نقد و بررسی آثار اکسپرسیونیسم انتزاعی با تأکید بر آثار استاد فریدالله ادیب آیین
- شناسه خبر: 55383
- تاریخ و زمان ارسال: ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۲۱

هنرمندنیوز: اکسپرسیونیسم انتزاعی یکی از مهمترین جنبشهای هنری مدرن است که به واسطه ویژگیهای خاصش در عمق روح زندگی بشر امروزی رخنه کرده است. این سبک هنری، نوعی تخلیه ایدئولوژیکی محسوب میشود که در عین قرابت بسیار با احساس هنرمند، به شیوهای رمزگونه، بیان میگردد؛ لذا بررسی و نقد آثار اکسپرسیونیسم انتزاعی با توجه به شرایط جامعه و احساسات مخاطب صورت گرفته و روندی پویا و بدون قطعیت دارد.
همانگونه که میدانیم، زبان دارای دو وجه محتوا و بیان میباشد و هنر نیز بهعنوان صورتی از زبان از این قاعده مستثنا نیست. زبان هنر، زبانی استعاری است و آنچه ما از هنر دریافت میکنیم معنای منحصربهفردی ندارد و این بدان علت است که ذهنیت هنرمند وقتی بالفعل میشود، بدیع و ناشناخته است تا آنجا که در برخی موارد، هنرمند خود نیز نمیتواند توضیح دقیق و واقعی از آن ارائه دهد که این ویژگی بهخصوص در آثار انتزاعی به چشم میخورد.
به بیانی دیگر میتوان گفت مدلول هنری، دال مشخصی ندارد و برای دالهای هنری، مدلول ذهنی خاصی نمیتوان متصور بود و همین استعاری بودن زبان هنر، ذهن انسان را به دلیل ماهیت آن در شناخت محرکهای بیرونی وادار به تعبیر و تفسیر میکند؛ بهویژه آنکه روند شکلگیری زبان نوین تجسمی از وقتی آغاز شد که هنرمندان غربی از اصول سنت طبیعتپردازی و جهان بیرونی به سمت درون و جهان ناپیدا و نامرئی روی گردانیدند و اکسپرسیونیسم انتزاعی، بهعنوان یکی از رویکردهای جدید و مدرن، هیجانات و درونیات هنرمند را با فرمت شخصی و ابهام گونه بیان کرد. کلاین از هنرمندان جنبش اکسپرسیونیست انتزاعی بیان میدارد: «من چیزی را که میبینم نمیکشم، بلکه احساسی که از دیدن آن صحنه در من برانگیخته میشود را ترسیم میکنم». در این سبک فرم و صورتهای خاص جایگزین حوزههای ملموس و جهانی هستند، لذا نقد و بررسی این آثار معمولاً از دو دیدگاه زیباییشناسی فرمالیستی و زیباییشناسی محتوا گرای ذاتی صورت میگیرد. اساس زیباییشناسی فرمالیستی بر پایه نظریه کانت مبنی بر ابژه بدون علقه و غاییت بدون غایت، بنا نهاده شده و به اعتقاد او هر آنچه از زیباییشناسی یک اثر هنری دست میدهد ناشی از صورت هنر است که خود محتوای هنر محسوب میشود. زیباییشناسی بر اساس نظریه هگل با تأکید بر ویژگی بیانگر هنر شکل گرفته که از این منظر عالیترین صورتهای هنری، نمایشی از محتوای درونی آن میباشند. آنچه امروز از مجادله فرم و محتوا برمیآید، تقریباً نتیجه متعادلی را نشان داده لذا میتوان آثار انتزاعی را از هر دو دیدگاه موردبررسی قرار داد. اکسپرسیونیستهای انتزاعی، دارای مانیفستی بودند که بسیاری از ویژگیهای این سبک هنری را تبیین مینمایند و برخی موارد مهم آنکه مطالب مفیدی در زمینه نقد این آثار برای ما روشن میکنند که عبارتند از: ۱- هیچ تفسیری نمیتواند نقاشیهایم را توصیف کند، توصیف آنها باید از یک تجربه کامل بین تصویر و بیننده بیرون بیاید. ۲- هنر برای ما مانند ماجراجویی در یک دنیای ناشناخته است که تنها کسانی که مایلند خطر کنند، میتوانند آن را کشف کنند. ۳- این دنیای تصورات، شدیداً مخالف احساسات معمولی است. ۴- وظیفه ما بهعنوان هنرمند این است که کاری کنیم تا بیننده دنیا را از چشم ما ببیند، نه به شیوه خودش. ۵- ما طرفدار اشکال بزرگ هستیم چون تأثیر صریحی دارند، ما طرفدار اشکال مسطح هستیم چون توهم را از بین میبرند و حقیقت را آشکار میکنند.
