نهنگ برخلاف نامش یک فیلم کاملا انسانیست
- شناسه خبر: 60699
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
عاطفه ملایری/ «نهنگ» فیلم جدید «دارن آرنوفسکی» در مقام کارگردان، درامی ست روانشناختی همچون فیلم های پیشین این کارگردان به مانند چشمه، مرثیه ای بر یک رویا، قوی سیاه و مادر که این بار به نویسندگی ساموئل دی هانتر و بر پایه نمایشنامهای به نوشته خودش ساخته شده است.
این فیلم نخستین نمایش جهانی خود را در هفتاد و نهمین دوره ی جشنواره بینالمللی فیلم ونیز در سپتامبر ۲۰۲۲ داشت.
داستان در نگاه نخست روایتی خطی و ساده است از مردی بسیار چاق که به واسطه ی همجنس گرا بودنش، خانواده اش را ترک کرده و حالا با گذشت چندین سال تصمیم به بهبود رابطه با دخترش را دارد. دختری که از او بیزار است. دختری که با ورود به اولین صحنه ی حضورش در فیلم متوجه رفتار تند و خلق و خوی زننده اش با پدرش خواهیم بود. دخترک، پدر را نه تنها به دلیل چاقی مفرط و چندش آور بودنش متهم می کند (دیالوگی از فیلم که از زبان دختر چارلی بارها عنوان می شود) که به دلیل ترک کردن او در کودکی توسط چارلی متوجه این حجم از تنفرش نسبت به پدرش می شویم.
چارلی، معلمی ست چاق و منزوی در حالی که ساکن آپارتمان استیجاری ست از طریق یک لب تاپ، کلاس های درسش را به صورت آنلاین برگزار می کند.
لب تاپی که دوربین آن پوشیده است تا مبادا دانش آموزان، معلم فربه و نهنگ گونه ی شان را ببینند.
معلمی که محدوده ی تدریسش ادبیات است و زیر لب رمان (موبی دیک) را زمزمه می کند.
این ظاهر فیلم است اما باطنش به مانند فیلم های دیگر آرنوفسکی و به واسطه ی دیدگاهش وجهی روانشناختانه دارد، نمادین و پر استعاره. ایفای کاراکتر نقش چارلی بر عهده ی «برندن فریزر» است که او را با فیلم های جرج جنگل، سه گانه ی مومیایی و … به خاطر داریم اما این بار در نقشی بسیار متفاوت و تحسین برانگیز نظاره گر خواهیم بود.
فریزر در نقش چارلی با گریمی بسیار سنگین بازی درخشانی را پیش چشم مخاطب سینما می گذارد
که به شایستگی او را برنده ی بازیگر نقش مرد در جشنواره ی منتقدان و کاندیداتوری بهترین نقش اول مرد در جشنواره های دیگر کرده است.
در نخستین سکانسی که مجبور می شود از روی کاناپه بلند شود بی شباهت به نهنگی نیست که در دریا اوج می گیرد و این نقطه ی عطفی ست مابین نام فیلم، تماشاگر و کاراکتر غول آسای چارلی.
در کنار برندن فریزر باید به «هونگ چاو» بازیگر مکمل زن در نقش پرستار و دوست چارلی اشاره کرد، بازی به غایت چشمگیری که نمی توان به راحتی از آن گذشت.
درام «نهنگ» در ظاهر فقط داستان یک مرد گوشه گیر که به واسطه ی چاقی بیمارگونه اش عزلت نشینی کرده نیست، داستان، عمیق است گویی تصمیم بگیری به عمق وجود یک نهنگ دست پیدا کنی، عمیق و قابل تأمل .
کاراکترها تا حدی نمادین هستند اما بار اصلی نمادین کار بر عهده ی چارلی ست، شخصیتی که این نماد را بر روی شانه های پر از گریم و حجیمش به دوش می کشد. او استعاره از انسانی ست که به دلیل چاقی مفرط، دست از خود شسته و تصمیم به بهبود حال خود ندارد و ترجیح می دهد پولی را که قرار است هزینه ی بیمارستان و مداوای خود کند را نگه دارد تا شاید با آن پول آینده ی دختری را بسازد که سال ها مهر و سایه ی پدری خود را از او دریغ کرده است.
چرا که حالا فکر می کند تنها اولویت زندگی پر رنجش، دختری ست که حتی او را به پدری قبول ندارد.
چارلی تا پیش از ورود «توماس» (مبلغ دینی) به عنوان یک فرد غریبه، البته به غیر از پرستارش «لیز» و دخترش «الی» با دنیای بیرون هیچ گونه تعاملی ندارد. این را می توان از برخوردش با کسی که پیتزای او را پشت در می گذارد و پول را از صندوق پست پشت در بر می دارد متوجه شد.
صدایی از پشت در که اعلام حضور می کند برای غذایی که آورده و تمام.
کل فیلم در فضای خانه می گذرد و لحظاتی کوتاه به بالکن بیرون از خانه که بازهم چارلی بدون واکر هم به آنجا نمی رسد.
ما در فیلم نهنگ با این دو فضا مواجه هستیم فضایی پر از خفقان، همچون خس خس سینه ی چارلی که حتی برای مخاطب فیلم هم که در وزن دو رقمی خود روی کاناپه نشسته باشد و مشغول تماشای فیلم است نفس گیر خواهد بود.
