شاعرانهای برای امروزِ خودمان
- شناسه خبر: 621
- تاریخ و زمان ارسال: ۱۷ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۲۳:۱۶

نمایش «سیم و سرمه» کاری از گروه فیلم و تئاتر وَ ناگهان است که روزبه حسینی، نویسندگی، کارگردانی، طراحی صحنه، لباس و نور نمایش را خود برعهده دارد و دو بازیگر نمایش «سیم و سرمه» سیما شُکری و میثم غنیزاده، هستند. سیما شکری لیسانس کارگردانی ؛دانشگاه سوره تهران . کارشناسی ارشد بازیگری؛ دانشگاه تربیت مدرس. برندهی جوایز گوناگون بازیگری از جشنوارههای دانشجویی، خیابانی، عروسکی و آیینی سنتی. بازی در نمایشهایی چون: نبرد رستم و سهراب، یکی هست، سرگیجه، مرگ یزدگرد، همتون منو میشناسید، همان باش که نیستی، تور عروس، زرتشت و … بازی در پرفورمنس «همان باش که نیستی» در پاریس و برلین lan ef company,paris,france و shabuneh,berlin,Germany همچنین او بازی در فیلمهایی چون: همسایه های محمود، به کارگردانی علی جعفرنژاد، همان باش که نیستی به کارگردانی فرشاد فداییان و بازی در فیلم جنین به کارگردانی محمودآیدن را در کارنامهی هنری خود دارد. او هماکنون حدود دو سال است که به عضویت گروه و ناگهان درآمده است. نمایش «سیم و سُرمه» تازهترین بازی او در صحنهی تئاتر است، که فقط تا ۲۰ مهرماه، در سالن سایهی تئاتر شهر روی صحنه خواهد رفت. ما به مناسبت این اجرا گفتوگویی با «سیما شکری» انجام دادهایم که میخوانید.
آشنایی با روزبه حسینی و گروه تئاتر وناگهان از چه زمانی و چگونه شکل گرفت؟
سال ۹۴ یکی از دوستان همدانشگاهی از طرف آقای حسینی به یک اجراخوانی دعوت شدن که آغاز یک پروسهی سه ساله با جوانان مستعد تئاتری بود. من هم درواقع از همین طریق با آقای حسینی آشنا شدم و در آن اجراخوانی سه مقطع سنیِ مادر نیچه را بازی کردم. اما پیشتر من با نوشتههای روزبه حسینی آشنا بودم و نمایش «این همه سنگر …» ایشان را در فجر سال ۹۰ و نمایش «سه مرثیه هذیان …» شان را سال ۹۱ در تئاتر شهر دیده و قلم و نوع نگاه ایشان به تئاتر را دوست داشتم.
نقشی که بازی میکنید با توجه به اینکه به جهت طولِ نقش، حضور کوتاهتری نسبت به بازیگر مقابل دارید، بسیار پررنگ و تأثیرگذار است. برای رسیدن به این نقش چه چالشهایی داشتید؟
درواقع یکی از چالشهای اساسی که من برای بازی و ساخته شدنِ این نقش داشتم، پیدا کردن درون کارکتر و لایههای زیرین شخصیت این زن بود. شخصیتی که نویسنده هنگامِ تمرین به تدریج برای او کلام نوشت و ضمناً با دو رویکردِ زبانی و زمانی. کلامی بسیار شاعرانه مربوط به دوران قجر، و کلامی آهنگین و ضربی که بنا به خواست کارگردان بایستی بدونِ آهنگ اجرا میشد. حالا این کارکتر چه پوشیده، چطور راه میره، چطور نگاه میکند و چطور میخندد؟ من به عنوان یک بازیگر با راهنمایی کارگردان باید خودم را در تمامِ این جزئیات پیدا میکردم. جزئیاتی که بنا بود در زنِ آغازین و زنِ دوم با یکدیگر تفاوت بسیار داشته باشند، اما به هر حال هر دو در یک جهانِ نمایش حضور دارند و یک بازیگر بناست آن دو را بازی کند. پس چالشِ اساسی پیدا کردن ویژگیهای دو کارکتر بود، در شباهتها و تفاوتها؛ پیدا کردن فرمهای بدنی برای این نقش، نحوهی حرف زدن و …
