ماجوو مهری: گاهی یک «شعر» می تواند جامعه را متحول کند
- شناسه خبر: 84075
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
شاعر ادبیات کورد «ماجوو مهری» در گفتگو با «هنرمند»
ماجو مهری، متولد دهم آبان هزار و سیصد و هفتاد و سه، اسلام آباد غرب کرمانشاه، ارشد زبان انگلیسی، برنده جایزه شاعر جوان سال استان های ایلام، کرمانشاه که کتاب “ژاو” اثر اینوشاعر جوان اسلام آباد غربی ماه گذشته در شهر کرمانشاه چاپ و منتشر شده است، این کتاب که مجموعه غزل کوردی کلهری است پس از چاپ در کشور سوئد توسط انتشارات ۴٩ کتاب- به همت نشر دیباچه و تیراژ ۵٠٠ نسخه چاپ و روانه بازار ادبیات شد، تمامی غزل های این کتاب در استودیو ضبط و تنظیم شده اند و میوتوان آنها را از طریق QR code که در پشت کتاب قرار دارد شنید. کار ضبط و تنظیم اشعار را ارسلان بابایی انجام داده است و شاعر این اثر امیدوار است توانسته باشد قدمی برداشته باشد تا افرادی که از زبان مادریشان فاصله گرفته اند بار دیگر به سمت اصالتشان بازگردند، به همین بهانه با «ماجوو مهری» گفتگویی کوتاه داشته ایم که با هم می خوانیم.
چرا از اینهمه فعالیت هنری ادبیات را انتخاب کرده اید؟
ادبیات نجات دهنده است و اگر نجات دهنده هم نباشد بدون شک راه خوبی برای فریب زندگی است!
وضعیت کلی ادبیات امروز ایران را چگونه می بینید؟
حقیقت امر آن است که ادبیات ایران سالها چه از نظر فرم و چه از نظر محتوا پویایی آنچنانی ندارد. برای ایجاد تغییر در ادبیات باید صاحب اندیشه و نظریه فلسفی و یا زیبایی شناسی بود که ما سالهاست این عرصه را از دست داده ایم.
چه نوع ادبیاتی بیشتر شما را جذب می کند و بیشتر چه سبکی را دنبال می کنید؟
هر آنچه که از زاویه ای تازه به موضوعی نگاه کند جذاب و زیباست. آنچه مرا بیش از همه جذب می کند جهان بینی شاعر و یا نویسنده است. هنرمندی موفق است که بتواند موضوع جدیدی را خلق کند و یا از کلیشه ها شگفتی بیافریند.
ادبیات کورد امروز در ایران چه جایگاهی دارد؟
به لطف ترجمه و گسترش فضای مجازی ایرانیان زیادی امروز با شعر کوردی، شاعران کورد و افکار آنها بخصوص در زمینه شعر آزاد آشنا شده اند که نمونه بارز آن شیرکو بیکس بزرگ است که از سوی همگان مورد احترام است و به نیکی از اشعارش یاد می شود. با این حال شعر کلاسیک کوردی به علت محدودیت های ترجمه میتوان گفت کماکان کشف نشده باقی مانده است.
مافیا و باندبازی چقدر در این حوزه دیده می شود؟
نه تنها در استان های کوردنشین بلکه در تمامی استان ها و حتی دیگر کشورها ما با این مشکل مواجه هستیم. در تمامی استان ها افرادی هستند که دور هم جمع شده اند و اشعار یا تفکرات گروه دیگر را قبول ندارند. حتی در سطح جهانی هم اکثر جوایز سیاسی شده اند و یا متناسب با پیشبرد اهداف گروهی فرد برگزیده میشود. درست است که ادبیات سلیقه ای است اما حقیقت این است که بسیاری بد سلیقه اند!
آرمانشهر و هدف شما در دنیای هنر و ادبیات چیست؟
کوردی زبان بزرگی است که گویش های متعددی دارد. گویش زبان مادری من کلهری است که در برخی از شهرهای استان های کرمانشاه و ایلام به آن صحبت می شود. متاسفانه مدتی می شوو که این گویش توسط بسیاری از گویشورانش مورد استفاده قرار نمیگیرد و دچار مرگ واژگانی بسیاری شده است به گونه ای که این نگرانی وجود دارد که این گویش در آینده بطور کلی از بین برود. اصلی ترین دغدغه من تلاش برای بازگرداندن فرزندان به دامن مادری است که او را فراموش کرده اند و برای تحقق این هدف ادبیات را انتخاب کرده ام. یک شعر گاهی می تواند یک نفر و یا حتی یک جامعه را متحول کند و من اگر بتوانم روی یک نفر تأثیر داشته باشم پس رسالت خود را انجام داده ام.
یکی از آثارتان را با مخاطبان روزنامه هنرمند شریک می شوید؟
م وەتم داخم گرانە شارەگان پۊترکنێ / ت وەتی هوورە بچڕ دیوارەگان پۊترکنێ / یا ک سیکارێ لە گووشەێ لێودەو ئاگر بێە / یا مەێ هەف ساڵە ک کابارەگان پۊترکنێ / ئێکە کز بۊد و وەتی خوەم تاو خوەم نەێرم ، وەتم / راس ئۊشی خەم دڵ نازارەگان پۊترکنێ / باس عەوەز کردم وەتم چۊ ئەسپەگان تاقەت تیەرن / داخ ئازادی شەوێ هەوسارەگان پۊترکنێ / باس کردی هەم وەتی هەر کەس ک بێ خەم بوو مرێ / مەرگ تێ نیشێ دڵ خەم بارەگان پۊترکنێ / نە دەلیلێ پیریە و نە شوون کار موورەگان / ئاە سەرد ئاێەمە سێ تارەگان پۊترکنێ / جار جارێ چەو لە ڕێ بۊن کەسێ گیاند گرێ / چەو لە ڕێ بۊن وەهارە دارەگان پۊترکنێ / هەر کەسێ جوورێ تەقاس خوەێ لە خوەێ سێنێدن و / هەر خێاوانێ شەوێ ڕێــوارەگان پۊترکنێ / بەعد چێند زانسم چۊنەو گرانە داخ تە / مردن و هوورە و مەی و سیکارەگان پۊترکنێ/ ماجوو مهری / ترجمه: من گفتم اندوه عمیقی دارم که شهرها را می پوساند / تو گفتی هوره (نوعی آواز قدیمی کوردی) بخوان که دیوارها را می پوساند / یا گوشه ی لب سیگاری آتش بزن / یا شراب هفت ساله که کاباره ها را می پوساند / بعد غمگین شدی و گفتی: خود تاب اندوه ندارم، گفتم: / راست میگویی، اندوه دل دُردانه ها را می پوساند / بحث را عوض کردم و گفتم چگونه اسب ها دوام می آورند / اندوه آزادی یک شب افسار ها را می پوساند / بار دیگر گفتی کسی که غمی نداشته باشد می میرد / مرگ می آید، می نشیند و دل دردمندان را می پوساند / نه کهنسالی دلیل آن است و نه موریانه ها / آه سرد انسان هاست که سهتار ها را میپوساند / گاه چشم انتظاریِ کسی جانت را میگیرد / چشم انتظاریِ بهار است که درخت ها را میپوساند / هرکس به نحوی انتقامش را از خودش می گیرد و /؛هر خیابان شبی رهگذرهایش را میپوساند / پس از رفتنت فهمیدم آنقدر اندوه تو سخت است / که مرگ، هوره، شراب و سیگارها را می پوساند. / ماجوو مهری
گفتگو: عباسعلی اسکتی