حجاب منافاتی با اجرای همراه با لبخند ندارد / اگر مجری تلویزیون نمیشدم یک وکیل موفق بودم
- شناسه خبر: 14535
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
هنرمندنیوز: مژده لواسانی، متولد بیست آبان هزار و سیصد و شصت و هشت، تهران، مجری، سردبیر، نویسنده، شاعر، کارگردان و گوینده، فارغ التحصیل کارشناسی حقوق، در کارنامه هنری مژده لواسانی اجرای برنامه های پربیننده ای همچون «کاملا دخترونه»، «به خانه برمی گردیم»، «کبوتر دات کام»، «رو به راه»، «سه ستاره» و همچنین بازی در سریال «فردا دیر است»، «پلاک چهارده» و «خبرنگار» دیده میشود، با مجری خانم برتر سال نود و پنج تلویزیون در آستانه انتشار کتاب جدیدش گفتگویی صمیمی داشته ایم که با هم میخوانیم.
از کتاب جدید شروع کنیم و اینکه نوشتن کجای زندگی شما است؟
مردم من را خیلی جلوتر از اینکه نویسنده یا شاعر باشم مجری میدانند اما من چیزی که از بچگی درباره خودم سراغ دارم این است که همیشه مینوشتم و دقیقا دوشادوش اجرا که از همان خردسالی در رادیو اتفاق افتاد، نوشتن هم در کودکی و نوجوانی برای من شروع شده است، به طوری که من دوازده سال داشتم و برنامه رادیویی خودم را مینوشتم که این اصلا در رادیو سابقه نداشت و ده سالم بود که اولین شعرم را برای دوچرخه ضمیمه روزنامه همشهری فرستادم و چاپ شد، بعدها آن شعر در یک همایش که از رئیس جمهور وقت هم دعوت کرده بودند برگزیده شده و من رفتم شعرم را خواندم، این اولین اتفاقها درباره شاعری و نویسندگی من بود، بنابراین همیشه خیلی بیشتر از اینکه خودم را مجری بدانم علاقه شخصی من شعر و نویسندگی است، مجموعه اول من به نام «خون انار گردن پاییز است» سال نود و شش چاپ شد و مجموعه دوم کاملا شعر مستقل سپید است و قرار است در نیمه دوم سال منتشر شود.
آن شعر که در دوچرخه چاپ شده است را میگویید؟
آفتاب در نگاهت / خورشید در چشمانت / گرمای درخشش چشمانت / سرمای زندگی مرا روشن میکند / میخواهم با تو همسفر شوم / ولی خاموشم / دوست دارم روشن شوم / ولی بی تو نمیشود / پس از خاصیت مغناطیسی چشمانت / خورشید را به زندگی من هدیه کن / خورشید را هدیه کن تا شب سیاه من روز شود / تا چشمان ابری ام آفتابی شود / خورشید را هدیه کن / تا دوباره روشن شوم / و دوباره از نو شروع کنم / تولد دیگر من با نگاهت آغاز میشود / پس ای خورشید / به من نگاه کن.
اسم کتاب دوم مشخص شده است؟
هنوز قطعی نشده اما احتمالا اسم این کتاب «پاییزنگاری» باشد.
در ویکی پدیای شما نوشته «شروع فعالیت از سه سالگی» در این مورد صحبت میکنید؟
در برنامه آقای مدیری هم توضیح دادم که من سه سال و نیم بودم و به برنامه «سلام کوچولو» که تنها برنامه خردسال رادیو از همان سالها تا امروز است دعوت شدم، به عنوان مهمان خردسال رفتم و خودم را معرفی کردم، گفتم من مژده خانم لواسانی هستم و بعد شروع به خواندن شعر و قرآن و حدیث کردم، به شکلی که خانم وکیلی بعد از برنامه گفتند شما چه زبانی دارید و بمانید مجری خردسال شوید، به عنوان مهمان رفتم و نمک رادیو را خوردم و نمک گیر شدم و تا همین الان که حدود بیست و هشت سال است دارم کار میکنم.
