مرگ «دیوید لینچ» سینماگر و هنرمند سینمای مستقل و تجربی آمریکا
- شناسه خبر: 85982
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
“دیوید لینچ”، سینماگر وهنرمندی که به سبب سبک ویژه و تم های سوررئالیست در آثار خود، ستاره ای تک در دنیای سینما به شمار می آمد و همواره جوی غریب و روانشناختی در به وجود می آورد، در ۷۸ سالگی، در روز ۱۶ ژانویه، در حالی از جهان رخت بر بست که از سال ۲۰۰۶، دیگر کاربلندی جز یک سریال و بازی کوتاهی در فیلم “فیبلمان”، ساخته “اسپیلبرگ” از او نمی دیدیم، قربانی آتش سیگارش شد.
ویژگی های لینچ
آفریننده “مخمل آبی” (جایزه بهترین کارگردانی در فستیوال کن ۱۹۸۶) و نخل طلای همین فستیوال برای “ملوان و لولا” در سال ۱۹۹۰ و نیز “مرد فیل نما” ، یکی از شاهکارهای سینمائی، به سبب شباهت کارهایش به آثار اروپائی، اروپائی ترین کارگردان آمریکائی نام گرفته بود. دلیلش این بود که فیلم هایش از یک ساختار کلاسیک پیروی نمی کردند و به انگیزه های روانشناختی و رویا جای بزرگی در آنها داده می شد. از این رو، همواره تماشاگر را غافل می نمود و حتا شمار بسیاری، از جمله منتقدین، که کارهای او را می پسندیدند، همواره در فهمیدن پاره ای از بخش های آن را ناتوان مانده اند. او با زمان و دیدگاههای انسان ها از دنیا بازی می کرد و فیلم هایش پبش بینی پذیر نبودند.
به هر رو دوگانگی شخصیت ها، رو در رو گذاشتن زیبائی و پلیدی به داستا ن های وی ژرقای ویژه ای می داد. جستجوی هویت نیر یک از نکته های مهم فیلم های اوست. جستجوئی که در “مخمل آبی” ( که بخشی از آن از زندگی خود وی الهام گرفته) و ” جاده مال هالند” به خوبی دیده می شود. با آفرینش “توین پیکس” ، یک سریال افسانه ای و انقلابی، “دیوید لینچ”، میلیون ها تماشاچی را، در دوفصل، به کار آگاه بدل کرد. پس از گذر یک چهارم قرن، او بار دیگر، در سال ۲۰۱۷، با دنباله ی این سریال، به نام “توین پیک : بازگشت” به تلویزیون بازگشت.
“دیوید لینچ” ، به عنوان نگاره گر، هنرهای بصری را نیز در فیلم های خود بسیار به کار می برد. او گرچه اشاره هائی به فیلم های کالت گذشته (جادوگر اوز و هیچکاک) می نمود، اما در رده آنها قرار نمی گرفت و همین کاربرد، یعنی هنر نگاره نگری و نیز استفاده از آوای مناسب، کارهای او را کاملا تک می ساخت. استفاده از آوای پیرامون، جو و موسیقی نیز به فرو رفتن تماشاگر در دنیای تخیلی و غریب وی یاری بسیاری می کرد. “لینچ” گر چه به دنیای تاریک درون وابسته بود اما از طنز تلخ هم دوری نمی جست.
جنبه سورئال کار یک هنرمند می تواند چندین آبشخوار داشته باشد. نخست این که سوررئالیسم به دنبال رخنه در ناخودآگاه، رویاها و ژرفای روح است که می تواند نگاره ها و مفاهیم پیش بینی نشده یا دور از باور به وجود آورد. هنرمند همچنین می تواند از روانکاوی الهام بگیرد و دیدگاههای فرویدی را در مورد رویاها و آرزوها به آنها بیافزاید.
اقزون بر این، بافت تاریخی و فرهنگی که هنرمند در آن تمو می کند، نقش سازنده ای کننده ای دارد. دگر گونی های اجتماعی و سیاسی و همچنین جنبشهای هنری معاصر، میتوانند بر چگونگی دریافت و بازنمایی هنرمند از واقعیت تأثیر بگذارند. در نهایت، آزمایش با تکنیک های هنری ناهمگن نیز می تواند به این جنبه سورئال کمک کند و توان آفرینندگی هنرمند را چند برابر سازد تا او بتواند ایده های پیچیده را به روش خود بازگو کند. در واقع جنبه سوررئالیستی یک اثر آمیخته ای می شود از دستاوردهای روانشناختی، فرهنگی و فنی . اینهاست که بیننده را به دیدن جهان از چشم اندازی تازه و دلقریب می کشاند. و همه ی اینها دستمایه “دیوید لینچ” را نشکیل می داد.
پیوند “لینچ” با پاریس
گرچه نام آوری وی در زمینه سینما بر کسی پوشیده نیست، اما کمتر کسی او به عنوان نگاره گر شناخته است. در این زمینه او با پاریس پیوندی دیرینه داشت چرا که چاپخانه ی همه ی آثار و به ویژه لیتوگرافی (چاپ سنگی) او، در محله ی “مونپارناس” (ساحل چپ) پاریس و نزدیک به هتل تاریخی “لوتسیا” فرار دارد. چاپخانه ای که آثار دیگر نگاره گران بزرگ چون پیکاسو، ماتیس، میرو، شاگال و شماری دیگر در آن به چاپ می رسند. گفتنی است که او خود سوئیتی در این هتل در اختیار داشت که دکورش را خود انجام داده بود. حتا کتابهائی که روی میز دیده می شوند، کتابهائی هستند که خود آورده و می خوانده است. حدود دوازده اثر او : طرح، آب رنگ، عکس ولیتوگرافی دیوارهای این سوئیت را آراسته اند. این سوئیت به سه سوئیت دیگر در این هتل افزوده می شود که هر کدام به تم ویژه ای نسبت داده شده اند : “ادبیات”، “پاریسی” و “ایفل”.
چگونگی مرگ
“دیوید لینچ” که در سال ۱۹۴۶، در مونتانا، زاده شد، از سال گذشته دچار آمقیزم ریوی ، به دلیل کشیدن سیگار، شده بود. او در ماه اوت گذشته در صفحه خود در تویتر (ایکس) به این بیماری اشاره کرده گفته بود که باید بهای لذت بردن را پرداخت. او که می گفت نخستین سیگارش را در هشت سالگی روشن کرده با آتش همین سیگار خاموش شد.
با رفتن کارگردانی انقلابی در دنیای سینما، که بسیار شیک بود و همواره پیراهن های سقیدی خوش دوخت برتن می کرد و موهایش را با سبکی مدرن می آراست، جای دیگری در دنیای سینما خالی می شود. اما به گفته خود وی ، به جای نگاه کردن در سوراخ خالی دونات (شیرینی)، باید چشم را روی حلقه پر آن نگاه داشت.
“دیوید لینچ” در سالهای پایان زندگی اش در لس آنجلس می زیست و بسیار کم از خانه بیرون می آمد. او زمان خود را به نگاره گری و ساختن موسیقی می گذراند.
«شهلا رستمی»