با تئاتر؛ از جهانی به جهان دیگر پرتاب می شویم!
- شناسه خبر: 65984
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
![](https://www.honarmandnews.ir/media/uploads/کوچولو-۲۰۲۳-1.jpg)
این نمایش چه حرفی برای گفتن دارد؟
الهام زارعی: شازده کوچولو ۲۰۲۳ راجع به انسان های امروزی است، راجع به اینکه اگر شازده کوچولویی که همه ما آن را می شناسیم و درباره آن خوانده ایم در عصر معاصر زندگی می کرد دیگر آن شازده کوچولوی معصوم و پاک نبود، در عصری که همه چیز دارد رو به زوال می رود از موسیقی و فرهنگ و شعور و تا انسانیت! پس این شازده کوچولوی معاصر هم بالاخره یک روزی وا می دهد و مسخ می شود و دیگر حتی به خودش هم رحم نمی کند چه برسد به بقیه!
محمد صادق اسدی: در اولین صحبت های بین بنده و کارگردان نگاه ما بر این بود که آیا شازده کوچولو می تواند در دنیایی مدرن زندگی کند و دوام بیاورد؟ آیا شازده کوچولو می تواند رویکرد رفتاری انسان و غرایز درونی خودش را کنترل کند یا ممکن است به خلق و خوی حیوانی روی بیاورد یا به اصطلاح جوامع امروزی «گرگ صفت» می شود؟ و دیدگاه ما کاملاً اینگونه پیش رفت که نگاهی بیندازیم به درون او و بدین ترتیب در این نمایش ما به انسانیت اشاره می کنیم.
نقش چه ویژگی هایی داشت که بازی در آن را پذیرفتید؟
محمد صادق اسدی: اول از همه خلق کردن سه نقش با فیزیک و شرایط حسی کاملاً متفاوت برای من جذاب بود، این که باید در مدت کوتاهی روی صحنه به آنها جان می بخشیدم و دوباره به حالت مسخ شده ای بر می گشتم، برای رسیدن به هر سه نقش من از سیستم بازیگری مایر هولد یعنی «بیومکانیک» وام گرفتم و کاملاً تکنیکی روی فیزیک کارکتر ها بیش از هر چیزی کار کردم، در این سیستم بازیگری مبنا همیشه شخص نیست بلکه گروه است و ما به صورت گروهی پیش رفتیم.
الهام زارعی: برای من به عنوان یک بازیگر همیشه نقش هایی که چالش برانگیز باشد، چه بدنی و چه دیالوگی جذاب است، هیچ وقت دنبال اینکه روی صحنه به زیباترین شکل ممکن ظاهر بشوم نبوده ام و همیشه دوست داشته ام نقش هایی را بازی کنم که هم حسی و هم فیزیکی چالش برانگیز باشد و در این کار وقتی در نقش ملکه هستم یک آدم کثیف و روانی را بازی می کنم و بلافاصله شازده کوچولو می شوم و در پایان تبدیل به کرگدن! یعنی سه تا حس مختلف و چالش برانگیز و این برای من خیلی جذاب است.
روزهای پایانی اجراست، استقبال از آن تا امروز چگونه بوده است؟
محمد صادق اسدی: نسبت به ظرفیت محدود کارگاه نمایش هیچ شبی جای خالی احساس نمی شد و ما ضربان مخاطب را از روز اول تا به امروز احساس کرده ایم و شاهد استقبال چشمگیری بوده ایم.
الهام زارعی: خدا را شکر استقبال خیلی خوبی داشته ایم، چه روزهای اول اجرا و چه الان، درست است که ظرفیت کارگاه نمایش زیاد نیست اما کارگاه نمایش است! جایی که سابقه آن بیانگر ارزش معنوی آن است، این را هم بگویم ما در اکثر روزها خارج ظرفیت هم بلیط فروخته ایم و این نشان می دهد کار ما اثرش را گذاشته و مخاطب خودش به سراغ ما آمده است.
بعد از یک دوره راکد برای تئاتر، بعد از کرونا و پس از آن اعتراضات، حالا وضعیت تئاتر را چگونه می بینید؟
الهام زارعی: کرونا ضربه وحشتناکی به بدنه تئاتر زد، چه با از دست دادن عزیزان و بزرگان این عرصه و چه با تعطیل شدن سالن های اجرا، تئاتر همیشه محجور بوده و البته این باعث نشده شیفتگانش آن را رها کنند بلکه بیشتر هم برای آن تلاش کرده اند، تئاتر همیشه مخاطب خاص داشته و نه عام و این داشتن مخاطب خاص البته برای من خیلی ناخوشایند نیست، اما خب اگر فرهنگ تئاتر دیدن بیشتر و بیشتر می شد به طبع فضای اجرایی کارها از همه نظر بهتر می شد، تئاتر و صحنه و تمرین جز لاینفک ما بچه های تئاتری است و ما هزینه های زیادی برای آن داده ایم، با توجه به اینکه ازش درآمدی نداریم و این فقط عشق به صحنه است که شما را به جلو حرکت می دهد پس اگر با تمام این عشق و علاقه سالن ها بسته باشند یا کم مخاطب یا فشار اقتصادی از این بیشتر بشود چون ما درآمدی نداریم از تئاتر فقط این ما هستیم که آسیب می بینیم.
