«من هنوز در اینجا هستم» یا در هم پاشی یک خانواده زیر فشار دیکتاتورها
- شناسه خبر: 87498
- تاریخ و زمان ارسال: ۲۹ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۱۹:۰۳

ما در سال ۱۹۷۱ هستیم و “ریو دو ژانیرو” زیر حکمروائی دیکتاتوری نظامی است. در خانه ای سرشار از زندگی، “اونیسه پایوا” (فرناندا تورس)، برنده جایزه گلدن گلوب ۲۰۲۵ برای بهترین بازیگرزن در یک نقش دراماتیک، با شگفت زدگی شاهد دستگیری شوهرش، روبنس (سلتون ملو)، توسط شش مرد می شود که خود را ارتشی معرفی میکنند.
پیش از این رخداد، با وجود اقزایش کنترلها و رفت و آمد کاروانهای نظامی، روبنس و اونیسه روزهای خوشی را سپری میکردند که در فیلمهای سوپر ۸ به یادگار مانده است. آنها پنج فرزند دارند و در کوپاکابانا، نزدیک ساحل، در خانه ای زندگی میکنند که نقشی محوری در فیلم پیدا می کند. خانه ای شاد، پر از کتاب، بازی و موسیقی که درش به روی دنیا باز است و دنیا نیز به راحتی به درون آن می اید، تا اینکه روزیاد شده فرا می رسد و افراد ناشناس برای بازجویی روبنس میآیند. از آن پس، جستجوی حقیقت آغاز میشود، جستجویی که اونیسه زندگی خود را فدای آن میکند تا دلایل ناپدید شدن شوهرش را بیابد. تلاش او روح فیلم را تشکیل میدهد و به هنگام نمایش احساس میشود.
این رزم نامه راستین خانوادگی، مانند بسیاری دیگر که از آنها آگاه نیستیم، از یک داستان راستین الهام گرفته که، با وجود سختی و تلخی موضوع و پس زمینه آن، بیشتر داستان عشق، وفاداری، مبارزه و پایداری را به تگاره می کشد.
پس از سیزده سال دوری از سینما، والتر سالس با بازسازی چشمگیری از تاریخ کشورش، بازمیگردد
کارگردانی فیلم زیباست و با کاهش دکور پیش می رود : کارگردان تلاش می کند که فضای خانه را همچون انسانی پس از قطع یکی از اعضایش نشان دهد. اینکه والتر سالس در نوجوانی این خانواده را میشناخت، به او کمک میکند تا زندگی گذشته آنها را دوباره به یاد بیاورد. سالس میگوید: «من در آخر هفته به آنجا میرفتم و هیاهوی فرهنگی و سیاسی ای که در آن موج می زد را به یاد میآورم. من صدای گرامافون راکه دیگر کار نمی کند، نورها، صداهای ناشنیده و سکوتی مانند سرداب را به یاد میآورم. دیکتاتوری زمانی پیروز به شمار می اید که بتواند از کسانی که فشارش را بر می تابند، حق بیان را بگیرد.”
در سال ۲۰۱۵، “مارسلو روبنس پایوا”، پسر این زوج، کتابی به نام “من هنوز ذر لینجا هستم” راچاپ کرد که در آن به پیوند خود با مادرش، اونیسه پایوا، می پردازد. والتر سالس از آن الهام میگیرد و یادآور میشود که سه سال بس از چاپ آن، راست افراطی در انتخابات پیروز شد. همه این فراز ونشیب های سیاسی/ اجتماعی، دریافت جایزه بهترین فیلمنامه در جشنواره ونیز ۲۰۲۴ را توجیه میکند
سازنده فیلمهای “یادداشتهای سفر”، “سنترال دو برازیل” و “شهرک خدا”، که همه کوبنده و پرسش برانگیز هستند (این کوبندگی درفیلم “در جاده” چندان دیده نمی شد)، والتر سالس با “من هنوز در اینجا هستم” به موج سینما گران فیلم های سیاسی و فشار های دیکتاتوری و درسر آنان، فیلم های کارگردان بزرگ، کوستا گاوراس، می پیوندد که فیلم “زد” (درباره یونان زیر فرمانروائی سرهنگها) این کارگردان همچنان اثری پایه ای در این ژانر به شمار می آید. فیلمهای “گمشده” و “اعتراف” و دیگر شاهکارهای همین کارگردان درباره دیکتاتوریها، این تشنگی برای انتقاد را از میانه سالهای دهه ۶۰ تا اواخر دهه ۷۰ رهبری میکنند.
