبانی روبرو هستیم که هسته یک خانواده مافیایی را به تصویر می‌کشد. قتل حاج عمو به دست مالک و سمیرا نقطه عزیمت داستانی بود که تا پایان فصل دوم باعث از میان برداشته شدن شخصیت‌های بسیاری شد. از قتل دو فرزند حاج عمو یعنی ناصر و منصوره که هر دو با علائم مشکوک به قتل رسیدند تا زنده به گور شدن مالک در فصل دوم که توسط دستمالچی نجات پیدا کرد همگی نشان از شجاعت فیلمساز در حذف و اضافه کردن قهرمان‌های داستانش دارد.

در فصل اول مالک به غیر از کشتن حاج عمو دستش به خون افراد دیگری هم آلوده شد. حذف شخصیت‌هایی همچون نجفی و کریم و همچنین حذف شدن اخوان و مظفری به دست ناصر تقریبا تمامی شخصیت‌های تاثیرگذار فصل اول حذف شدند. حتی کار به کشته شدن مائده دختر ناصر و هانیه دختر مالک نیز کشیده شد. به همین ترتیب داستان پرکشش زخم کاری در فصل اول با مرگ مالک به پایان رسید و حالا در فصل دوم ماجراها حول محور شخصیت میثم ادامه یافت.

مهدویان با حذف میثم که جانشین مالک بود یک قدم بزرگ در شکل‌گیری درام در فصل سوم برداشت. به غیر از میثم شخصیت‌های دیگری نیز در فصل دوم کشته شدند. از رضا شفاعت دستیار طلوعی گرفته تا فرزند شفاعت شیدا که به خاطر عشق به میثم خودکشی کرد و از طرفی فرنهادزاده که یکی از رقیبان اصلی طلوعی بود به دست طلوعی به قتل رسید تا مسیر رسیدن به ثروتی که توسط مالک پنهان شده هموار شود.

با نزدیک شدن به پخش فصل سوم زخم کاری این پرسش به وجود می‌آید که حالا سرنوشت بقیه شخصیت‌های سریال چه می‌شود؟ آیا باز هم شاهد کشته شدن افراد تاثیرگذار در قصه هستیم؟ آیا مهدویان به نمایشنامه مطرح شکسپیر وفادار می‌ماند و جریان قدرت را به جان هم می‌اندازد؟