کمدی به کمدی مبتذلتر!
- شناسه خبر: 5263
- تاریخ و زمان ارسال: ۱۸ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۷:۴۳

هنرمندنیوز: وضعیت سینمای ایران هر روز بحرانیتر میشود و هیچ کس هم نگرانِ این وضعیت نیست ساخت و اکران فیلمهای کمدی مبتذل به معنی واقعی کلمه باعث شده سینمای ایران به قهقرا برود، هر بار که فیلم کمدی اکران میشود و آن را میبینیم توبه میکنیم که دیگر به تماشای همچین فیلمهای سخیفی نشینیم اما باز هم گول میخوریم و فکر میکنیم مثلا فیلم کمدی کلمبوس چون فیلمسازش فیلمهای استانداردی در کارنامه اش دارد یا بازیگران مطرحی در آن بازی کردند باید کمدی درستی باشد اما زمانی که فیلم را میبینیم فقط و فقط تاسف میخوریم که بلایی سر فیلمسازهای آمده؟ اساسا به عقب برگشتیم به همان دهه هشتاد و فیلمهای شانه تخم مرغی، فیلمهایی که لمپن و مبتذل هستند، اما در دههی کنونی فیلمسازهایی که ادعای روشنفکری داشتند هم دست به ساخت فیلم کمدی زدند یکی از نکاتی که ساخت فیلم کمدی مبتذل در سینمای ایران چشمگیر شده است مسئلهی اقتصادی ست فیلمساز فکر میکند با یک طرح چند خطی میتواند کمدی بسازد که مخاطب را تلکه کند! اساسا فیلمهای کمدی چند سال اخیر فقط توانسته اند مبتذل باشند و هیچ کدام از این فیلمها صرفا کمدی نیستد، ژانر کمدی که از مهمترین ژانرهای سینماست به دست فیلمسازهای ایرانی به تمسخر گرفته شده است و مقامهای مسئوول در بخش صدور پروانه ساخت هم نمیتوانند این حجم از فیلمنامههای لوده را کنترل کنند.
هاتف علیمردانی در کارنامه هنری اش یک فیلم خوب مثل به خاطر پونه و یک فیلم نسبتا خوب مثل کوچه بی نام دارد، اساسا علیمردانی فیلمساز اجتماعی ست اما باعث تعجب است که چرا او کلمبوس میسازد؟ این فیلمساز نشان داده که میتواند فیلمهای ملودرام استاندارد بسازد اما چه چیزی باعث میشود که فیلمسازان درامِ، کمدی ساز شدهاند؟ (البته شبه کمدی) اگر کمدی ساخته شده استانداردهای لازم را به همراه داشته باشد اینکه چرا فیلمساز تغییر ژانر داده به هیچ وجه مهم نیست، ولی بحث در این است که حاصل این کمدیها به هیچ وجه متقاعد کننده نیستند نگاهِ فیلمسازهای اولی به سینما و مخاطب هنری تر است اما فیلمسازهای با تجربه در این چند سال ثابت کرده اند برای رسیدن به گیشه حاضراند هر کاری انجام بدهند، اگر به این فیلمهای کمدی متمرکز شویم قطعا درک خواهیم کرد که قصه، لحن، روایت که همهی این عناصر باعث شکل گیری فیلمنامه میشود از بین رفته است و چیزی که میماند چند بازیگر با ادا و اطوارهای زننده با تعدادی خرده پیرنگهای بی نتیجه که حاصل آن فیلمی به نام کلمبوس میشود!! فیلمی که متکی به اتفاقات لحظهای و بازیگرانش است، کلمبوس یک اثر سفارشی ست که در محتوای آن شعار مرگ بر آمریکا شنیده میشود، به طوری که به فیلمساز دیکته شده است که یک فیلمی دربارهی مهاجرت به آمریکا و آسیبهای غلو شدهی آن بساز، اما این فیلم به دلیل تاکیدهای شعار گونه اش تبدیل به یک فیلم ضدآمریکاییِ کاریکاتوری شده است و فیلمساز به طور ناخواسته بیشتر یک فیلم ضد ایرانی و ضد خانواده ساخته، یک خانواده عقب افتاده که پدر این خانواده پامنقلی ست پسر خانواده(منوچهر) که شارلاتان است، دختر خانواده(هاله) هم که آنقدر سرخوش ست که برای مرگ گربه اش گریه میکند و آنقدر عشق آمریکاست که حاضر میشود در آنجا بردگی کند!!! در این میان داماد خانواده (سیروس) میماند که علیمردانی از او یک وطن پرست ساخته که البته قلابی به نظر میرسد، حالا که ویزای سیروس برای اقامت در آمریکا صادر نشده او تصمیم میگیرد مثل یک وطن پرستی که امید به سازندگی دارد در کشور خودش بماند!!!!
همانطور که گفته شد کلمبوس را نمیشود جز به جز تحلیل کرد زمانی که مشخص است این فیلم، فیلمنامهی نوشته شدهای نداشته نمیشود محتوای آن را مورد ارزیابی قرار داد، اما مثلا میشود گفت مبتذل در کلمبوس یعنی چه؟ در شش سکانس طولانی تریاک کشیدن یا جاساز کردن آن! منفور نشان دادن پسر خانواده که حتی در لحظهی شنیدن خبر مرگ پدرش هم تریاک میکشد! طریقه آزمایش دادن با ادرار سالم توسط منوچهر!! نشان دادن این چیزها در قاب سینما یعنی ابتذال، یعنی دیگر هنر نمیتواند در سینما جایی داشته باشد، آدمهای فیلم بی هویت اند، موقعیتها همه لحظهای و جفنگ اند، دیالوگها سخیف و بی مصرف اند، کلمبوس در اجرا هم آنقدر فیلم ضعیفی ست که گاهی احساس میشود کارگردانی هم در فیلم وجود ندارد، به همین دلیل نمیشود دربارهی بخش اجرایی هم نکاتی را نوشت اثری که از ایده تا اجرا ضعفهای بیشماری داشته باشد قابل نقد و تحلیل نیست، اما میشود برای حضور فرهاد اصلانی در این فیلم با آن سابقه درخشانش متاسف بود یا همچنین برای بازیگری مثل سعید پور صمیمی، اینکه چه اتفاقی رخ میدهد که بازیگران ما راضی به حضور در این فیلمها میشوند واقعا باید بررسی شود.
فیلمهای کمدی که در این چند سال اخیر در سینمای ایران ساخته شده اند قطعا فراموش شدنی هستند اما ضربهای که همین فیلمها به فرهنگ و سینما و مخاطب میزنند تا نسلهای بعد هم تاثیرگذار خواهند بود. چه کسی به این فیلمها پروانه ساخت میدهد و چه کسی به این فیلمها پروانه نمایش میدهد؟
ساختن این فیلمها که روز به روز همه بیشتر میشوند شاید جیب سازندگان فیلم را پر کند اما عواقب آن میتواند بی اعتمادی مخاطب به سینما را به همراه داشته باشد، مطمئنا مسئوول سازمان سینمایی باید به فکر وضعیت بحرانی سینمای ایران باشد. اگر قصد فیلمسازان کمک به چرخه اقتصاد سینما میباشد (که بعید میدانم) با ساخت فیلم ملودرام هم میشود به اقتصاد سینما کمک کرد.
- افشین علیار