نگاهی به نمایش «شیروانی داغ» به کارگردانی ایوب آقاخانی
لغزان روی شیروانی داغ
- شناسه خبر: 5033
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
- ایوب آقاخانی برای من بیش و پیش از هر چیز معلم است. معلم بزرگی هم هست. گواهی دادن فایدهای اگر داشته باشد، رک بگویم که معلم بیرقیبی هم هست بین کسانی که درام درس میدهند. میتواند بیتلاشی محسوس، نگاه دانشجویانش به زندگی را از بنیان تغییر دهد و از درام به زندگی نقبی بزند.
- اما ربطش به اجرایی که بر صحنه دارد. خب این از یادم نمیرود که او در بهترین کارهایش، همیشه گوشهی چشمی به استناد اجتماعی و تخاطب با بینندهی امروزی داشته است. به عبارت دیگر معتقدم دغدغه و دلمشغولی آموزگارانهی آقاخانی او را واداشته این متن را در این سال و دوران کار کند؛ بهویژه که همیشه میگفت آن را بیش از هر نمایشنامهی دیگری میپسندد. پیداست که فکر میکرده بالاخره وقتش رسیده. حالا تلاش ملموس کارگردان برای همخوان کردن «گربهای روی شیروانی داغ» با جهان زیستهی بشر ایرانی این زمانه، و توازی موقعیتهای شاهکار تنسی ویلیامز با آنچه بین من و شما میگذرد، چیزی نیست که مخاطب پیگیر «نگیرد».
- جایی از نمایش هست که بحث محوری و تماتیک دروغ اوج میگیرد. بریک(همان که در اقتباس سینمایی ماندگار ریچارد بروکس، پل نیومن فقید بازیاش میکرد) پدر را به نمایندگی از تمامی خانوادهی ازهمپاشیدهاش شماتت میکند که با دروغ همراه شده. اسکیپر به سمت تماشاگران میآید و نور جایگاه تمایشاگران روشن میشود. حیران میمانیم که بازیگر روی صحنه چرا از وضوح خارج شده. راستی ویلیامز با آن همه فاصلهی زمانی و مکانی از ما نمیگوید؟! این اواخر در کمتر نمایشی، تمهید کارگردانی را این همه باشکوه یافتهام.
- بازیهای نمایش تقریباً همگی روی یک موج سوارند. در بین هفت بازیگر نمایش، کسی از جاده بیرون نمیزند و همه در یک مسیر حرکت میکنند. غلو تعمدی و یکدستی در بدن و نگاهشان هست که تعقیب اجرا را دلپذیر میکند، البته به استثنای بهترین بازیگر نمایش، جناب فرید سجادی حسینی. اقتضای نقش پدربزرگ با آن فربگی و تبختر، چیز دیگری است. بهتناسب هم اجرا شده.
- طراحی لباس «شیروانی داغ» را سخت بشود از یاد برد. کاری بسیار راهبردی و نامحسوس از مقدی شامیریان. هدفگذاری مشخصی دارد و نتیجه هم میگیرد.
- متن سترگ ویلیامز مثل هر اثر ماندگار دیگری، از زمان فرا میرود و این یعنی رویارویی با آن، میتواند ضرورت و ایجابی فارغ از این اجرای بخصوص هم باشد؛ گواینکه این اجرا موفق شده خروجی استاندارد و هارمونی جذابی از اجزای مختلف نمایشی را روی صحنه خلق کند.
- طراحی دوسویه و امکانی که سالن استاد سمندریانِ ایرانشهر، برای تغییر جایگاه تماشاگر به گروه اجرایی میدهد، این بار در بافت کارگردانی آقاخانی خوش نشسته و دیگر نمیشود نمایش را بینگاه تماشاگران به آن سوی سالن و همدیگر تجسم کرد. طراحی دکور هم به یاری آمده و حفاظ بین دو سطح صحنه و میزانسنهایی سخت اما دقیق، گویی امتداد ترس صاحب اثر است از آنچه بر ما میگذرد. واسطهی متنی امریکایی از نیمههای قرن بیستم اینجا بیشتر میشود دستاویز.
- با این توضیحات نمیشود از پیشنهاد این نمایش و دیدارش گذشت.
نویسنده: امیرعطا جولایی