در سکانس هایی از فیلم، شما به همراه چارلی به سختی نفس می کشید، بلند می شوید و اگر واکر نباشد در آستانه ی یک قدمی با تنه ی سنگین او به زمین خواهید افتاد و سنگینی فضا را روی سینه ی خود حس خواهید کرد.
و اما فضای بیرونی هر از گاهی پرنده ای را پشت پنجره نشان می دهد. پرنده ی پشت پنجره شاید برای نهنگ داستان ما نماد پرواز از فضایی ست که در آن خفگی و خس خس سینه را با چارلی در آن تجربه می کنید، فضایی که حاکی است از خودزنی های درونی و عذاب وجدان چارلی.
در سکانس پرخوری چارلی، هر چقدر که شما علاقمند به پیتزا یا شکلات هم بوده باشید هنگامی که ولع خوردن آن ها را توسط او می بینید بی شک به تهوع دچار می شوید و همراه با او تمام رنجِ یک زندگی پر درد را بالا می آورید.
چارلی بیشتر می خورد تا زودتر بمیرد شاید در همین نقطه ی به خصوص باشد که در فرآیند مرگ به کمال اختیار، چارلی رستگاری را جستجو می کند.
همان رستگاری که در زندان شاوشنگ «اندی دوفریم» با فرار از زندان بدان دست می یابد.
در این سکانسِ بخصوص اما، مخاطب حکایت خودکشی نهنگ ها را در ذهن خود بازسازی می کند و از ابتدا تا انتها همچون نهنگی گیر افتاده در دریایی که گنجایش او را ندارد فضای درهم و آشفته ی خانه ی چارلی را تحمل می کند به امید آنکه در باز شود و خودش را به ساحل رسانده و از بین ببرد.
«نهنگ» بر خلاف نامش یک فیلم کاملا انسانی ست و همان طور که تحسین کنندگانی دارد اما در نظر برخی منتقدین ضد انسانی جلوه کرده است، چرا که وجه چاقی را دون و ذلیل نشان داده است چاق هایی که باید رنج بکشند و از ظاهر خود شرمنده باشند! (نظر برخی منتقدین فیلم)
اما به زعم من، پیام فیلم هرگز این نظریه نیست چرا که چارلی نه صرفا به واسطه ی چاقی از مردم گریزان است که به خاطر عملکرد خود طی سالیان گذشته، یعنی از زمانی که زن و دخترش را ترک کرده و بعد از مرگ عشق و شریک زندگی اش اَلن به پرخوری مفرط افتاده و در عذاب است.
چارلی شاید شخصیت منسجمی ندارد او افسرده است و در آستانه ی فروپاشی و این بُعد شخصیتی را می شود از دیالوگ هایش، پیرامون آشفته و بقایای طرز تفکرش درباره ی زندگی در فضای خفقان آور خانه اش فهمید اما در همان فضا اتاقی ست تمیز و دست نخورده که تنها یادگار از دوران مشترک او و اَلن شریک زندگی اش بوده، اتاقی که حالا به دلیل حجم بزرگ چارلی دیگر پذیرای او نیست و نهنگ مغموم داستان با چشمان پر حسرت فقط می تواند در آستانه ی آن ایستاده و نظاره گر بخشی از زندگی از دست رفته اش باشد.
اتاقی که پسر جوان، توماس که خودش را مبلغ دینی معرفی کرده بود در سکانسی قابل تأمل در حالیکه انجیل را از کتابخانه ی اتاق چارلی برداشته شروع میکند به اعتراف، اعترافی به دخترک بدخلقی که گویی بار گناهش را سبک می کند.
کاراکتر چارلی حتی می تواند نمادی از انسان تنهای امروزی باشد که کارش لم دادن روی کاناپه، خوردن و سرگرم بودن در فضای مجازی ست اما این بار با وزنی سه رقمی. کاراکتری که فکر می کند با خلاص کردن خودش از دنیای ناخشنود اطراف می تواند آرامش را به اطرافیانش باز گرداند.
تمامی لحظاتی که تماشاگر در کنار چارلی و حتی به جای او روی کاناپه نشسته ، با واکر به سختی راه می رود یا ویلچر را نفس زنان می راند تبادلی ست تنگاتنگ که مرهون نگاه دقیق و تکنیک ویژه ی «متیو لیباتیک» فیلم بردار، فیلم نهنگ است. کسی که سابق بر این در تعداد دیگری از فیلم های آرنوفسکی به عنوان فیلم بردار همراه او بوده و آنچه کارگردان در ذهن می پروراند را از لنز دوربین فیلم برداری به نگاه مخاطب گره می زند.
فارغ از نگاه و اندیشه ی خاص کارگردان بازی های بسیار درخشان، مانند نقش آفرینی شاهکار برندن فریزر در نقش چارلی که به واسطه ی بازی عالی و پر احساسش و حضور هونگ چاو در نقش لیز که شخصیتی مابین پرستار و دوست چارلی را دارد و در هر سکانس به واسطه ی بازی زیبایش شما را شگفت زده می کند باید بگویم
نهنگ همچون نامش فیلمی ست بزرگ و عمیق. بی شک بعد از تماشای این فیلم نزدیک به دو ساعت نه تنها خسته نخواهید شد بلکه شاید نوبت شما باشد که بار سنگین تأمل را به دوش بکشید.