سیاستمدارها هیچ وقت از هنر راضی نبودند
- شناسه خبر: 56
- تاریخ و زمان ارسال: ۱۲ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۱۲

محمدرضا مریدی با بیان اینکه پس هنر مدرن انتظارات چه طیفی را برآورده میکنند که این همه برای آن رسانه راه می اندازند یا موزه میگذارند، اظهار کرد: مشخصا طبقه متوسط. همین طبقه متوسط هست که مدیریت موزهها و رسانهها را در اختیار دارد. به این ترتیب هنری است در پیوند با مردم نه بی اعتنا به مردم به شرطی که توضیح دهیم که منظورمان از مردم چه کسانی هستند.
وی افزود: مطالعات جامعه شناسی هنر چه در دانشگاه هنر و چه دانشگاه علوم اجتماعی دو انتظار متفاوت را شکل می دهند اما این دو راه متفاوت نیست. بلکه هر کدام بنابر دغدغههای خود به این مسئله میپردازند. هنر برای هنر نیز از یک خاستگاه اجتماعی برخوردار و دارای مواضع است. بنابراین نسبت به اجتماع خود بی تفاوت نیست بلکه هنری است که متوجه طبقه متوسط است.
او درباره وضعیت جامعه شناسی هنر در دانشگاهها اظهار کرد: جامعه شناسی هنر تا پیش از این برای رشتههای علوم اجتماعی وزن زیادی نداشت. به خصوص اینکه در جامعه شناسی مسائل بغرنج زیادی داریم. مثل جامعه شناسی جرم، نابه هنجاریها، رسانهها، فساد، خانوارده و… پدیده هایی که به شکل خیلی آشکار و عیان با آنها درگیر هستیم. در مرحله اول به نظر می آید که آنها فوریت زیادی برای نظریه پردازی دارند، به این ترتیب مثل یک بخش لوکس در جامعه شناسی به بخش جامعه شناسی هنر کمتر توجه می شد. اما امروزه دیگر این گونه نیست.
این مدرس دانشگاه اضافه کرد: امروزه جامعه شناسی هنر نسبت به قبل اهمیت خودش را بیشتر آشکار کرده است. اما باید از سمت دانشگاههای هنر هم جامعه شناسی هنر را ببینیم. از سمت دانشگاههای هنر هم انتظاراتی که از جامعه شناسی هنر می رود کمی مبهم است. یعنی جامعه شناسی هنر را به مثابه روشی برای نقد هنر یا ابزاری برای فهم هنر در نظر میگیرند. در واقع بیشتر یک مواجه فلسفی با جامعه شناسی هنر یا شاید بهتر باشد بگوییم یک مواجه منفعت شناسانه با جامعه شناسی هنر داشتند. به این ترتیب با دو رویکرد متفاوت مواجه هستیم. البته امروزه در دانشگاه هنر هم این نگاه در حال تغییر است.
مریدی با بیان علت تغییر نگرشها به جامعه شناسی هنر در دانشگاههای هنر و علوم اجتماعی، گفت: ابتدا باید با یک دوره شناسی متوجه شویم چرا در دانشگاه هنر، جامعه شناسی هنر مهم شده است. نسل یا موج اول مطالعات هنر در ایران، گره خورده بود با باستان شناسی؛ یعنی باستان شناسان بودند که سراغ هنرهای تاریخی ایران رفتند و درباره آن به بحث پرداختند. بعد از باستان شناسها نسل دوم مطالعات، مطالعات تاریخی بود یعنی مثلا مطالعه روی تاریخ هنرهای صفوی؛ میتوانیم این دوره شناسی را از نظر زمانی تقسیم بندی کنیم. یعنی بگوییم نیمه اول قرن سیزدهم باستان شناسی، در سالهای ۱۳۱۰ به بعد تاریخ گرایی در مطالعات هنر و در دهه ۳۰ و ۴۰ مردم شناس ها وارد مطالعات هنر شدند.