مافیا چقدر در رسانه وجود دارد؟
بسیار زیاد، بسیار زیاد، اساسا فکر میکنم مثل هر جای دیگر در هنر و فرهنگ مافیا وجود دارد، البته نمیشود در رسانه اسم آن را مافیا گذاشت، شما اگر با یک گروه باشید این لزوما نمیتواند بد باشد و من نمیخواهم آسیب شناسی کنم اما وقتی شما با یک گروه باشید که آن گروه میتواند صاحب تریبون و قدرتی باشد که به شما بال و پر بدهد قطعا با وقتی که میخواهید مستقل کار کنید متفاوت است، وقتی با یک گروهی ببندید و جلو بروید طبیعتا حمایت آن گروه را هم دارید و من دیده ام که این برای خیلیها جواب داده است، یکی از مصائب من از بچگی این بوده که همیشه مستقل بوده ام و زیر پرچم هیچ دسته و رسته ای نرفته ام و این خیلی به من ضربه زده است.
شما برای خودتان یک مافیای کوچک دارید؟
من همیشه تلاش کرده ام و به بچه های جوان و نوجوان کمک کرده ام و به عنوان کسی که از بچگی در رسانه بوده همیشه چوب استقلال خودم را خورده ام، هیچوقت به مدیری وصل نبوده ام و با هیچ گروهی از این شبکه به آن شبکه نرفته ام، اگر مدیر یک شبکه عوض شده و همه را به شبکه دیگری برده من برای خودم کار کرده ام و این یک داغ بر دل نشسته است که همیشه بیشترین ضربهها را از این قصه خورده ام.
با این همه فعالیت شما یک سلبریتی رسانه ای هستید؟
من هیچوقت خودم را سلبریتی نمیدانم و به نظر من سلبریتی با همان تعریف خاص خودش در همه جای جهان مختصاتی دارد که شامل من نمیشود، اگر مقصود شما دیده شدن در رسانه است بله برنامه های من دیده شده و آن فضایی که باید به وجود بیاید تا مردم من را بشناسند به وجود آمده اما به معنای خاص سلبریتی نیستم.
چند سال پیش مستندی ساخته شد با عنوان «چادر مشکی» که روایتی بود از زندگی شما و سه خانم با حجاب دیگر، این نوع پوشش چقدر در بولد شدن شما تاثیر داشته است؟
فکر میکنم در بولد شدن من تاثیری نداشته و برعکس حساسیتها را در مورد من بالا برده است، این حساسیتها هم در مخاطب و هم سازمان و رسانه به وجود آمده است، من به بسیاری از برنامه هایی که همکاران مانتویی میتوانند به راحتی اجرا کنند و هیچ مساله ای هم پیش نمیآید حتی نمیتوانم نزدیک شوم، یک ساختار برای مجری چادری تعریف میکنند که مثلا چرا میخندد؟ اصلا مگر مجری چادری میخندد؟ نوع اجرا من همین است، نوع اجرای من صمیمت و چارچوب اجرای من با لبخند است، روحیه شخصی من این است و اینها حساسیت هایی است که ایجاد شده است.
بیشتر توضیح میدهید؟
بارها شده تماس هایی از جاهای مختلف داشته ایم که چرا مجری چادری نشسته و با یک آقا اینقدر صمیمی گفتگو میکند؟ حالا من منظورشان از اینقدر صمیمی را نمیفهمم چه بوده است، من اگر این چادر را نداشتم تا این میزان حساسیت روی من نبود، مثلا پوشش من مبتنی بر رنگ است، امروز من مشکی پوشیده ام ولی اگر محرم نباشد کلا رنگی میپوشم و این رنگها یک فضایی را ایجاد کرده است، شال های به شدت طرح دار و گل های رنگی که هنوز هم نسبت به آن گاردی از طرف قشر مذهبی وجود دارد که چرا این حجم از رنگ و طرح با چادر تلفیق شده است و این قشر، قشر تصمیمساز هستند.
