فیلمی که سینمایی نیست!
- شناسه خبر: 13900
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
میثم کریمی|
خلاصه داستان: دامون (حسین یاری) مرد متاهلی است که رابطه ای را با زنی به نام تیارا (میترا حجار) آغاز کرده و…
کارگردان: علی عطشانی: یکی از کارگردانان پرحاشیه سینمای ایران که بسیاری از ساختههایش توقیف شده و پس از چند سال به نمایش درآمده اند. او سازنده فیلمهایی همچون «نگار» ، «تلفن همراه رئیس جمهور» و «پارادایس» بوده که هرکدام دو الی سه سال توقیف بوده اند. عطشانی فیلم «۱st born» نیز کارگردانی کرده که نخستین همکاری بین المللی سینمای ایران وهالیوود محسوب میشود.
نقد فیلم «یادم تو را فراموش»: ماجرای جنجالی قتل همسر اول ناصر محمد خانی، فوتبالیست مشهور ایرانی و جزئیات آن، سالها تیتر اول رسانهها بود. دادگاهی که ابعاد گسترده پرونده موجب بررسی طولانی مدت پرونده شد. پس از پایان یافتن پرونده مذکور، هومن سیدی فیلمی به نام «خشم و هیاهو» با بازی نوید محمد زاده ساخت که برگرفته از ماجرای این فوتبالیست بود. فیلمی که چه در جشنواره و چه در اکران عمومی با بازخورد مناسبی از سوی تماشاگران مواجه شد. حالا در اقتباسی دیگر از ماجرای قتل همسرِ ناصر محمد خانی، فیلم «یادم تو را فراموش» به اکران درآمده است؛ فیلمی که تنها با یک ایده تک خطی ساخته شده و به هیچ عنوان اثر ارزشمندی محسوب نمیشود. قصه در فیلم عطشانی همان مسیر ماجرای واقعی را طی میکند. زن دومی که عشقی دیوانه وار به مرد پیدا میکند و در نهایت یک تراژدی را رقم میزند. اما مشکل اصلی فیلم «یادم تو را فراموش» در فیلمنامه عجیب و سطحی اش است که هرگز به بلوغ نمیرسد. برخلاف آثاری از این دست که به جزئیات زندگی طرفین ماجرا میپردازند تا علل خیانت و گرایش افراد مورد بررسی قرار بگیرد، در اینجا خبری از بررسی شخصیتها نیست و حتی مشخص نمیشود که به چه دلیل دامون به سمت تیارا کشیده میشود و چرا باید چنین رابطه ای شکل بگیرد! در واقع فیلمنامه بدون آنکه برای شکل گیری این رابطه مقدمه ای ترسیم کند، به یکباره شخصیتها را به جان یکدیگر میاندازد و در یک لحظه آنها را عاشق میکند!
فیلمنامه «یادم تو را فراموش» در میانه قصه هم حرف مهمی برای گفتن ندارد. فیلم سرشار از سکانسهای عاشقانه لوس و کاملاً شلخته ای است که سالهاست فیلمسازان از آن دوری میکنند و امروزه به ندرت میتوان اثری را یافت که برای رقم زدن یک عاشقانه به سراغ چنین حال و هوایی برود. دیالوگهای کلیشه ای و گاهی کاملاً مضحک، فرصت ساخته شدن شخصیتها را از فیلم گرفته است و آنها را به ساده ترین و دم دستی ترین شکل ممکن تبدیل کرده که به راحتی قابل پیش بینی هستند و البته باید از آنها انتظار داشته باشید که بی دلیل عاشق شوند و چند دقیقه بعد باز هم بی دلیل، بر سر یکدیگر نعره بکشند!
ضعف شخصیت پردازیها چنان است که حتی علت و معلولها در فیلم مجهول به نظر میرسند. شخصیت تیارا تعریف مشخصی ندارد. در یک لحظه عاشق است و کلی جملات عاشقانه بیان میکند و سپس به جنون میرسد؛ اصولاً هیچ پیشینه ای ندارد و وضعیت روحی خاصی هم ندارد که نیاز به اشاره باشد. شخصیت پردازی دامون هم وضعیت بهتری از تیارا ندارد. مشخص نیست مشکل این شخصیت با زندگی چه هست و چرا باید دست به اقدامات مختلف برای نابودی زندگی اش بزند. اصولاً نه مشخص است چه مشکلی در زندگی اولش دارد و حتی در زندگی دومش که در نهایت خشونت و پرخاش از آن حاصل میشود! نکته جالب آنکه در فیلم شخصیتهایی مانند خواننده گیتار به دست هم حضور دارد که تنها وظیفه پُر کردن قاب دوربین را داشته و کارایی دیگری ندارد. او در فیلم حضور دارد تا هروقت که شخصیتهای داستان میل شان کشید، به او بگویند دو بیت برایشان آواز بخواند و او هم بزند زیر آواز!
بازی بازیگران نیز ضعیف و در اغلب موارد ناامید کننده است. میترا حجار در «یادم تو را فراموش» یکی از بدترین بازیهای دوران بازیگری خودش را پشت سر گذاشته و نه تنها توسط کارگردان هدایت نشده، بلکه برخی حرکات اضافه او در صحنههای مختلف فیلم که هیچ ارتباطی با صحنه ندارد، تعجب تماشاگر را برمی انگیزد. بطور قطع میتوان گفت که حجار بدترین بازی اش را در این فیلم به نمایش گذاشته است. دیگر بازیگران فیلم مانند حسین یاری و ماه چهره خلیلی هم وضعیت بهتری نسبت به حجار ندارند. حسین یاری مخصوصاً زمانی که در حال پرخاش است، هدایت بسیار بدی دارد و دیالوگهای نخ نما وضعیت بازی او را خراب تر هم کرده است.
«یادم تو را فراموش» در تمامی بخشها از کارگردانی و فیلمنامه گرفته تا بازیگری دچار ضعفهای فراوانی است که باعث میشود تحملِ اثر برای مخاطب به شدت سخت و طاقت فرسا باشد. فیلم نه میتواند به موشکافی یک تراژدی عاطفی بپردازد و نه حتی نتیجه گیری اش آنقدر اهمیت دارد که مخاطب به آن فکر کند. به هر پلان و هر گوشه از قاب دوربین «یادم تو را فراموش» که نگاه میکنیم، نشانی از سینما در آن یافت نمیشود و وضعیت اثر در بهترین حالت ممکن انتشار در شبکه نمایش خانگی است؛ اما این یکی هم مانند بسیاری دیگر از آثار سینمای ایران که نمیدانیم چرا رنگ پرده نقره ای را به خود دیده اند، سر از سالنهای سینما درآورده!