او در ادامه با تاکید به اهمیت مطالعات مردم شناسی در هنر در دهههای ۳۰ و ۴۰، بیان کرد: در مطالعات دهه ۳۰ و ۴۰ مردم شناسی مهم بود. چرا مهم بود؟ حتی اهالی ادبیات نیز مثل مردم شناسها مینوشتند، برای مثال جلال ال احمد، دولت آبادی، ساعدی و… پیش تازهای ادبیات ما به سبک و سیاق مردم شناسان نوشتند. آثار جلال ال احمد مثل «تات نشینهای بلوک زهرا»، «اورازان» یا «اهل هوا» ساعدی؛ همان میشود که بعدا مجله هنر و مردم را منتشر میکنند. حتی موسیقی هم گرایشهای مردم شناسانه غالب میشود مثلا به این فکر میکنند که سازهای دوره قاجار را دوباره زنده کنند. یک گرایش مردم گرایانه که اتفاقا در موسیقی ادامه پیدا می کند.
این مدرس دانشگاه هنر افزود: در سالهای پس از انقلاب این گرایش مردم شناسانه جای خود را به یک گرایش مطالعات فلسفی هنر میدهد. در سالهای بعد از انقلاب به تدریج از همان دهه شصت مطالعات مردم شناسانه هنر جای خود را به مطالعات فلسفی می دهد. بعد از انقلاب رشتهای به نام فلسفه هنر در اول دهه هفتاد تاسیس میکنیم. یا حکمت هنر اسلامی یا مباحثی از این دست رشد پیدا می کند تا دهه ۸۰ از این دهه کم کم مطالعات اجتماعی هنر شکل میگیرد. ما در هر دورهای از نظر زمانی و در بستر اجتماعی گرایش برجسته شدهای در مطالعات هنر داشتیم. در یک دوره تاریخ هنر، دورهای دیگر باستان شناسی هنر و… اما در حال حاضر مطالعات اجتماعی و جامعه شناسی هنر مهم هست.
مریدی با بیان اینکه مروزه جامعه شناسی به یک جریان مطالعاتی مهم در جریان هنر تبدیل شده است، اضافه کرد: امروز در همین دانشگاه هنر و دانشگاههای دیگر تعداد زیادی پایان نامه وجود دارد که گرایشهای جامعه شناسانه دارند. چون در زمانی کار می کنند که مطالعات اجتماعی هنر اهمیت پیدا کرده یا عبارت دیگر ضرورت پیدا کرده است. ضرورتی حتی بیش از مطالعات مردم شناسی و فلسفی. اتفاقا پایان نامههای زیادی در دانشگاههای علوم اجتماعی نیز وجود دارد که گرایش هنر در آنها زیاد شده است مثلا روی سینما، گالری، موزه کار می کنند. ما رشتهای به عنوان جامعه شناسی نداریم بلکه یک واحد درسی هست. در دنیا هم کمتر رشتهی جامعه شناسی هنر داریم. این یک گرایشی است که در جامعه شناسی دنبال میشود. البته برخی دانشگاههای کانادا و انگلیس این رشته را دارند اما بیشتر یک گرایش پژوهشی هست تا گرایش آموزشی.
او گفت: در دانشگاه علوم اجتماعی و هنر دو گرایش متلاطی از جامعه شناسی هنر را تشخیص دهیم. شما جامعه شناسی هنر را مطالعه می کنید که جامعه را بشناسید، هنر یک میدان مطالعاتی هست که با آن جامعه را بشناسید یا اینکه جامعه شناسی هنر کار می کنید که هنر را بشناسید. دانشگاه علوم اجتماعی با مطالعه هنر و کند و کاو مثلا در سینما مسئله آن شناخت جامعه است. مطالعه جامعه شناسی هنر باعث شناخت تئاتر و … می شود.
این مدرس دانشگاه در پاسخ به اینکه آیا تصویری که هنرمند از جامعه منعکس می کند، تصویری دقیق است یا خیر؟ اظهار کرد: بحث سر انعکاس نیست ما این انتظار را از هنرمند نداریم. این انتظار تقلیل گرایانه می شود که هنرمند آینه جامعه خودش باشد. اما در جامعه شناسی همیشه این بحث هست. مثلا جامعه شناسی نمیتواند تفسیری از کل جامعه ارائه دهد. جامعه شناسی با مطالعه چه چیزی درباره کل جامعه میتواند نظر دهد؟ این یک دغدغه جامعه شناسانه است. اصلا سراغ چه چیزی برویم که معرف همه جامعه باشد؟ سراغ هیچ چیز. جامعه شناسی دنبال یک چیز حاضر و آماده نیست که فرضا با مطالعه آن، کل جامعه را بتواند در نظر بگیرد.