آیا درستی گفتهها و ارزشمند بودن کارگردانی درازای فیلم را توجیه میکند؟
با وجود توانمندی داستان و رویکرد بسیار تأثیرگذار آن، فیلم با حدود نیم ساعت کاستن از آن، کوبندهتر میشد. اما میتوان فهمید که کارگردان درازای آغاز فیلم را برای غرق کردن بیشتر تماشاگر در زندگی خانوادهای همدست و پر از عشق برگزیده که ناگهان چوب خودکامگی دیکتاتورها را میی خورد. در واقع، پیشکفتار بلند (که میتوانست همه این آگاهی های مورد نیاز را در ۱۵ دقیقه ارائه دهد) پیوستگی این خانوادهی پر از شادی به دلیل وجود والدینی سر سپرده به فرزندانشان را به خوبی نشان می دهد. پدر، نماینده پیشین چپگرای پارلمان و مادر که حامی سرسخت شوهرش است.
ادامه داستان، نشان دادن پیامدهای جنایات دیکتاتوری نظامی در برزیل دردهه ۶۰ (۱۹۶۴-۱۹۸۵) از ورای یک خانواده است. بدین گونه که از زمانی که پدر خانواده ناپدید میشود، “اونیسه” بیعدالتی ژرف را حس می کند. او بیش از ۲۰ سال را در انتظار دریافت گواهی فوت شوهرش می گذراند. . در این میان، در ۴۸ سالگی دوباره به آموختن روی می آورد و وکیل میشود. او همچنین به مزایای ایستادگی پی می برد. بیداری این مادر که مانند شیری تا پایان می جنگد، تنها سیاسی نیست، بلکه درونی است. او تا پایان زندگی همه کارهای ممکن را برای یافتن حقیقت انجام میدهد. پنج فرزندش هم با دلاوری در کنار مادرشان این مبارزه را دنبال می کنند و این سرنوشت را میپذیرند و با بی پاسخی کنار می آیند. اما می بینیم که نبود “روبنس” همه جنبههای زندگی آنها را تحت تأثیر قرار داده است.
بازیگر نقش “اونیسه”، “فرناندا تورس”، یا ستون خانوادهای که در یک توفان سیاسی درگیر شده، بازی بسیار ارزنده و تأثیرگذاری ارائه می کند.
این فیلم، تماشاگران برزیلی را درباره یکی از تاریکترین بخشهای تاریخشان به اندیشه وا می داردو به همه کسانی که از نزدیک یا دور از دیکتاتورهای نظامی یا دیکتاتوریهای معمولی زخم دیده اند، یاد آور طعم تلخ دستگیریهای خودسرانه، شکنجهها، ناپدید شدنها و ازارهای غیر انسانی می شود.
حال می توان گفت که چنانچه باور نداشته باشیم که یک فیلم میتواند تاریخ را تغییر دهد، اما می توانیم بگوئیم که یک فیلم می تواند یاد آور دوران ها و هشدار دهنده باشد. البته برگزیدن یک نظامی بی سواد و فاسد چون بولسونارو (مقلد ترامپ) برای ریاست جمهوری، آن هم پس از دستاوردهای چشمگیر “لولا” در برزیل (مبارزه برای پاسداری از جنگل آمازون، افزودن به دستمزدهای پائین، مبارزه با گرسنگی و کاستن ۷۰% از بدی خورد و خوراک و ۴۷% از مرگ و میر نوزادان، اختصاص ۳۰۰ میلیارد دلار برای خانه سازی گسترده، ۶۵ میلیارد دلار برای آب، برق و جاده کشی در بیغوله های حاشیه شهرهای بزرگ و تبدیل شدن به قهرمان جهانی مبارزه علیه گرسنگی توسط “سازمان جهانی خوراک و کشاورزی سازمان ملل متحد” در سال۲۰۱۰ و ..)، دو دلی بزرگی به وجود می آورد و این پرسش شکل می گیرد که ایا برزیلی ها یادشان بود که در دوران دیکتاتوری نظامی، بیش از ۲۰٫۰۰۰ نفر ودر میان آنان “روبنس پایوآ” ، هوادار پیشرقت و کمک به رده های فقیر جامعه، شکنجه و کشته شدند ؟
«شهلا رستمی»