گره افکنیهای تکرای
- شناسه خبر: 2508
- تاریخ و زمان ارسال: ۲ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۸:۱۲

هنرمندنیوز: فیلم آذر اولین اثر سینمایی محمد حمزه ای در وهلهی نخست ضعف در فیلمنامه دارد، احسان بیگلری فیلمنامه را نوشته که فیلم برادرم خسرو را به عنوان اولین فیلمش ساخته، کمی عجیب به نظر می رسد که بیگلری چگونه توانسته چنین قصهای را بنویسد قصهای که سعی می کند قواعد ملودرام را رعایت کند اما دائما می خواهد مسیرش را به سمت دیگری تغییر بدهد، چارچوبِ درام در فیلم آذر بی پایه و اساس تعریف می شود و اساسا رویکرد فیلمنامه نویس به قصه پردازی از قهرمان سازی شکل می گیرد به طوری که انگار نویسنده یک کاراکتر آذر نامی داشته که موتور سوار بوده و کم کم جزئیات به این کاراکتر اضافه شده و همچنین باعث موقعیت سازی شده است، این گونه که از سروشکل فیلم پیدا ست قصه دچار چند پارگی شده به طوری که خرده جزئیاتها به کلیت فیلم ارجحیت پیدا کرده اند به همین دلیل ساختار فیلم آذر دیرتر از آنچه که فکر می کنیم راه می افتد و اساسا باید صبوری کرد تا فیلمنامه نویس و فیلمساز هستهی مرکزی را پیدا کنند تا بتوانند آن را شکل بدهند و به تماشاگر ارائه کنند. بیگلری با اینکه در فیلم اولش بر خلاف تصورهایی که می شد به هیچ وجه حتی از رگههای باریک سینمای اصغرفرهادی استفاده نکرده بود اما این استفاده در شکل دیگری در فیلم آذر کاملا مشهود است از آنجایی که این شکل درام پردازی از فیلمنامه شکل گرفته و محمد حمزه ای هم توانسته در بخش اجرایی این شباهت را بیشتر کند.
محمد حمزه ای که از سینمای کوتاه و دستیاری به کارگردانی فیلم بلند رسیده است انگار هنوز قواعد و شکل گیری درام را به درستی درک نکرده است، اساسا در تمامی فیلم اولیها در همان ابتدای قصه یک شوک وجود دارد شوکی بی مورد و بی ربط که فیلمساز فکر می کند با این شوک اولیه می تواند قصه بگوید، در فیلم آذر هم محمد حمزه ای همین راه را رفته است که گاه از تعلیقهایی از جنس سینمای فرهادی استفاده کرده اما در این فیلم سوژه پرداخت مناسبی ندارد و این تعلیقها هیچ کارکردی در پیشبرد درام ندارند انگار برای راه اندازی چرخهی درام به چارچوبهای محکم و بکرتری نیاز بوده که نویسنده و فیلمساز نتوانستند آن لایهی مهم را در بطن قصه پیدا کنند به همین دلیل تعلیقها بی ثمر مانده و خط روایی با گره افکنیهای تکراری شکل گرفته است.
فیلمساز در خلق شخصیتها کوششی نکرده است، قصه کشش لازم را برای بحران سازی ندارد چرا که تماشاگر دیگر ظرفیت این گونه از فیلمها را ندارد که همان اول فیلم حادثهای رخ بدهد و بعد از آن گرهای بوجود بیاید و در آخر درست در زمانی که فیلمساز دیگر دستش به جایی بند نیست با یک گره گشایی سطحی فیلم را به پایان برساند، انگار محمد حمزه ای در فیلم آذر خواسته است از شخصیت زن فیلم یک قهرمان بسازد زنی که با موتور، پیتزا به مشتریان می رساند با سختی زندگی می کند و در انتها وقتی شوهر زندانی اش از او خواهش بی شرمانهای می کند قید زندگی را می زند و طلاق می گیرد مگر می شود؟ فیلمساز یا هنوز در عرصهی فیلم کوتاه گیر کرده است و نمی تواند قصه اش را بر اساس قواعد دراماتیک گسترش بدهد یا به مدیوم تلویزیون بیشتر آشنایی دارد که نمی تواند به هدف اصلی برسد، فیلم آذر این قابلیت را دارد تا در فضای فیلم کوتاه یا اگر خرده جزئیاتها گسترش یابد در قالب یک مینی سریال قصه بگوید اما وقتی قرار است این قصه در قالب یک فیلم بلند سینمایی ساخته شود تبدیل به یک فیلم کشدار و بی حاصل می شود که از ازدیاد خرده پیرنگها شکل گرفته، خرده پیرنگهایی که تنها به گره گشایی سطحی بسنده می کند و نمی تواند لایههای عمیق در ارتباطها و مناسبات ایجاد کند. اساسا هدف فیلمساز در بهره گیری از حادثهی ساده و پرداخت نشده که موجب مرگ صابر می شود چیست؟ یا عمو چرا اینقدر از آذر متنفر است؟
این دلیل تنفر اصلا مشخص نمی شود تا اینکه بعد از آن دروغی که امیر در زندان به عمو می گوید تنفر عمو نسبت به آذر چند برابر می شود که نتیجه اش می شود شکستن شیشههای مغازهی آذر! فیلمساز به هیچ وجه شخصیت پردازی نمی کند به طوری که انگار فیلمساز ایده اش را از آخر به اول شروع کرده است، هستهی مرکزی درام آن کشش و جذابیت را برای تماشاگر به همراه ندارد، آدمهای فیلم قصه را هضم نکرده اند به همین دلیل نمی توانند بازی مورد قبولی را ارائه بدهند. قابها و چیدمان میزانسن تلویزیونی به نظر می رسد و فیلمساز ذوقی برای فیلم اولش به خرج نداده است، نیکی کریمی در قالب زنی مغموم و آشفته و آسیب دیده نتوانسته است به آن شخصیت مورد نظر قصه برسد. کریمی در چند فیلم اخیرش به ورطهی تکرار نقش پرتاب شده است و اگر او را از فیلم دربیاوریم فیلم آذر پتانسیل تجاری اش را از دست می دهد.
این فیلم به عنوان اولین اثر محمدحمزه ای نمی تواند فیلم قابل قبولی باشد چرا که فیلم آذر در پرداخت و اجرا با ضعفهای اساسی مواجه است، زمانی که یک فیلمساز سابقه در ساخت فیلم کوتاه و دستیاری دارد باید متمرکزتر و با پردازشی عمیق فیلم اولش را بسازد اما انگار بعضی از فیلمسازان کار اولی سودای ساختن فیلم بلند سینمایی را دارند و هیچ تلاشی در ایجاد جذابیت مضمونی و ساختاری در فیلم شان دیده نمیشود به همین دلیل اینگونه از فیلمها وقتی به پایان میرسند خیلی زود فراموش میشوند.
- افشین علیار