مریدی بیان کرد: به عقیده من چه در دانشگاه هنر و چه دانشگاه علوم اجتماعی دو انتظار متفاوت از جامعه شناسی هنر وجود دارد اما این دو راه متفاوت نیست. ما نمی توانیم تعریف دقیقی از جامعه شناسی هنر ارائه دهیم اما میتوانیم حوزه کار و دایره فعالیت آن را مشخص کنیم. جامعه شناسی هنر یک جور خودآگاهی از وضعیت هنرمندان یا منجر به خودآگاهی از وضعیت نهادهای هنری مثل دانشگاه هنر میشود. جامعه شناسی هنر بیشتر از اینکه علاقهمند به آثار هنری باشد تمایل دارد به شرایط تولید آثار هنری بپردازد. به این ترتیب به سراغ نهادهای تولید هنر و یا پیشتیبان هنر و پیامدهای هنر می رویم.
او ادامه داد: ما در مطالعه اجتماعی از هنر به مثابه یک اثر هنری صرفا صحبت نمی کنیم. بلکه به تجربههای هنری که ممکن است در دور دست ترین نقاط ایران دست بیاید، علاقمندیم و تجربههای هنری را در موزهها و گالریها دنبال نمی کنیم. به این ترتیب ما یک دایره وسیع تری از حوزه هنر را دنبال میکنیم و فراتر از شی اثر هنری هست. به این ترتیب جامعه شناسی هنر در دانشگاه هنر مانع از این میشود که تجربههای هنری تقلیل گرایانه در آتلیهها و یا محدود به اشیاء شود؛ ما سعی می کنیم این را فراتر ببنیم و دایره بحث را بازتر کنیم.
این عضو هیات علمی دانشگاه هنر درباره دیدگاه جامعه شناختی هنر برای هنر با بیان اینکه این بحث با سوء تفاهمهای سیاسی زیادی همراه بوده، گفت: گاهی فکر می کنند هنر برای هنر به معنای یک هنر غیر اجتماعی یا هنر غیر مسئول است. وقتی درباره هنر اجتماعی بحث می کنیم انگار نقطه مقابلش هنر برای هنر است. هنر برای هنر را بوردو خیلی خوب توضیح می دهد و در این باره می گوید چگونه نظریه هنر برای هنر یک نظریه اجتماعی است، یعنی در یک شرایط اجتماعی تولید شد. وقتی میخواهد این را توضیح دهد کندو کاو میکند و به سراغ نیمه دوم قرن نوزدهم فرانسه میرود، زمانی که فرانسه در یک کشمش اجتماعی تازهای که از شرایط انقلاب درآمده و خود را بازسازی میکند، قرار میگیرد. از طرفی برخی نیروها متعهد هستند به تجربههای کمون و عدالت خواه و سوسیالیستی و از یک طرف یک طبقه روبه توسعه وگسترشی که آینده فرانسه را رقم می زند در حال ظهور است.
مریدی گفت: هنرمندان مثل خیلی از نیروهای اجتماعی دیگر در یک دو راهی تاریخی قرار میگیرند. آیا آنها باید با بورژوازی پس از انقلاب فرانسه که مشتاق به هنر هست و آنها را تامین و حمایت میکند همراه شوند؟ یا باید با علایق سوسیالیستی از انقلاب جمهور در آمده که به آنها شور هنری می دهد همراهی کنند؟ هنرمندان در یک انتخاب بزرگ تاریخی قرار می گیرند. هنرمندان ناچار می شوند که یک راه سوم و استقلال را انتخاب کنند. نتیجه استقلال میشود نظریه هنر برای هنر؛ هنرمندان هیچ کدام از مسیرهای از قبل تعیین شده را انتخاب نمیکنند. آنها ناچار می شوند میدان کوچکی با روابط محدودی از هنرمندان که فکر می کردند آنها نه باید هنری تولید کنند برای طبقات بالا و نه پایین، برای خودشان بسازند.