هنرمند چقدر روی جامعه تاثیر دارد؟
خیلی زیاد و مساله این است که این تاثیر بعضی وقتها خیلی پررنگ است و باید خیلی از آن مراقبت کرد، مردم واقعا به هنرمندان نگاه میکنند و این خیلی مسئولیت هنرمند را سنگین میکند، من خودم این را در صفحه اینستاگرامم متوجه میشوم که وقتی کاری میکنم که مثلا دختران نوجوان شروع به تبعیت میکنند به خودم میگویم ببین مژده این مسئولیت چقدر سنگین است که اگر یک جا قرار باشد یک حرف اشتباه بزنید روی یک قشر تاثیر میگذارید و این شوخی نیست، با این تاثیر زیادی که هنرمندان دارند باید در نوع حرفها، کارها و واکنش هایشان خیلی دقت کنند.
برعکس آن، تاثیر مردم روی هنرمند به چه میزان است؟
اگر مردم نباشند و مردم نخواهند ما برای چه کسی کار میکنیم؟ در زندگی شخصی ام لطف و محبت مردم خیلی برای من مهم است اما فکر میکنم اصول کاری که دارم درست باشد.
با این حساب نظر مخاطب چقدر برای شما مهم است؟
خیلی برای من مهم است و همیشه یک چیز را با خودم تمرین میکنم، آن هم این است که نه همه این تعریفها و دست زدنها و عاشقت هستیمها مردم هستند و نه همه آنهایی که از من خوششان نمیآید، فحش میدهند و با پوشش من مخالف هستند، برای خودم این را پذیرفته ام که اگر کارتان را درست انجام بدهید یک سری مخالف و یک سری موافق خواهید داشت.
بیشترین دایرکتی که دارید چه است؟
بیشترین دایرکت من از دخترهای نوجوان است و اینکه ما خیلی دوست داریم مثل شما باشیم، چکار کنیم و چگونه وارد اجرا شویم که من تلاش میکنم به آنها جواب بدهم.
به این دوستان چه جوابی میدهید؟
درباره اجرا که به همه اکیدا توصیه میکنم تا قبل از دانشگاه به رادیو و تلویزیون فکر نکنند، من از کودکی وارد شده ام و ضربه آن را خورده ام برای همین با اطمینان میگویم اگر روزی بچه ام بخواهد از کودکی به این سمت بیاید نمیگذارم، مناسبات بسیارپیچیده ای دارد و به نظر من زندگی کودک و نوجوان را تغییر میدهد اما پیشنهاد من برای آنهایی که چه میخواهند دست به قلم شوند و چه فضای رسانه را تجربه کنند به شدت خواندن، خواندن و خواندن است، مجری که کتاب نمیخواند مردم از یک خط جمله اش میفهمند سواد عمومی و تخصصی ندارد، مطالعه کمک میکند که دایره واژگان بیشتر شود، استخدام واژهها برای یک مجری بهتر اتفاق بیفتد و کلام را شاعرانه میکند، من به شدت مطالعه را توصیه میکنم، اینکه شعر بخوانند و فضای مطالعاتی شان را وسیع کنند و از جامعه با خبر باشند.
موافق هستید تلویزیون با ریزش مخاطب مواجه شده است؟
طبیعتا اگر بخواهیم به آمارها اعتنا و اکتفا کنیم نه ولی من تصورم این است که با آمدن فضای مجازی در همه جای دنیا کارکرد رسانه تغییر کرده است و این تنها شامل حال ایران نمیشود.
مجری برتر سال نود و پنج تلویزیون جلوی آینه تمرین جایزه گرفتن میکند؟
نه، حتی موقعی هم که در «سه ستاره» اول شدم همه میگفتند تمرین کرده اید چه بگویید اما من خیلی ذوق زده بودم به خاطر اینکه لطف مردم واقعا لطف فوق العاده ای بود، البته هر سال که این رای گیری در هفته نامه سروش اتفاق میافتاد در بین خانمها اول میشدم ولی این یکی خیلی گسترده بود، تمرین جایزه گرفتن نمیکنم اما جایزه گرفتن را دوست دارم.
ویژگی هایی خاص مژده لواسانی چیست؟
من خیلی احساساتی هستم و همیشه این پاشنه آشیل زندگی من بوده و به خاطر آن زخم خورده ام، آدمها میدانند که از این نقطه میتوانند به من ضربه بزنند، به همه بسیار زود اعتماد میکنم و اگر کسی را دوست داشته باشم برای او همه کار میکنم، شعر همه زندگی من را در بر میگیرد در این حد که گاهی با یک غزل سعدی یا یک بیت مولانا مینشینم و گریه میکنم، اینقدر حالم را دگرگون میکند، هنوز این بیت «گرگ دهن آلوده یوسف ندریده» آنقدر برای من تکان دهنده است که وقتی به این بیت میرسم فکر میکنم چه در من با شعر گره خورده که اینقدر تحت تاثیر قرار میگیرم.