محمد صادق اسدی: جواب این سوال را با مثالی می دهم، «ماشینی که بعد از چند سال در پارکینگ خانه بی مصرف باشد در هنگام روشن شدن نیاز به هول دارد» پس تئاتر هم بعد از وقفه ای نیاز به انگیزه دارد تا دوباره زندگی در آن به جریان در بیاید.
فضا برای رشد جوانها در نمایش و تصویر ما چقدر مهیا است؟
محمد صادق اسدی: ببینید ما گندم می کاریم و گندم درو می کنیم، همه چیز به تلاش و پشتکار ما بستگی دارد، فضا برای رشد جوان ها معنا و مفهومی ندارد، چون نمی توان با این خیال زندگی کرد که شانس با من یار خواهد بود یا خیر؟ آیا فلان کارگردان روزی به سراغ من خواهد آمد یا خیر؟ آینده را خودمان برای خودمان مهیا می کنیم.
الهام زارعی: وقتی به عشق به صحنه فکر می کنم می بینم بازیگر تئاتر خیلی دنبال دیده شدن در تصویر نیست، البته شاید هم نظر من این باشد اما خب کمتر کسی هم از دیده شدن بدش بیاید، من خودم دوست دارم در کار خودم یعنی تئاتر دیده بشوم ولی خب به تصویر خیلی فکر نکرده ام هر چند بدم هم نمی آید، اما متاسفانه کار تصویر و ورود به آن خیلی سخت است، شاید یک آن باشد و یک اتفاق که باید در زمان خودش برای شما بیفتد، من به عنوان یک جوان هیچ وقت دنبال آن نبوده ام و معتقد هستم خودش برای من اتفاق می افتد چون دیده ام چقدر باند بازی است و… و در مقابل هم دیده ام بچه های تئاتری که با زحمت و بازی های خوب صحنه ای خودشان به جایگاه درست شان در تصویر رسیده اند.
سختی ها و شیرینی های این حرفه چیست؟
الهام زارعی: تئاتر سراسر عشق است و شما حتی سختی های آن را هم دوست دارید، گاهی برای فرار از روزمرگی هایتان و مشکلات زندگی این تمرین ها و صحنه تئاتر هستند که به آن پناه می برید حتی وقتی آسیب دیده اید که برای خود من هم پیش آمد و سر کار قبلی ام مینیکس زانوام آسیب دید و من با درد فراوان زانو وقتی می رفتم روی صحنه دیگر چیزی حس نمی کردم، اینها شیرینی های آن است و اما تلخی آن بی پولی و باند بازی ها و متاسفانه حضور افرادی که مال تئاتر نیستند، بحث آن مفصل و از حوصله خارج است.
محمد صادق اسدی: اگر دوری از شهر و خانواده و از دست دادن زمان، جوانی و عمر را سختی به حساب بیاوریم، نزدیک شدن به اهداف و رویاها جزء شیرینی این حرفه است.
تئاتر چه ویژگی دارد که بازیگران آن اینچنین شیفته آن هستند؟
الهام زارعی: تئاتر برای هر کسی جذاب نیست، مخصوصا تئاتر تکنیکال و هنری و مخاطبین و علاقه مندان خاص خودش را دارد واقعا هر چه دارم می گردم کلمه ای که حق مطلب را درباره این ویژگی تئاتر بیان کند در ذهنم پیدا نمی کنم، چون تئاتر برای ما عین چشم شده، عین دست، عین پا، عین قلب و… شاید هم یک کالبد کلی که ما را در خودش جا داده است که عجین شده ایم با هم و شاید بهترین کلمه همان عشق باشد، چون برای من یکی وقتی روی صحنه هستم چیزی از تلخی های زندگی و روزمرگی نمی فهمم.
محمد صادق اسدی: بسیار از شبهای اجرا من با سر درد وحشتناکی نمایش را آغاز می کنم و زمانی که مخاطب می نشیند و نور صحنه می آید، من از جهانی به جهانِ دیگری پرتاب می شوم و هیچ چیز به جز زندگی کردن در آن لحظه برایم معنایی ندارد و من «تئاتر درمانی» را به معنای واقعی کلمه احساس می کنم، به قدری که در پایان اجرا هیچ دردی درون من وجود ندارد و این بزرگترین ویژگی این حرفه است که من شیفته آن هستم.
عباسعلی اسکتی
عکس: جواد تفتی فراشاه