این سبک از هنر همزمان میتواند هم نقدپذیر و هم نقدگریز باشد. نقدپذیر ازآنجهت که به دلیل قانونگریز بودنش از اصول اولیه، همواره تازگیهایی برای منتقدین به همراه دارد و نقدگریز به این سبب که همواره از بند دلالت میگریزد و ماهیت آن دلیل ناپذیر است. وقتی آثار اکسپرسیونیستهای انتزاعی را مشاهده میکنیم گویی شاهد نوعی متن هستیم که قصد دارد هم دلالتگر باشد و هم دلالت گریز. تام ولف، در کتاب «کلمه نقاشی شده» در رابطه با درک آثار اکسپرسیونیسم انتزاعی مینویسد: «سالها من مانند بسیاری از افراد دیگر مقابل آثار پولاک، دکونینگ، روتکو، راشنبرگ و… میایستادم، خم میشدم چشمم را از حدقه در میآوردم، جلو میرفتم، عقب میرفتم و خلاصه منتظر بودم تا پیامی از تابلو برخیزد و به چشم من برسد. تمام این سالها گمان میکردم حداقل در هنر، دیدن همانا ایمان آوردن است؛ اما کاملاً موضوع را برعکس درک کرده بودم. حالا فهمیدم که دیدن، ایمان آوردن نیست بلکه ایمان آوردن، دیدن است. نقاشی مدرن، تنها بازتاب ایمان مدرن است.
این مقاله در راستای نقد و بررسی آثار اکسپرسیونیسم انتزاعی با تأکید بر آثار استاد فریدالله ادیب آیین به این پرسش که چگونه نقاشیهای وی مسیر را برای ارائه آنچه مدنظر داشته، فراهم نموده است، پاسخ میدهد. این تحقیق با رویکردی توصیفی- تحلیلی و به صورت کیفی، بر اساس دادهها و اطلاعات جمعآوریشده از منابع مرتبط و مصاحبه مستقیم با دکتر فرید الله ادیب آیین انجام گردیده و به بررسی چهار اثر از ایشان پرداخته و این نتیجه حاصل گردیده است که استاى ادیب آیین در این چهار اثر مهمترین دغدغه خود را که همانا وضعیت کشور و زادگاهش افغانستان بوده است را با بیانی اکسپرسیو و انتزاعگونه به تصویر کشیده اند تا توجه همگان را بدان جلب کرده و علاوه بر بیان احساس، حق خود را نسبت به کشورش ادا کند.
استاد فریدالله ادیب آیین، از نقاشان پیشگام اکسپرسیونیسم انتزاعی در هنر معاصر افغانستان است که بیش از ۳۵ سال از عمر خود را با عشق در راه هنر سپری کرده اند. این هنرمند بزرگ زاده ۱۶ آبان ۱۳۴۴ در شهر باستانی هرات میباشند، و در خانواده ای اهل هنر و فرهنگ متولد شده اند. در ۵ سالگی وارد مدرسه شدند و تحصیلات متوسطه خود را در هرات به پایان رساندند. در اسفندماه ۱۳۵۷، پدر ایشان در دفاع از حقوق مردم سرزمینش در برابر دولت وقت افغانستان، مجبور به ترک وطن شده و به خاک ایران پناهنده شدند. در این زمان استاد فریدالله ادیب آیین ۱۴ سال داشتند، ایشان یک سال پس از مهاجرت پدر به ایران آمدند و هنر نقاشی را نزد عموی بزرگ خود، زنده یاد استاد نصرالله سروری که از نقاشان بزرگ افغانستان بودند، را آموختند. استاد ادیب آیین در ابتدا به فراگیری سبک رئالیسم پرداختند، اما بعدها سبک آبستره و اکسپرسیونیسم انتزاعی را در پیش گرفتند. استاد ادیبآیین مدرک دکترای تخصصی هنر و مهندسی برق از دانشگاه گرجستان دارند. ایشان سیاستمدار، مخترع، کارآفرین، مالک موزه بزرگ راه لاجورد -که دربرگیرنده آثار استاد نصرالله سروری می باشد- و موزه اوراسیا هستند.
