بحران در دورهمی!
- شناسه خبر: 258
- تاریخ و زمان ارسال: ۱۴ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۱۸

همانطور که بارها گفته شده فیلمسازان فیلم اولی با نگرشِ قواعد فیلم کوتاه پا به عرصه سینمای بلند میگذارند به طوری که ایده را به خوبی انتخاب میکنند و میتوانند لحنِ مورد نظر هم بدست بیاورند اما در میانههای فیلم انگار در قصه پردازی کم میآورند و نمیتوانند چفت و بستهای ملودراماتیک را در روند ساختاری فیلم اجرا کنند به معنای عامیانه اش فیلمنامه لاغر است و ابعاد ساختاری آن اگر چه جذاب به نظر میرسد اما چیدمان موقعیتها باعث شکل گیری قصه نمیشود، باید این را در نظر داشت که قصه چگونه شروع میشود اوج و فرودهایش بر چه اساسی شکل میگیرد و موضوع اصلی گره گشایی ست که باید بر اساس کلیت فیلم منطقی باشد.
حریم شخصی اولین فیلم سینمایی احمد معظمی بر اساس قصهای شکل میگیرد که از همان نقطه ی شروع مشخص است که این فیلم با یک حادثه یا بحران مواجه میشود به طور مثال اگر شروعِ فیلم درباره الی را به یاد بیاورید درک خواهید کرد که شروعهای شاد و سرخوشانه همیشه پایانی تلخ به همراه دارند؛ حریم شخصی هم با همین روندِ مشخص آغاز میشود، چند جوان که تصمیم میگیرند بعد از گردش به یک ویلا بروند اساسا نقطه ی عطف این فیلم با دروغی شکل میگیرد که سحر و بابک به دریا و فرهاد و درسا میگویند و این دروغ همان شروع یک بحرانی ست که تماشاگر را به یاد سینمای فرهادی به خصوص فیلم درباره الی میاندازد و در ادامه شکِ فرهاد به دریا اساس این شباهت محتوایی را محکم تر میکند دروغ و شک دو عنصر شاخص سینمای فرهادی ست، با اینکه حریم شخصی با یک شکل مستقل ساخته شده اما لایههای محتوایی و اِلمانهای شکل گیری رابطههای افراد ناخودآگاه ما را به سمت سینمای تعلیق وار فرهادی میبرد اما در حریم شخصی تعلیق به آن معنا وجود ندارد و فیلمساز در بستر یک ملودرام اجتماعی تماشاگرش را همراهمی میکند و اطلاعات را در زمانِ درستش به تماشاگر میدهد معظمی در این فیلم نخواسته وارد تعلیقهایی شود که تماشاگر فیلم را پس بزند یا اینکه منتظر بماند تا فیلمساز به طور قطره چکانی اطلاعات بدهد، حریم شخصی جدا از یادآوری سبک فیلمسازی فرهادی فیلمی ست که میتواند مخاطب را در نود دقیقه نگه دارد زیرا فیلمنامه بر اساس اتفاق و بحران شکل گرفته و در هر مقطع از فیلم شاهد گره افکنیهایی هستیم که به خط روایی جذابیت بخشیده است و در این فیلم تعلیق جایش را به اتفاقِ در لحظه داده است به طوری که تماشاگر به دلیل ایجاد اتفاق یا بحران که در روند فیلم بوجود میآید مشتاق ادامه فیلم میماند اما این فرآیند وقوع اتفاق تا چه اندازه میتواند متقاعدکننده باشد؟ یعنی میزان مناسبات و رابطه ی آدمها تا جایی از فیلم تعریف نشده است و اگر بخواهیم نقد به روند فیلمنامه وارد کنیم اتفاقِ زود هنگامی ست که در فیلم حریم شخصی میافتد، فیلم با روندی شاد و سرخوشانه شروع میشود و از سوی دیگر سکانسهایی در موازات این شادی گنجانده شده که باعث ایجاد تمرکز بیشتر در شروع فیلم شده، شخصیتها روبروی بازپرس نشسته اند و مونولوگهایی در ارتباط با آن شب و وقوع اتفاق میگویند تماشاگر هوشمند میتواند درک کند که بابک، سحر، درسا، پیمان، فرهاد، پیمان و منصوره دارند از کسی میگویند که انگار دیگر در آن جمع حضور ندارد و حالا آنها بعد از آن شب دارند