بی منطق، بی دغدغه،سرگردان!
- شناسه خبر: 41041
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
افشین علیار/ کیوان علیمحمدی و امید بنکدار روش و طریق خاصی در فیلمسازی دارند یعنی بیشتر تمرکز در اجرا دارند که در بعضی از مواقع به فرم هم می رسد اما بیشتر می تواند اجرای خاص باشد یعنی تلاش آن ها چگونه روایت کردن است اما این (چگونه) می باید از متن شروع شود تا به اجرای قابل قبول برسد یا تبدیل به فرم شود که تا به حال جواب مثبتی از این شیوه نگرفتند، در فیلم ۲۸۸۸ کیوان علیمحمدی و علی اکبر حیدری به عنوان کارگردان که امید بنکدار هم در تیم آن ها حضور دارد سعی داشتند در این فیلم هم از همان اجرای همیشگی استفاده کنندهمان اجرایی که باعث می شود ایده هدر شود این فیلم جنگی می خواهد از رشادت های نیروی هوایی در هشت سال دفاع مقدس بگوید اما در همان دقیقه های نخست فیلم نمی تواند با مخاطب ارتباط لازم را برقرار کند یک سکانس طولانی مردی در اتاق کنترل نیروی هوایی نشسته است و با خلبان هایی که در حال ماموریت هستند صحبت می کند و موقعیت های آن ها را اعلام می کند همین سکانس ابتدایی که باید گیرایی لازم را داشته باشد مخاطب را پس می زند این لحظه بارها در فیلم تکرار می شود فارغ از یک قصه پردازی منسجم، دو کارگردان فیلم دائما تمرکز در ایجاد موقعیت هایی دارند که ربطی به سینما ندارد این فیلم بیشتر می خواهد گزارش جنگی هوایی بدهد که به سینما و مخاطب ربطی نخواهد داشت جهان فیلم آنقدر منفعل و بی کارکرد است که اساسا نمی شود با آدم های فیلم ارتباط برقرار کرد دو کارگردان فیلم آنقدر ارزش اثر خود را پایین می دانند که از اسامی چند بازیگر ستاره در تیتراژ استفاده کردند ولی فقط صدای آن ها پخش می شود این حقه برای مخاطب داشتن فیلم است اما مخاطب کجای فکر سازندگان این فیلم بوده؟ ۲۸۸۸ در خوشبینانه ترین حالت ممکن می تواند یک مستند باشد برای روز گرامیداشت خلبانان شهید، در سینما باید با فیلمنامه منسجم و شخصیت پردازی دقیق فیلم ساخت نه اینکه از نام چند شهید و صدا استفاده سو استفاده کرده که هیچ کارکرد یا تاثیرگذاری برای مخاطب ندارد، با سیاه و سفید کردن تصویر و قاب های زیبا و عمق میدان فیک و کامپیوتری سینمای جنگ به وجود نمی آید، معتقدم این فیلم حاصل یک ایده غلط بوده که حتی قادر نیست قهرمان بسازد تمامی آدم های نظامی فیلم و شهیدان نمی توانند کاراکتر سینمایی باشند زمانی که قرار است متنی در کار نباشد دیگر اجرا چه کارکردی می تواند داشته باشد چرا باید مخاطب روی صندلی بشیند و چهره حمیدرضاپگاه ببیند و صدا بشنود؟ سینما و تلویزیون چندین اثر قابل توجه در خصوص نقش نیروی هوایی در زمان دفاع مقدس داشته چگونه به این نتیجه می شود رسید که با یک اجرای عجیب و قریب می شود به فیلم جنگی رسید؟ این نوع اجرا در فیلم های قبلی این کارگردانان محترم جواب نداده پس چگونه به این نتیجه رسیده اند که می تواند فیلم جنگی را می شود در چنین حال و هوای شبه شاعرانه و شبه روشنفکری ساخت؟ در نتیجه به نظر می رسد ژانر و اجرا و متنی در این فیلم وجود ندارد این فیلم فقط می تواند یک اثر دلی یا ادای دین به نیروی هوایی و شهیدانش باشد.