باید گفت که بسیاری از آثار استاد فریدالله ادیب آیین، به لحاظ تکنیکی میتوان جزو آثار اکسپرسیونیسم انتزاعی به شمار آورد. ویژگی آثار او قالبها و نشانههای ساده و نسبتاً ابتدایی است که فقط تصوری از شیء یا فرد را ایجاد میکند که گستره لکههای رنگی او تمام محدوده نقاشی را دربر میگیرد و جریان متناوبی از همآیی و پسآیی را ایجاد میکند. پراکندگی طرحهای ساده شده انتزاعی به همراه مفهوم انرژی رنگها که بر پویایی ادراک آن استوار است، درخشش خاصی در نگاه اول ایجاد میکنند. در آثار استاد ادیب آیین، نوعی کل پوشانی دیده میشود و از هرگونه تأکید و تمرکز اجتناب شده و هیچچیز قابلتمایزی در سطح بوم خودنمایی نمیکند لذا ترکیببندی و ساختار اثر به مفهوم روابط اجزا با یکدیگر کنار گذاشتهشده و همه قسمتهای تابلوی نقاشی از ارزش یکسانی برخوردار میباشد. این نکته میتواند مبین از بین رفتن تمایزهای سلسله مراتبی در جامعه مدنی امروز است که مبلغ نوعی دموکراسی در اجتماع میباشد. همچنین، به واسطه ریتم گردش و در هم تنیدن الگوهای چرخشی در یک نظام از خطوط مواج، ذهن بیننده به عنوان یک مخاطب میتواند آزادانه آنچه را که میخواهد در لابهلای آنها تصور کند و چه بسا گاه خود را در میان آنهمه لکه رنگی پیدا کند. ایشان در خلق بسیاری آثارشان بوم را بهطور افقی روی زمین گذاشته و با استفاده از ابزار متفاوتی چون ماله، کاردک، چوب و …با استفاده از تکنیکهای کششی، مالشی و چکه گذاری اثری بی نظیر به تصویر میکشند. در ادامه به بررسی و نقد چند اثر از آثار ایشان پرداخته خواهد شد.
۱-اثر هنری مقام افیون
این تابلو در ابعاد ۳۰۰ در ۱۹۰ سانتیمتر با تکنیک آکریلیک روی بوم ترسیم شده است که تصویر آن در کتاب میراث فرهنگی به چاپ رسیده و میتوان گفت معروفترین اثر استاد ادیب آیین محسوب میشود. زمینه پر از رنگ و درهمتنیدگی خطوط و لکههای رنگی بیانگر آشوب و درهمریختگی تصور نقاش از فضای مورد نظرش در این اثر میباشد. در میان اینهمه آمیختگی لکهها و رنگها که بیانگر فرمهای خلاصه شده و انتزاعی از اشیاء و موجودات دنیای بیرونی هستند تصویری از سر یک گاو با فرمتی انتزاعی با شاخهای هلال و نوکتیز و اسکلتی با فرم بال در دو سوی سر، که با لکههای سفید آذین بستهشده و نمادی از افیون میباشد، خودنمایی میکند. آنچه از نام این تابلو برمیآید نمایش مقام افیون در کشور افغانستان -زادگاه نقاش این اثر- میباشد که به واسطه قرار گرفتن بر روی سر گاو آن را به نمایش گذاشته است. برای دریافت این جایگاه بررسی نماد گاو ضروری است. باید گفت که در متون کهن گاو با شیر خود، فریدون را که بنیانگذار پادشاهی ایران است، میپروراند؛ لذا میتواند نمادی از قدرت و سلطنت باشد و آویختن کیسههای افیون بر شاخ و بال گاو نشان از پادشاهی مافیای مواد مخدر در افغانستان دارد. همچنین، در قدیم بسیاری از ظروف را به شکل سر گاو درست میکردند و عقیده داشتند که قدرت درون آن به کسی که آن را مینوشد؛ منتقل میشود. علاوه بر این در طول سالیان دراز، گاو همواره نمادی از باروری و حاصلخیزی زمین بوده و در ایران باستان نیز با نحوه زندگی مردم در پیوند بوده است و میتواند اشاره به مزارع پرورش خشخاش و حاصلخیزی آن داشته باشد. برخی بر این عقیدهاند که سر گاو نر مهمترین بخش گاو است که نیروی حیاتی دارد و به مفهوم قربانی و مرگ استز در واقع، پارادوکس بین دو مفهوم «قدرت» و «مرگ» در نماد سر گاو جایگاه قدرتمند افیون و همراهی آن با مرگ را بهخوبی نمایش میدهد. باید گفت که شاخ گاو نمادی از هلال ماه بوده و درگیری شیر به عنوان نماد خورشید و گاو به عنوان نماد ماه در متون کهن آمده است، لذا شاخهای گاو میتواند بیانگر شب و تاریکی باشند که کیسههای افیون را در خود جایداده اند و اینکه از بالهای انتزاعی گاو نیز چیزی جز اسکلت باقی نمانده و آنچه پرها را از بین برده وجود همان کیسهها بر روی بالهاست که بزرگترین قابلیت بال را تحتالشعاع قرار داده و آن را از تواناییهای گاو سلب نموده است. عینک قرمز روی صورت گاو نیز نمادی از خون و مرگ تجارت کثیف مواد مخدر است و اینکه چهره واقعی این کار در کل دنیا مخدوش مانده و بسیاری از قدرتمندان سعی در پوشاندن هویت واقعی خود در این کار دارند.