این مسیر را با سختگیریهای متداول روزبه حسینی چگونه گذراندید؟
کاملا در تعامل. روزبه حسینی نقش را آهسته و کمکم مینوشت. من میخواندم. دوباره تغییر میداد و … بعد که متن به قطعیت رسید من را آزاد گذاشت تا ابتدا خودم همه چیز را پیدا کنم. به غیر از تمرینات فرمالیستی که او همواره در کارهای خود با بازیگر انجام میدهد، با بازیگر گاه ساعتها حرف میزند و بعد او را رها میکند تا هرکار میخواهد بکند. از یکجا به بعد شروع به نفی یا تأیید اتودها و به اصطلاح گرفتن حشو و زوائد میکند. روزبه ابتدا به تو نمیگوید که مثلا ما میخواهیم از فلان سبک استفاده کنیم، به تدریج بازیگر در تمرینات و در موقعیت یافتنِ بدن و حرکتِ نهایی متوجه میشود که مثلا دارد در جهانِ میرهولد قدم برمیدارد.
موسیقی عنصر مهمیدر این نمایش است. این فضای موسیقیایی به ایفای نقش شما چه کمکی کرده؟
موسیقی یکی از ارکان اساسی این نمایش است و بهخصوص در دو جایی که من وارد میشم یعنی کارکتر زن وارد جهانِ قصه میشود، موسیقی کارکردی کاملا فضاساز دارد که با همراهی نور، اتمسفری در صحنه ایجاد میکند که بیشک برای آمادگی و حفظ احوالِ بازی برای من تأثیری مستقیم دارد. عودنوازی و تحریرهای زنانهی سنتی در بخش نخست مثل این است که این زن، زن اثیری در قسمت اول صدایی را میشنود از گذشته یا از طول تاریخ که همراه با نوع تنفس بازیگر (من) روی صحنه میشود. در بخش دوم و زنی که به اصطلاح متعلق به جهانِ امروز است، هارمونیکا، گیتار و اینبار تحریرهای بلوز و مردانه، فضای عاشقانهی پایانبندیِ شاعرانهی شخصیت و بازی من را یاری میدهد. درواقع در طراحی کارگردان، موسیقی کاملا کاراکتری مستقل است که به نحوی انگار پارتنر بازیگرِ تنها روی صحنه قلمداد میشود.
نظرتان درباره ترکیببندی و هارمونی ایجاد شده در غزلها، ملودی و موسیقی که در نمایش هست، چیست؟
موسیقی و نحوه انتخاب سازها: عود، گیتار، هارمونیکا، کاخن، صدای آواز زن و مرد، فضای سنتی ایرانی و بلوز غربی، همه به فضا پستسورئالیستی که خود نویسنده و کارگردان مد نظرش بوده، بسیار درست و بهجا بوده.
بخشهایی بازی بدون کلام دارید. نشسته، فیگوراتیو، چهار بخش خندهها و حرکت موسیقاییِ در چهارگوشهی صحنه. این حرکتها چطور به دست آمده؟
این نوع حضور و این بازی حقیقتاً هم سخت است هم بسیار دیر میشود به آن رسید. در طول تمرینات، در آخرین طراحیهای نور و صحنه و حرکت در صحنه، آقای حسینی اتودهایی میخواستند و اتودهایی میدادند که حتا دو سه شب آغاز اجرا هنوز در حال تغییر بود تا جایی که مطلوب و مورد نظر، از دلِ این حرکات و حسهای ریز و جزئیات به قطعیت نهایی رسید.
- زینب لک