شرح اتفاق مرگ دریا را میدهند، این آغاز در موازات رفت و برگشتهایی که در مقطعهای مختلف شاهد آن هستیم باعثِ تعلیق زمانی میشود، یعنی اگر توضیحات شخصیتها را هم از ابتدا و اواسط فیلم حذف کنیم هیچ اتفاقی برای کلیت آن نمیافتد و چه بهتر میبود تمامی توضیحات شخصیتها را هر چند فشرده در آخر فیلم میدیدیم و میشنیدیم، چرا که این مونولوگها به تماشاگر پیش فرض میدهد و این پیش فرض باعث لو رفتن مسیر فیلم میشود، به همین دلیل قصه عجله دارد تا فیلم سرعت داشته باشد این ریتم تند باعث خلا در شکل گیری لایههای ساختاری شده است، به همین دلیل فرهاد خیلی زود عکسهای دریا و مانی را پیدا میکند و از آن مقطع اتفاق به فیلم اضافه میشود که آن سرخوشانه بودن اول فیلم از بین میرود از سوی دیگر با شکی که فرهاد به دریا میکند اتفاقهای دیگر هم در فیلم میافتد مثل رابطه ی درسا و بردیا که در وهله ی نخست حضور بردیا در فیلم بی ثمر به نظر میرسد اما زمانی که درسا با بردیا دیالوگ ایجاد میکند تماشاگر تا حدودی میتواند بردیا را بشناسد اما به هیچ وجه نمیتواند پایان فیلم را و نقش بردیا در آن تصادف را پیش بینی کند، و در ادامه شکهایی که سحر به بابک دارد ضلع دیگر این بی اعتمادیها را شکل میدهد. بله، پایه و اساس فیلم حریم شخصی بر بی اعتمادی و گمانهای بی منطق شکل گرفته که فیلمساز در همان تیتراژ نخست سورهای را با معنی گمان بردنهای بی اساس که باعث گناه میشود اشاره کرده، قصه هم با همین شکل و چارچوب مسیرش را ادامه میدهد گمان بی منطق فرهاد نسبت به دریا، ارتباط بردیا با درسا و شک سحر به بابک باعث ایجاد بی اعتمادیهایی میشود که در آخر یک اتفاق جبران ناپذیر به عمل میآورد.حریم شخصی با یک شتابزدگی به جلو حرکت میکند به طور مثال فیلمساز میتوانست نوع نسبت رابطهها را منسجم تر به تماشاگر معرفی کند، وضعیت رابطهها و میزان آنها خیلی دیر شکل میگیرد در همان سکانس اول در ماشین، فرهاد یک آهنگ به همسرش تقدیم میکند اما اساسا مشخص نیست که دریا همسر فرهاد ست یا اینکه بابک، شوهر سحر است؛ درسا هم به دلیل حضور بردیا در فیلم گذاشته شده. تا قبل از معرفی شخصیتها تماشاگر فکر میکند این پنج نفر چند دوست مجرد هستند از سوی دیگر باعث و بانی این اتفاقات مانی برادر سحر است که قبل از فرهاد قرار بوده با دریا ازدواج کند، سوالی پیش میآید آیا تا قبل از این فرهاد خبر نداشته که قرار بوده دریا با مانی ازدواج کند؟
آیا آن چندتا عکس باعث میشود که فرهاد غیرتی شود؟ از نظر شباهت لوکیشنی هم احمد معظمی تحت تاثیر فیلم درباره الی بوده چند جوان برای خوش گذراندن به مکانی میروند که همه چیز شاد و سرخوشانه است حتی بابک را سوپزایز میکنند و برای او تولد میگیرند اما زمانی که هسته ی مرکزی یک فیلم بر اساس یک موقعیت پیش بینی نشده میخواهد شکل بگیرد باید ابعاد آن اتفاق بیش از حد جدی به نظر برسد و نباید اتفاقهای دم دستی را در فیلم گنجاند، سحر یک پیام صوتی را به اشتباه در گروه تلگرامی میگذارد و حالا نمیداند چه گونه آن را پاک کند تا فرهاد نخواند، اما کسی که پیام میگذارد میتواند آن پیام را به راحتی پاک کند طوری که کسی آن را نخواند ولی فیلمساز از این موقعیت دم دستی استفاده ی دیگری میکند فرهاد به همراه دریا برای خرید کله پاچه به بیرون از ویلا میروند و چقدر خوب است که ما جزئیاتی از رد و بدل شدن دیالوگهای