۲-اثر هنری چاله ها
این تابلو در ابعاد ۳۰۰ در ۱۹۰ سانتیمتر با تکنیک رنگ آکریلیک با سبک اکسپرسیونیست انتزاعی روی بوم نخی ترسیم شده است. در این اثر با پیشزمینه آبی که رنگ غالب تابلو بوده و رنگ پوشش غالب زنان افغان و یا رنگ غالب کره زمین و یا حتی آسمان میباشد، شبکهای از رشتهها و لکههای رنگی را در خود جایداده که در ارتباط با یکدیگر چشم بیننده را در کل تابلو میچرخانند. علاوه بر این، کاربرد رنگهای شاد و زیبا، رشتههای تاریک که گویا از اتصال لکههای تیره کوچکتر شکلگرفتهاند در این اثر قدرتنمایی میکنند؛ گویا زمین در حال پوشیده شدن با این سیاهیهاست و چالهها نیز نام استعاری است که برای این تیرگیها منظور شده است. از نگاه نقاش، این تاریکی منشعب و فزاینده میتواند جنگ باشد که سرزمین افغانستان را فراگرفته و زیباییهای آن را تحت سیطره خود قرار داده است و لکههای قرمز در اطراف آن نیز خونهایی است که در این جنگها ریخته شده است. همچنین، میتوان در برداشتی کلیتر از این تابلو اینگونه تصور نمود که نقاش ضمن انتقاد از وضعیت جنگ در کل دنیا -به ویژه در افغانستان- به همه انسانها هشدار میدهد تا زمین را بیش از پیش دریابید. با اندکی تأمل و رهاسازی ذهن میتوان لکههای رنگی در این اثر را به اشکال و فرمهای متنوع بیرونی مثلاً انسانهای در حال کار و فعالیت و یا حتی فرمهای حیوانی دید. زندگی در این تابلو جریان داشته و پویایی و حرکت به واسطه فرم و رنگها به خوبی نمایش داده شده است، ضمن اینکه آشوب و درهم تنیدگی و ایجاد فضایی شلوغ و پرازدحام که از ویژگیهای دنیای امروز است نیز به راحتی قابل دریافت است.
۳-اثر هنری راگا مالا
این تابلو در ابعاد ۳۰۰ در ۱۹۰ سانتیمتر با تکنیک رنگ آکریلیک با سبک پست مدرن روی بوم نخی ترسیم شده و تصویر آن در کتاب میراث فرهنگی نیز به چاپ رسیده است. نام آن راگا مالا است که از نام نوعی سبک موسیقی در هند گرفته شده است. راگا، برگرفته از واژه سانسکریت «رانگا» به معنی رنگ است؛ البته رنگ با مفهومی استعاری از حالات روحی و احساسات. هندیها معتقدند که زیبایی راگا، ذهن شنونده را به سوی صلح و آرامش رهبری میکند و لذتی وافر برای او به ارمغان میآورد. نقاشیهای راگامالای هند که نماینده بزرگترین و مستقیمترین سنت نقاشی موسیقی در شرقاند، بر پایه همین سیستم راگاها بنا شده و هر نقاشی با یک موومان ملودیک خاص مرتبط شده است و بر اساس اعتقادی عامیانه اما فراگیر، دارای همان تأثیری بر بیننده است که راگای خاص آن بر شنونده میگذارد. یک مثال، در میان موسیقیدانان هندی رواج دارد که میگوید هیچ راگایی تا قبل از آنکه اجرا شود، وجود ندارد این گفته نشان از پیچیدگی و در عین حال انعطافپذیری بالای مفهوم راگا دارد که عنصر بداههپردازی و ارزش آن در موسیقی را در خود جای میدهد. راگا، یک مفهوم انتزاعی است که به هیچ عنوان ساختاری قطعی ندارد. در تابلوی راگا مالای استاد ادیب آیین نیز میتوان این ویژگیها را مشاهده نمود، انتزاعی بودن اثر و عدم قطعیت مفهوم لکهها و رنگها که