نفت، سینما و مسئولیت اجتماعی
- شناسه خبر: 89268
- تاریخ و زمان ارسال: ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۰:۴۵

ورود سرمایه صنعتی به هنر، بهویژه در کشوری با بودجه محدود فرهنگی، میتواند در صورت مدیریت صحیح، فرصتی برای رونق تولیدات فرهنگی باشد. اما در غیاب شفافیت، نظارت، تعریف درست از مسئولیت اجتماعی (CSR) و بدون سازوکارهای حرفهای، این مشارکتها گاه به ابزارهایی برای کسب اعتبار تبلیغاتی، نفوذ سیاسی، و حتی پوشش ناکارآمدیها تبدیل میشود. مهمترین چالش، ناهماهنگی بین نهادهای فرهنگی و حامیان مالی است؛ در بسیاری از موارد، پروژههای مورد حمایت نه بر اساس نیازهای فرهنگی یا اولویتهای هنری، بلکه بر اساس روابط غیررسمی، سلیقه شخصی مدیران یا ملاحظات غیرفرهنگی انتخاب میشوند.
در سالهای اخیر، شرکتهای بزرگ پتروشیمی و زیرمجموعههای وزارت نفت، با ورود به سینما، حامی مالی آثار خاصی شدهاند که بیشتر در چارچوب روایتهای رسمی و مأموریتی قرار میگیرند. این یعنی نه صرفاً حمایت از سینمای مستقل یا هنرمندانه، بلکه تلاش برای ساخت تصویری «مطلوب» از تاریخ، سیاست یا ارزشهای خاص. نتیجه، تولیداتی است پرخرج اما بیتأثیر، که نه با اقبال منتقدان روبهرو میشوند و نه موفقیتی در گیشه به دست میآورند. همین تضاد، نشان میدهد که صرف سرمایهگذاری، به معنی موفقیت فرهنگی نیست.
در حوزه برگزاری جشنوارهها نیز، حمایت شرکتهای صنعتی گاه به ابزاری برای نمایش چهرهای فرهنگی از خود و دریافت معافیتهای مالیاتی یا امتیازات اعتباری در فضای عمومی تبدیل شده است. در این مدل، «فرهنگ» نه هدف، بلکه ابزار است و این نگرش، در درازمدت میتواند به تجاری شدن مناسبات فرهنگی و کاهش اعتبار تولیدات هنری بینجامد.
نقطه ضعف دیگر، عدم تداوم و برنامهریزی در این مشارکتهاست. اغلب حمایتها به شکل مقطعی، جشنوارهای یا بر اساس فشارهای بیرونی انجام میشوند و فاقد استراتژی مشخص و پایدارند. بسیاری از پروژهها پس از پایان حمایت، رها میشوند و هیچ ارزیابی از اثرگذاری یا بازگشت فرهنگی آنها صورت نمیگیرد.
با وجود این نقدها، نمیتوان اصل مشارکت صنایع در فرهنگ را زیر سوال برد. آنچه لازم است، بازتعریف دقیق این مشارکتها در قالب مسئولیت اجتماعی واقعی است. پیشنهادهایی که میتواند مسیر این مشارکت را اصلاح کند، عبارتاند از:
۱- ایجاد چارچوبهای شفاف برای سرمایهگذاری فرهنگی: نهادهای دولتی، صنفی و مدنی باید با همکاری هم، استانداردهایی مشخص برای نوع، نحوه و هدف سرمایهگذاری شرکتها در فرهنگ تدوین کنند.
۲- تشکیل هیأتهای مشورتی هنری مستقل: برای هر نوع مشارکت، لازم است گروهی متشکل از هنرمندان، منتقدان و کارشناسان فرهنگی، ارزیابی کیفی پروژهها را بهعهده بگیرند و جلوی جهتگیریهای سلیقهای یا فرمایشی را بگیرند.
۳- تقویت مشارکت در آموزش و توسعه زیرساختها: بهجای تمرکز صرف بر تولید فیلم یا جشنواره، شرکتهای نفتی و پتروشیمی میتوانند در تأسیس مراکز آموزش هنر، ساخت سالنهای نمایشی در مناطق محروم یا تأمین امکانات برای نسل جدید هنرمندان سرمایهگذاری کنند.
۴- شفافسازی مالی و گزارشدهی عمومی: همه پروژههایی که با حمایت شرکتهای صنعتی انجام میشوند، باید از طریق گزارشهای عمومی، بودجه، اهداف و دستاوردهای خود را در معرض قضاوت جامعه فرهنگی قرار دهند.
۵- پرهیز از بهرهبرداری تبلیغاتی کوتاهمدت: مشارکت فرهنگی نباید صرفاً راهی برای خوشنامی شرکتی باشد که در حوزههای دیگر با انتقادهای محیطزیستی، اجتماعی یا اقتصادی مواجه است. حمایت از فرهنگ باید بخشی از رویکرد کلنگر در توسعه پایدار باشد.
در نهایت، آنچه مهم است این است که فرهنگ و هنر، نه زمین بازی تبلیغاتی سرمایهداران، که ابزار بازتاب و توسعه جامعهاند. مشارکت شرکتهای بزرگ در این فضا، اگر با درک مسئولانه، نگاه بلندمدت و بدون دخالت در استقلال هنری همراه شود، میتواند به رشد فرهنگ عمومی، رونق تولیدات فرهنگی و افزایش سرمایه اجتماعی کمک کند. در غیر اینصورت، تنها نتیجه آن، تولیداتی فاقد روح، پرخرج و بیاثر خواهد بود؛ همچون نفتی که میسوزد، بیآنکه نوری بر جامعه بیفکند!
مهدی احمدی / مدیرمسئول