حاشیه را دوست ندارید؟
اصلا، همیشه فکر میکنم آدم باید با کارهایش حرف بزند برای همین با وجود اینکه بارها میتوانسته ام در مصاحبه هایم یک جمله بگویم که بترکاند این کار را نکرده ام، در مورد من اگر چیزی وایرال شده در حوزه اجرا بوده یا اینکه مثلا مهمان آقای مدیری بوده ام یا با رئیس دانشگاه آزاد و وزیر بهداشت گفتگو کرده ام که آنقدر تند بوده که وایرال شده است، همه آنها در مورد کار بوده و هیچ چیز عجیبی وجود نداشته است.
زندگی را چه رنگی میبینید و خط قرمزهای شما چیست؟
در سال های اخیر خاکستری که این خیلی بد است، منی که سرشار از امیدد بوده ام و به همه امید میبخشیدم گاهی خودم اینقدر احساس ناامیدی میکنم و اینقدر دلگیر و دلتنگ میشوم که حتی سعی میکنم کمتر بنویسم که این موج ناامیدی را رواج ندهم، خط قرمزهای من هم اعتقادات من هستند.
خوش چهره بودن چقدر در دیده شدن و چهره شدن در تصویر موثر است؟
خیلی زیاد!
شما خوش چهره هستید؟
من چهره ای واقعا معمولی دارم، خیلی از همکاران من در تلویزیون واقعا زیبا هستند اما من خودم را معمولی میدانم.
اگر با خودتان روبرو شوید از خودتان خوشتان میآید؟
بله، اگر با خود حقیقی ام برخورد داشته باشم و خودم را بشناسم بله.
چهار نفر که از اینکه شماره شان در گوشی تان وجود دارد لذت میبرید؟
عالی بود این سوال! خیلی هایشان را نمیتوانم بگویم چون صدا در میآید ولی آنهایی که صدایش در نمیآید، جناب محمدرضا عبدالملکیان که مشوق خیلی بزرگی برای شعر من بودند، جناب استاد سید مهدی شجاعی که مذهبی نوشتن من تحت تاثیر قلم ایشان است، مصطفی مستور و خانم هدیه تهرانی.
و چهار شخصیت که دوست دارید از نزدیک آنها را ببینید؟
من دیوانه «شمس» و «مولانا» هستم و خیلی دوست داشتم که در آن دوره میزیستم پس خیلی دوست داشتم آنها را ببینم، در فیملسازها خیلی آقای نولان را دوست دارم و هرچند شاید خیلی ممکن نباشد اما دوست دارم با «کریستوفر نولان» صحبت کنم، در میان نمایشنامه نویس هایی که خیلی زیاد کارهایش را میخوانم «اریک امانوئل اشمیت» است که در فرانسه زندگی میکند و «ملاصدرا» خیلی شخصیت دوست داشتنی برای من است.
تجربه بازی برای آقای مدیری و آقای حسن فتحی را داشته اید، بازیگری برای شما سرگرمی است یا یک مقوله که جدی به آن فکر میکنید؟
آن موقع واقعا برای من جذابیت داشت، در نوجوانی فیلم خبرنگار را هم بازی کرده ام و در آن نقش اول را داشته ام، با حسین مهری و عباس غزالی که آنها بازیگر شدند و من در آن پیچ پیچیدم واجرا را انتخاب کردم، هر سال پیشنهادهای خیلی وسوسه انگیز زیادی دارم ولی به نظر من الان برای مردم به عنوان مجری انتخاب شده ام هرچند گاردی نسبت به بازیگری ندارم و شاید یک روز آن کار را کردم، پیشنهادهای بسیاری داشته ام که بدون چادر بوده اند اما من چارچوب خودم را دارم و این به هر حال کار را سخت میکند.
