عاقبت نقد فروشی!
- شناسه خبر: 21649
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
افشین علیار / متاسفانه نقدنویسی در این دوره تاریخی سینمای ایران یک فاجعه محسوب میشود صریح تر بگوییم که فروش نقد و نقد فروشی در این برهه یعنی دهه نود به اوج خودش رسیده است و هر کسی که بتواند زد و بندی با تهیه کننده و کارگردان و حتی بازیگران یک فیلم داشته باشد نامش بر سر زبانها میافتد، در دهه هشتاد وضع چنین تاسف بار نبود نگارنده و همکارانم که نوشتن را از ستون نقد خوانندگان مجله فیلم آغاز کردیم برای چاپ شدن یادداشتهای خود در روزنامهها ذوق فراوان داشتیم آن زمان نقد نویسی همان ادبیات سینمایی بود که روزنامهها با حروفی سربی چاپ میکردند و شاید یادداشت یک جوان نویسنده دو یا سه هفته ای طول میکشید تا به چاپ برسد و در این مدت اگر یادداشت نوشته شده از نظر نگارشی و ساختار تخصصی ایراد داشت سردبیر به نویسنده تذکر مکرر میداد و آن یادداشتی که در صفحه روزنامه در ستون به خصوص چاپ میشد ربط مستقیم با ادبیات سینمایی میداشت در همان دهه حداقل تا اواخر سال نود و سه علاقه مندان به سینما، دانشجویان و روشنفکران نقد فیلم میخواندند و گاها سردبیر به نویسنده نقد تلفن میکرد یا نامه فکس میکرد که فلان آقا یا خانم نقد تو را خوانده است و تحسینت کرده یا از تو ناراحت شده است، اما با پیدایش صفحات مجازی نقد نویسی یا نقد خوانی ارزش خودش را از دست داده است در شرایطی که انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران پانصد و چند نفر عضو دارد اما آن چه که سینمای ایران زیاد دارد منتقد مجازی است.
همان طور که گفته شد در سالهای گذشته نقد مکتوب از ارزش بالایی برخوردار بود و آن به دلیل بودن سردبیری که بر نویسنده اش کنترل داشت و یادداشتها از زیر نگاه تیزبین سردبیر عبور میکرد اما حالا راه اندازی کانال تلگرام یا پیج اینستاگرامی برای کسی هزینه ای ندارد و خیلی راحت همه میتوانند درباره یک فیلم نظر بدهند که اساسا نثر نوشتاری آنها در حد و اندازه انشا نویسی در دروره دبستان است اما در این میان از بازیگر یا کارگردان فلان فیلم تعریف میکنند و آنان را تگ میکنند و این میشود باعث ذوق برانگیزی آن شبه منتقد، اساسا منتقد بودن را کسی نمیتواند برای خودش تعریف کند منتقد درجه نظامی یا مدرک مهندس یا دکتری نیست سالها قلم زدن در رسانههای مکتوب و اینکه انجمن منتقدان خانه سینما با توجه به نوشتههای مکتوب در چند سال یک نفر را عضو کند میتواند دلیل مهمی برای منتقد شدن باشد اما آن جایگاه را دیگران به شخص نسبت میدهند، در روزگاری به سر میبریم که نقد نویسی همان تعریف و تمجید نویسی است شما را ارجاع میدهم به صفحات زرد سینمایی در اینستاگرام که فلان خبرنگار سینمایی که معلوم نیست در کدام خبرگزاری یا روزنامه مشغول به کار است چنان از فیلم مورد نظر یادداشت پر مهر و محبت مینویسد که خودِ کارگردان هم از این همه تعریف تعجب میکند!
اساسا در شرایط بد اقتصادی به سر میبریم و خبرنگار نما یا منتقد نما هم باید زندگی اش بچرخد برای همین یادداشت تعریفی میتواند پول خوبی برای نویسنده اش داشته باشد، شاید شنیده باشید که قبل از جشنواره یا در اکرانهای خصوصی آدمهای خاصی در آن مراسمها شرکت میکنند آدمهایی که نقد منفی را نمیشناسند برای همین افکار و قلم خودشان را میفروشند، کی و کجا نقد منفی خواندید؟
چه کسی جرات دارد نقد منفی بنویسد؟ گاها شده که همکاری در جمع از یک فیلم بد میگوید اما نقد مثبت برای آن فیلم مینویسد، این را هم اضافه کنم که هستند روزنامههایی که آزادی بیان الگوی کارشان است اما زمانی که میخواهند به منتقد سفارش یک نوشتن برای یک فیلم را بدهند تاکید بر مثبت نویسی میکنند، هستند کسانی که جرات منفی نویسی برای سریالهایی مثل مردم معمولی و قورباغه و دراکولا و گیسو را ندارند، در چنین شرایطی نقد نویسی با توجه به الگوها استانداردش به درد چه کسی میخورد؟
پیشکسوتانِ این عرصه دیگه حوصله نوشتن ندارند و به همان چند خط نویسی در پیج شان اکتفا میکنند و کسانی که هنوز یادداشت مکتوب را ارجح میدانند خواننده ای ندارند در این میان آدمهایی که از سر ذوق و دیده شدن به غلط دست به نوشتن میبرند که به شدت هم مقدس است نماینده منتقدان به حساب میآیند!!!
لازم به ذکر است که مجله فیلم با چهل سال قدمت و پشتکار در حال حاضر سردبیر تازه وارد آن با آگهی در پیچ شخصی اش به دنبال منتقد تازه نفس است و این اگر نامش فاجعه در ادبیات سینمایی نیست پس چی هست؟! به هر حال نقد در سینمای ایران دچار تنزل شده است و کسی هم دلش برای آن نمیسوزد، هر کسی پول بیشتری بدهد نقد مثبت میخرد و منتقدی هم که کاسب نباشد مهجور میماند، یادمان باشد با اینکه رسانه مکتوب در حال فراموشی ست اما همچنان نقدهایی که چاپ میشوند ارزش و عیار بالایی دارند.