فیلمی که خودِ سینماست
- شناسه خبر: 7763
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
افشین علیار / سرخ پوست فیلمی فراتر از سینمای ایران است، زمانی که این فیلم را روی پرده سینما میبینید جذب آن میشوید، همین عنصرِ جذب شدن و چشم بر پرده دوختن برای یک فیلم کافی است، سرخ پوست یک اثرِ سینمایی تمام عیار است، که تمامی عناصرِ ساختاری را به درستی رعایت کرده استفاده از این عناصر در بعضی از سکانسها فراتر از استانداردهای مرسومِ سینمای ایران است، نیماجاویدی فیلمی برای پردهی سینما ساخته فیلمی که لَق نمیزند، فیلمی که به مخاطب توهین نمیکند بلکه سرخ پوست باعث ارتقای سطح سلیقهی مخاطب هم میشود، مخاطب از سینما چه توقعی دارد؟ ایده، قصه، نوعِ روایت، شخصیت پردازی و کارگردانی؛ تمامی این عناصر در دومین فیلمِ نیما جاویدی به درستی جا گرفته و مشخص است که سینما مسئله و دغدغهی جاویدی ست، او توانسته درست و به قاعده در چارچوب سینما قصه گویی کند و با لحن و روایتی درست فیلمش را جلو ببرد، از سوی دیگر فیلمساز جوانِ ما در قصه گویی به دنبال خرده پیرنگ نرفته بلکه قصه بر اساس خطی مستقیم به دور از حاشیه جلو میرود، شخصیت اول هسته مرکزی فیلم است، نعمت جاهد به عنوان یک نظامی و ریئس زندان در دهه سی به درستی شکل میگیرد شخصیتی که تمام و کمال است ادا درنمی آورد، پرداخت به چنین شخصیتی و به وجودآوری آن در سینما کار دشواری میباشد شخصیتی که در نگاهِ اول خنثی به نظر میآید اما بسیار کنش مند و باهوش است، نعمت جاهد دارای هویت و نشانههای شخصیتی ست در هیچ نمایی از فیلم فریاد نمیکشد، حتی بر سرِ آن مددکار هم فریاد نمیکشد با سربازهایش با آرامش حرف میزند اما نعمت جاهد از درون کوهِ آتشفشان است و نما به نما در حال فوران شدن، در سکانس اول از سرهنگ مدبر میشنویم که به جاهد میگوید تو سرگرد با لیاقتی هستی که میتوانی ترفیع بگیری سکانس بعد جاهد به پستو میرود و در خلوتیِ یک نفره اش خوشحالی میکند، تضاد حسی جاهد در این سکانس تبدیل به تغییری بکر میشود و در ادامه کنترلِ حس توسط جاهد برای مخاطب باورپذیر میباشد، روند شخصیتی جاهد نما به نما ذره ای افت نمیکند، حتی نگاه عاشقانه اش به مددکار هم درهاله ای از ابهام میماند بو کردنِ مدادِ مددکار و پخش صدای آهنگ در راهروهای زندان نشانی از درونیات حسیِ جاهد است،این درون گرایی برای مخاطب تبدیل به یک باور میشود جاهد کنش مند ست اما این کنش مندی در غالب شخصیتی او جا گرفته، و در لحظه لحظه فیلم این حس به مخاطب انتقال مییابد.
سرخ پوست در اجرا فیلم قدرت مندی ست اندازه نماها و حرکت دوربین، چیدمان و رنگ تصاویر حتی زومها و زوم بکها مخاطب را به سینما نزدیک میکند، جاویدی قطعا با دکوپاژ این فیلم را ساخته و حتما برای کوچک ترین نمای فیلمش هم دلیل داشته، مثل همان نمای اولی که اوج گرفتن یک هواپیما از بالای دیوار زندان را میبینیم که در چند سکانس جلوتر میفهمیم دلیلش چه بوده، چه خوب است که احمد سرخ پوست را نمیبینیم همان (پی او پی) آخر کافی ست، چرا که آنقدر درباره اش دیالوگ میگویند که ناخواسته تبدیل به یک شخصیت کامل میشود.
از بازی نوید محمدزاده در این فیلم به هیچ وجه نمیشود به سادگی گذر کرد، قطعا جاویدی در مرحله نگارش فیلمنامه نعمت جاهد را بر اساس ویژگیهای محمدزاده نوشته اما یک محمدزاده جدید و بکر، جنس و لحن بازی محمدزاده نگاه و واکنشهای او غافلگیر کننده است این حجم از استعداد در وجود یک بازیگر قابل ستایش است البته با کمک و هدایت فیلمسازی به نام نیماجاویدی.