در هر شرایط و موقعیتی توسط بیننده تعبیر و تفسیر میشود. همچنین، بداهه پردازی که به واسطه مهارت نوازنده موسیقی ایجاد میشود توسط نقاش این اثر در تابلو رؤیت میشود. رنگهای غالب در این تابلو، آبی و قرمز هستند ولی همانطور که مشاهده میشود، طیف وسیع و بیشماری از رنگها را میتوان در آن مشاهده نمود که به زیبایی در کنار هم قرارگرفتهاند؛ همانند نوازنده راگایی که بر اساس راگایی خاص میتواند ساعتها بنوازد. این نقاشی و لکههای رنگی آن کوچه پس کوچهها، خیابانها و مردم افغان را نشان میدهند که در عصبیت و تنیدگی اوضاع و احوال اجتماعی و سیاسی کشورشان نظامی پیچیده را شکل داده اند و سردرگمی و عدم قطعیت سرنوشت کشورشان در پیچیدگی رنگها و فرمهای این تابلو قابل مشاهده است.
۴-اثر هنری اناب
این اثر هنری در ابعاد ۳۰۰ در ۱۹۰ سانتیمتر با تکنیک آکریلیک روی بوم خلق شده است. وجه تسمیه این تابلو به واسطه احساس خوب و خوشایند مخاطبین از دیدن رنگهای شاد و گرم در نقاشی بانام اناب به معنای «بوی خوش» نشأت گرفته است. این تابلوی پر از رنگ با غلبه رنگهای گرمی چون قرمز، زرد و نارنجی نشان از شور و شوق و حال و هوای دلپذیر دارد؛ کما اینکه لکههای رنگی آبی نیز برای ایجاد هارمونی در لابهلای این رنگها به صورت درخشان دیده میشوند، ولی آنچه در بین این همه زیبایی و رنگ توجه بیننده را جلب میکند خطوط تیره میباشد که در سرتاسر تابلو به صورت پراکنده و با ضخامتی بیش از سایر خطوط ترسیم شده است و سبب میشود عیش ما با دیدن رنگهای یکسره شاد کامل نشود؛ هرچند این خطوط از لحاظ بصری و زیباییشناسی جلوهای خاص به تابلو بخشیده است و آنها را جذابتر نموده ولی فکر و ذهن انسان را به واسطه وجه معناگرا و بیانگر خود مغشوش میدارد. این خطوط با قدرت خود در فراگیری و ضخامت تصمیم دارند که سیطرهای بر رنگهای شاد و فرمهای این نقاشی ایجاد کنند. این خطوط از نگاه نقاش همان جنگها و درگیریهای افغانستان میباشد که کام مردم را تلخ و خاطرشان را مکدر نموده است.
در نهایت، میتوان گفت آنچه در این مقاله از بررسی آثار استاد فرید الله ادیب آیین و مصاحبه با ایشان به دست آمده این است که ایشان بخشی از هویت وجودی خویش را مربوط به زادگاهشان -افغانستان- دانسته و وجود جنگها، نابسامانیها و شرایط دشوار کشورشان سبب مخدوش نمودن آن بخش از هویت و مغشوش شدن ذهن و عواطف ایشان گشته؛ لذا برای بیان احساس و فراغت از این فشار دست به خلق آثاری در این قالب هنری نموده اند تا علاوه بر کسب آرامش از این راه با انتشارشان، بخشی از دین خود را به مردمان سرزمین مظلوم افغانستان ادا کند. لکهها، رنگها و فرمهای درهم تنیده که به نحوی کل تابلو را پوشانده اند بیانگر ویژگیهای دنیای مدرن امروزیاند که حکایت از درک نقاش از فضای مورد نظرشان دارد. ایشان در این آثار فرمها و لکههای رنگی را آگاهانه و با استفاده از نمودهای خارجی آنها گاهی به صورت کامل و گاهی به صورت جزئی از کل به بیننده عرضه داشته است.
- نویسنده: دکتر فرزانه ارج-دکترای هنرهای تجسمی