علاقه مندی زیادی به سینما دارید؟
من از هفده سالگی در جشنواره فلیم فجر برای رادیو اجرا و سردبیری کرده ام و بیش از ده سال است این کار را میکنم، به خاطر اینکه علاقه جدی به سینما دارم آن را به عنوان یک مخاطب پیگیر و حرفه ای دنبال میکنم، از همان سالهایی که برای جشنواره فیلم فجر اجرا میکردم به قدری این گپ و گفتها خوب میشد که هر سال پیشنهاد داشتم و تخصصی ادامه دادم.
اگر روزی پیشنهاد مهاجرت شود میپذیرید؟
خیلی پیش آمده هم برای کار و هم ازدواج و تحصیل اما تا الان ایستاده ام و زیر بار آن نرفته ام اما اگر روزی شرایط زندگی ام با همسر آینده ام به گونه ای باشد که مجبور باشم بروم این کار را میکنم، برای زندگی بهتر خیلی وقتها باید کاری کرد.
ازدواج برای هنرمندان سخت تر است؟
ازدواج قطعا برای ما سختتر است برای همین گفتم اگر من یک زندگی عادی داشتم الان ازدواج کرده بودم وبچه داشتم، خیلی نه اینکه به آن فکر کنم ولی گزینه هایی که میآیند بررسی میکنم و باید ببینم کجا دل و عقل من به یک نفر میرسند.
خواننده مورد علاقه دارید؟
محسن چاوشی، رضای یزدانی و روزبه بمانی.
ترانه ای که این روزها بیشتر میشنوید کدام است؟
همه کارهای آقای چاوشی و به طور خاص «خنک آن قمار بازی» که غزل مولانا میباشد.
گر دوباره متولد شوید دوست دارید کجا و با چه شغلی باشد؟
وارد رادیو و تلویزیون نمیشوم، حقوق میخوانم و یک وکیل خوب میشوم، قطعا در همین ایران.
از آنچه امروز هستید راضی هستید؟
قیصر امین پور بیتی دارد که میگوید: خواستنها همه موقوف توانستن بود، از آنچه که هستم مبتنی بر توانایی هایی که اجازه داشتم انجام بدهم راضی هستم وگرنه خواسته من بسیار زیاد است، جلوی توانایی های من را خیلی جاها گرفتند و نتوانستم کاری کنم ولی از چیزی که هستم چون خودم میدانم چه فشارها و سختیها و «نه» هایی وجود داشته راضی هستم.
شهرت را دوست دارید؟
صادقانه بگویم از آن خیلی صدمه دیده ام، یعنی من اگر مژده لواسانی نبودم که شهرت داشته باشم خیلی زندگی آرامتری داشتم، من یک خانواده خیلی آرام دارم که همه چیز در آن ایده ال است، اگر من مجری تلویزیون نبودم یک وکیل موفق بودم که داشت برای خودش زندگی میکرد، خانواده تشکیل داده بود و یک روال عادی را طی میکرد، من در دنیای موازی یک مژده لواسانی بودم که دختری بود که دارد در آرامش زندگی میکند ولی شهرت را دوست دارم.
شما یک استقلالی متعصب هستید، استقلال قهرمان جام حذفی میشود؟
قطعا قهرمان میشود، من خیلی استقلالی هستم و بابت آن هم خیلی فحش خورده ام، گلهای فینال را هم احتمالا قائدی میزند، امیدوارم استقلال قهرمان شود چون حق ما است و خیلی مورد ستم واقع شده ایم.
یک سوال از خودتان بپرسید و پاسخ دهید.
از زندگی تان راضی هستید؟ و به قول حسین صفا «عمیق باش اگر آهی» پس با یک آه عمیق بله.
مژده لواسانی ده سال بعد کجاست؟
مژده لواسانی ده سال بعد حتما سر زندگی خودش است، دارد بچه اش را بزرگ میکند، وکالت را خیلی جدی دنبال میکند، انشالله به رسانه کمتر میپردازد تا به وجوه دیگر زندگی اش بیشتر بپردازد، حتما چند مجموعه شعر چاپ کرده و احتمالا بیشتر از اینکه به او بگویند یک مجری موفق میگویند یک وکیل شاعر!
- عباسعلی اسکتی
- عکس: مجتبی محسنی