او ادامه داد: این هنرمندان قرار است هنری تولید کنند که برای خودشان است. اما این برای خودشان یک وضعیت اجتماعی است. هنری که به شدت در پیوند یک طبقه دیگر در حال ظهور است به اسم طبقه متوسط. به این ترتیب هنر برای هنر نظریهای است در دل طبقه متوسط هنری فارغ از مردم یا بی اعتنا به مردم نیست بلکه در ارتباط با نوع دیگری از مردم است.
این مدرس دانشگاه اضافه کرد: به عبارتی دیگر نظریه هنر برای هنر از نظر اجتماعی با رشد طبقه متوسط همزاد هست، به این ترتیب هنر برای هنر در ارتباط با نوع خاصی از مردم است. بله به طبقات بالا یا پایین خیلی اعتنایی ندارد اما به این معنا نیست که نسبت به جامعه یا موقعیت اجتماعی خودش ناآگاه است. هنرمندان این وضعیت سوم را انتخاب کردند. این یک سوء تفاهم بسیار مهمی است. برای اینکه اغلب سیاست مداران که یا از طبقه پایین یا بالا با شعارهای سیاسی حمایتگرایانه سر کار میآیند از هنرمندان توقع حمایت از همان طیف سیاسی خود را دارند. هنر مدرن انتظارات طبقه متوسط را برآورده میکند. طبقه متوسط با هنر مدرن جایگاه اجتماعی خود را تطبیق کرد.
مریدی درباره خاستگاه اجتماعی هنر انتزاعی گفت: هنر انتزاعی هم دارای مواضع اجتماعی است شاید تصویر در آن نباشد ولی در آن موضع گیری هست. وقتی دولتها انتظار دارند که هنر، تصویر نشان دهد. تصویری که دلالت می کند بر اتحاد یا شجاعت یا خواسته های ملی بعضی هنرمندان هیچ کدام از این تصاویر را بازنمایی نمی کنند. انها می روند سراغ هنر انتزاعی؛ برای همین کار آنها خیلی سیاسی می شود. آنها با هنر انتزاعی کار سیاسی می کنند. آنها با این کار می گویند که هنر آنها باز تولید کننده سوژههای به هنجار قدرت نیست آنها دارند فاصله سیاسی خود را حفظ می کنند.
او ادامه داد: به این ترتیب با هیچ چیز نکشیدن مواضع سیاسی و اجتماعی خود را نشان می دهد. اگرچه هیچ چیز را نشان نمی دهد ولی به این معنا نیست که هیچ معنایی کار آنها ندارد. ما با هر کارمان موضع گیری میکنیم شاید حرف سیاسی نزنیم ولی مواضع سیاسی که داریم. هنرمندان همین هستند ما از هنرمندان انتظار داریم که تصویر گری کنند ممکن است یک نفر با کشیدن گل و درخت بی اعتنایی خودش را به انتظارات سیاسی از هنر نشان دهد. او کار سیاسی می کند و اتفاقا برعکس آن در زمانی که دولت می گوید از سوژههای اجتماعی پرهیزکنید و سراغ هنر انتزاعی مثل دهه ۴۰ در ایران که هنر مدرن آن زمان هنرهای تزئین گرا بود، بروید.
این مدرس دانشگاه بیان کرد: آن زمان هنرمندان می رفتند موضوع گرا کار میکردند، سوژه تصویر کار میکردند و مردم عادی را نقاشی می کردند که مواضع خود را نشان دهند. به این ترتیب مهم این است که هنرمندان مواضع دارند نه اینکه چه چیزی را ترسیم میکنند. آیا چیزی که ترسیم می کنند با انتظارات ساده ما همخوانی دارد یا نه. گاهی وقتها با نکشیدن یا هیچی نگفتند ما مواضع مان را اعلام میکنیم.
منبع: isna.ir