فرهاد و دریا در ماشین چیزی نمیبینیم و در سکانسهای بعد در مقطعهای مختلف آن سکانسهای دونفره را میبینیم دیالوگهایی که میان فرهاد و دریا رد وبدل میشود و تصادفی که اتفاق میافتد میتوانست به شکل غیرمنتظرهای نشان داده شود؛ اما کششِ این اتفاق که منجر به مرگ دریا میشود به شدت کم است فیلمساز میتوانست با تمرکز بیشتر این اتفاق را در شکل دیگری به تماشاگر نشان بدهد اساسا بازگشت فرهاد و دریا به ویلا منطقی به نظر نمیرسد چرا که این برگشت فقط برای نشان دادن دو نکته تدارک دیده شده است یک: گفتگوی سحر با بابک درباره ی ارتباط دریا با مانی دوم: خبر بارداری که دریا به درسا میدهد. این دو نکته را میشد قبل از این سکانس به فیلم اضافه کرد، بهتر میبود دریا در همان تصادف به مرگ میرسید تا عمق این بحران برای تماشاگر بیشتر میشد و اساسا در همچین شکلی پاسخهایی که دیگر شخصیتها به بازپرس میدهند ملموس تر جلوه میکرد اگر این گونه فیلم به پایان میرسید و در همان سکانس پایانی متوجه میشدیم رانندهای که دریا را زیر گرفته بردیا بوده نسبت به شرایط کنونی پایان منطقی تری را شاهد بودیم، اطلاعاتی که تماشاگر از مقطعهای مختلف فیلم بدست میآورد باعث چالش و به فکر فرو رفتن یا تعلیق پلانی نمیشود به طوری که انگار فیلمساز عجله دارد تا فیلمش را ببندد سکانس آخر را به یاد بیاورید درسا به سحر میگوید که بردیا با دریا تصادف کرده سحر هم با عجله میرود این موضوع را به بابک میگوید این چیدمان کمی آسان و دم دستی به نظر میرسد مسلما اگر فیلمساز تجربه اولش نبود میتوانست این فیلم را طوری به پایان برساند که کمبود مصالح درام در چند سکانس پایانی احساس نشود.
حریم شخصی نکته مهمی در انتخاب بازیگر دارد، در همین یک یا دوماه اخیر دو فیلم در سینما اکران شد ملی و راههای نرفته اش و خانه دختر، بازی میلاد کیمرام در بیشتر سکانسها البته بعد از پیدا کردن عکسها به آخر یادآور نقش سیامک فیلم ملی و راههای نرفته اش بود و از سوی دیگر رعنا آزادیور در سکانس داخل ماشین با فرهاد یاد آور نقش سمیرای فیلم خانه دختر بود اگر چه انتخاب این دوبازیگر آسیبی به فیلم نرسانده است اما اگر این فیلم با فاصله ی بیشتری اکران این میشد این شباهت رفتاری به نظر نمیآمد.
به نظر میرسد اگر فیلمنامه نویس در ایجاد موقعیت مرگ دریا تمرکز بیشتری انجام میداد و این اتفاق به صورت واقعی تر رخ میداد فیلم میتوانست تماشاگر را منقلب کند اما در شرایط فعلی مرگ دریا در تختخواب و خوش رویی فرهاد نسبت به دریا با در نظر گرفتنِ باردار بودنش اساسا نمیتواند احساسات تماشاگر را جریحه دار کند به همین دلیل بازگشت دریا و بابک به ویلا نمیتواند متقاعد کننده باشد چرا که معظمی تاکید بی موردی در مرگ نابهنگام دریا دارد. حریم شخصی برای تجربه ی اول احمد معظمی فیلمی ست که از نظر قواعد فیلمسازی تا حدودی استانداردهای لازم را دارد اما میتوانست در پرداخت فیلمنامه و ریتم تمرکز بیشتر لحاظ کند تا فیلم به هدف نهایی اش نزدیک تر شود.
با تمام چیزیهایی که گفته شد و این که رگههایی از سینمای فرهادی در این دیده میشود، اما حریم شخصی با توجه به محتوا و داشتن پتانسیلِ مضمونی میتواند تماشاگران زیادی را به خودش اختصاص بدهد زیرا این فیلم به لحاظ قصه به خوبی میتواند برای تماشاگرش فیلمی سرگرم کننده و تا حدودی تاثیربرانگیز باشد.
نویسنده: افشین علیار