روایتی منسجم از رابطههای بحرانی
- شناسه خبر: 8256
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
افشین علیار / هَت تریک یکی از استانداردترین ملودرامهای دهه نود است، این فیلم تمامی عناصر سینمایی را رعایت کرده و مهم ترین نکته آن ایده و تعریف کردن یک قصه منسجم و مهم است، رامتین لوافی برای قصه گویی از فرم پیچیدهای استفاده نکرده و آنچه که در ساختار میبینیم نشان میدهد او در اجرا آنقدر مسلط بوده که توانسته از یک ایده چند خطی به فیلمی برسد که در اوج سادگیاش پیام آور است، اگر چه این نوع از اجرای ملودراماتیک در سینمای ایران مرسوم است اما لوافی با نگرشِ دقیق و ریزبینانه توانسته شخصیتها و همچنین نوع روابطها را به درستی خلق کند، فیلم از جای درستی شروع میشود چهار شخصیتی که قرار است فیلم با آنها جلو برود معرفی میشوند البته این امکان وجود داشت که این معرفی بیشتر باشد اما در شرایط کنونی هم کفایت میکند چرا که فیلمساز قصد داشته در چند سکانس جلوتر شخصیتهایش را به طور گسترده معرفی کند، هت تریک فیلمِ شخصیت محور است و روایت فیلم بر عهده شخصیتهاست اما در نظر داشته باشیم که شکل گیری شخصیتهای فیلم هت تریک در موازات بافت سینمایی کارکرد روانشناسانه هم دارند، به طوری که لوافی برای ایجاد قصه و موقعیت و لحنِ فیلمش به شخصیتهایش بیش از حد نزدیک شده به همین جهت فرامرز، لیدا، کیوان و رها با یک تصادف وارد بحران میشوند، ایجاد این بحران باعث میشود هر کدام از این چهار شخصیت به طور کامل به مخاطب معرفی شوند. اگر چه عنصر تصادف یا حادثه در موازات آن شادی و خنده قابل پیش بینی ست اما این حادثه چرخه درام را به کار میاندازد و چهار شخصیت را وارد چالش میکند، با ورود کیوان و لیدا و فرامرز به خانه رها بحرانهای دیگری برملا میشود که سرمنشا این بحرانها فرامرز است، تا قبل از ورود به خانه، شخصیتِ فرامرز تا حدودی برای مخاطب مشخص میشود، مردی بزدل و دست و پا چلفتی که انگار با یک زن دیگر هم ارتباط دارد تا نیمههای فیلم هسته مرکزی فرامرز است بی خیالی او و شرط بندی کلانش در فوتبال آن هم برای یک تیم ضعیف نشان میدهد که فرامرز تا چه اندازه منفعل است تحقیرهای لیدا و کیوان نسبت به فرامرز و بی دست و پایی او حتی باعث میشود در چند نما مخاطب به بی خیالی او بخندد همین باعث میشود که شخصیت فرامرز شکل بگیرد، لوافی حتی معده درد فرامرز هم در فیلم بی کارکرد نگذاشته است شرط بندیهای مکرر او برای مسابقات فوتبال و حتی ناخن جویدنش نشانی از استرسهای او دارد این نشان میدهد که فرامرز اگر چه ظاهر خونسرد و بی خیال دارد اما درونیات او به شدت ملتهب است،
از جانب همسر و دوستش تحقیر میشود اما سکوت میکند و نمیتواند جواب بدهد و زمانی که فقط در یک جمله لیدا را سرکوب میکند او میرود و دیگر هم برنمی گردد این نشان میدهد که فرامرز آنقدر به عناوین مختلف تحقیر شده است که دیگر حرفی برای گفتن یا جواب دادن ندارد اما لیدا از فرامرز با این همه بحرانهایی که بوجود آورده توقع تحقیر شدن ندارد، هدف فیلم هت تریک نشان دادن چگونگی رابطههاست اگر چه عناصر قصه و شخصیت پردازی اصغرفرهادی هم در نوع رابطه و دروغ و پنهان کاری خلاصه میشود اما لوافی در هت تریک شکل دیگری را از این عناصر آسیب رسان را نشان میدهد، به یاد بیاورید سکانسی که رها از کیوان میپرسد ماشینت را چه زمانی به فرامرز فروختی ؟ در همان سکانس کیوان نمیخواهد پاسخ درستی به رها بدهد به همین جهت موضوع را عوض میکند و دروغ میگوید، کیوان فرامرز را به خاطر دروغ و پنهان کاری سرکوب و تحقیر میکند و در جاهایی مدافع لیدا میشود اما کیوان که به تازگی با رها وارد رابطه شده است موضوع مهاجرتش را از او پنهان کرده از سوی دیگر رها هم موضوع ازدواج اول و بچه اش را از کیوان پنهان کرده است، لوافی به درستی این دو زوج را کنار هم قرار داده به طوری که تا نیمههای فیلم موضوع پنهان کاری فرامرز را میبینیم بعد به میزان رابطه عاطفی کیوان و رها میپردازد، و چه عالی زمانی که رها ازدواج و طلاقش را به کیوان توضیح میدهد ما چیزی از حرفهای او نمیشنویم، یک نمای سه نفره که فرامرز مشغول دیدن فوتبال است و سعی هم نمیکند که به حرفهای رها گوش بدهد این هم یکی دیگر از نشانههای شخصیتی فرامرز است. حالا ما با سه شخصیت طرف هستیم که هر کدام از آنها در رابطههایشان گاف داده اند، کیوان پنهان کردن مسئله مهاجرتش را، رها موضوع ازدواج اولش و فرامرز موضوع شرط بندی یا خرید زمین، در این میان تنها لیدا یک شخصیت نسبتا کاملی ست که چیزی برای پنهان کردن ندارد او به دلیل سرکوبهای بی ربط فرامرز خانه رها را ترک میکند و دیگر هم به زندگی زناشویی اش برنمی گردد، سکانس آخر در یک قاب بی نظیر شکل میگیرد فرامرز از پشت ویترین فروشگاه صوتی تصویری بُردِ تیمش را میبیند و به لیدا زنگ میزند تا او را از پیروزی تیمش مطلع کند، لیدا در ماشین از طریق اسپیکر صدای فرامرز را میشنود و بعد دوربین صورت گریان لیدا را نشان میدهد، نه گفتنهای لیدا و برنگشتن او به زندگی با فرامرز اگر چه پایان خوش محسوب نمیشود اما در چند سکانس عقب تر کیوان و رها با اینکه هر کدام شان از همدیگر موضوعی را پنهان کرده بودند حاضر میشوند که این رابطه را ادامه بدهند، جمع کردن خاک گلدان و کاشتن گل در ظرف و آماده کردن میز شام و آن جمله دوستدارم معروف از زبان کیوان نشانی از پیوستگی رابطه شان است که چه خوب لوافی فیلمش را با این سکانس تمام نکرد.
یک ضعف در فیلم وجود دارد چرا تصادف جدی گرفته نمیشود؟ این چهار شخصیت در نیمههای فیلم تصادف را فراموش میکنند حتی لیدا هم که نسبت به سه نفر دیگر موجه تر به نظر میرسد پیگیر تصادف نمیشود، بهتر بود در سکانس پایانی زمانی که فرامرز به لیدا زنگ میزند لیدا را در کلانتری میدیدیم یا طوری به فرامرز میفهماند که اصلا او به آدم نزده است ازاین طریق شخصیت درونی لیدا برای مخاطب شفاف تر میشد و مهم تر از آن موضوع تصادف به یک نتیجه منطقی میرسید، اما در شرایط کنونی اینگونه به نظر میرسد حالا که لیدا تصمیم گرفته از زندگی با فرامرز بیرون برود پس دیگر ماجرای تصادف به او ربط پیدا نمیکند که این تفکر انسانی نیست، نکته دیگری که اگر در فیلم نبود اتفاقی هم رخ نمیداد، حضور صاحب خانه است، رها بهانه میآورد که صاحب خانه اش با آمدن مرد به خانه مشکل دارد اما بهتر بود که این یک دروغ تلقی میشد برای اینکه کیوان به خانه ی رها نرود تا دختر او را ببیند، در شرایط کنونی وجود دختر خردسال رها (که اصلا چگونه در خانه مانده و مادرش به مهمانی رفته جای سوال دارد) خنثی میماند، خب به این فکر کنیم اگر کیوان به آن اتاق میرفت و کودک را میدید چه اتفاقی میافتاد؟
همانطور که گفته شد فیلمنامه هت تریک از مهم ترین نکات این فیلم محسوب میشود در شرایطی که بیشتر فیلمهای ملودرام آپارتمانی شده اند اما هت تریک توانسته در محیطی محدود با چهارشخصیت مخاطب را با فیلمش همراه کند، اساسا فیلمبرداری در مکانهای محدود با سختیهای خاصی مواجه است اما مرتضی هدایتی به درستی از پس این کار برآمده است همچنین تدوینهایده صفی یاری که باعث شده فیلم با ریتم و تداوم استانداردی شکل بگیرد به طوری که مخاطب به هیچ وجه از محدویت لوکیشن احساس خستگی نکند از سوی دیگر بازی امیرجدیدی برگ برنده فیلم محسوب میشود، جدیدی با بازی استاندارد توانسته قالب شخصیت را پیدا و آن را ایفا کند (که البته تا قبل از این فیلم امیر جدیدی بازیگر مورد علاقه نگارنده نبوده) اما میشود در این فیلم از نوع دیالوگ گفتن و حتی اکتهای او لذت برد و حتی خندید اما پریناز ایزدیار، صابر ابر و ماهور الوند هم با توجه به میزان نقش شان به بهترین شکل درخشیدند هیچ کدام از بازیها یادآور نقشهای گذشته بازیگرشان نیستند و این یک نکته مهم است.
فیلم هت تریک یک اثر کاملا استاندارد است که به مخاطبش احترام میگذارد اما اینکه چرا این فیلم مخاطبان کمی دارد مشخص نیست، فیلمهایی مثل هت تریک که کاملا مستقل هم ساخته میشوند باید اکران گستردهای داشته باشند تا سطح سلیقه مردم افزایش پیدا کند، قطعا هت تریک برای رامیتن لوافی گامی رو به جلو محسوب میشود و حتما این فیلم به عنوان یک اثر استاندارد در یاد تماشاگرش خواهد ماند.