سوژه که کم آید سارق به سخن آید!
- شناسه خبر: 7227
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
هنرمندنیوز: صدا و سیمای تک الگویی یعنی رسانهای عظیم در دست افرادی قلیل با خلاقیتهایی بسیار قلیل تر و کپی کاریهایی بسیار ابتدایی؛ یعنی برنامه صبح گاهی و عصرگاهی و شام گاهی و مناسبتی و مذهبی و شاد و مفرح و حتی کنکور خدابیامرز و … همگی یک کار را انجام میدهند.
چند ویژگی خاص هم میتواند تمامی این برنامهها را تعریف کند؛ یک نفر برای گفت و گو که یا بازیگر و سلبریتی است، که بوده هر شب پشت هم یک نفر خاص در برنامههای مختلف گفت و گو کرده و کلا هم گفته چند سال اش است و عاشق شده است یا خیر و خاطره چه دارد؛ اگر کم آمد، یک نفر که یک بلایی به سرش آمده حالا یا نجات یافته و یا به فنا رفته است، سوژه که کم آمد سارق و جانی و کلاه بردار و … که متنبه شده که موضوع ما این قسمت است و گرنه یک تورقی بر روزنامهها و کپی برنامههای وایرالی آن ور آبی و به مناسبت، یک خواننده پلی بک خوان و آموزش گل و شیرینی و تمام. البته یادمان نرود تخصص جدید تبدیل سلبریتیها به مجری و ساختن مسابقه و اینجور برنامههای محبوب.
تک و توکی هم اگر برنامه خلاق و یونیک در این سیمای ملی بود یا هست هم منفورترین برنامه از نظر مدیران تلویزیون هستند و مانند خاری به چشم، مترصد دفع حداکثری و هر چه سریع تر آنها هستند.
کوتاه سخن، دوشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۷ مهمان برنامه حالا خورشید با اجرای رضا رشید پور، آقای کیومرث امیری سارق حرفهای اتومبیل بودند که البته محبت کردند ۶ سال است سرقت را ترک کرده اند.
برنامه با توضیح آقای رشید پور آغاز شد که آقای امیری خودشان میخواهند که نشانشان بدهیم! بنده به عنوان یک سابقه دار شاید بخواهم با زیرپوش دیده شوم از چه زمانی رسانه به جای رعایت پروتکلهای رسانهای به میل مجرمان سابقه دار ترک جرم کرده رفتار میکند؟ تصویر آقای امیری مردی کت و شلواری با عینک آفتابی و نسبتا شیک است، عالی است زیرا نوجوانان و جوانان میتوانند نتیجه بگیرند که پس از کلی خلاف، میتوانند متنبه شده با پلیس همکاری کنند و به برنامهای پر بیننده دعوت شوند و از خاطراتشان بگویند، تازه مجری برنامه هم تاکید میکند که چه دردسری کشیده است که با هماهنگی نیروی انتظامی این مهمان را به برنامه بیاورد تا نکات آموزشی برای جلوگیری از سرقت بگوید.
این در حالی است که صحبتهای آقای امیری از خاطراتش از دفاع مقدس آغاز شد؛ وقتی در نانوایی آرد بود اما نانوا نبود و وی نان میپخت با تخم مرغ میفرستاد جبهه و یک بار هم خودش با دوستش تا «تنگه مرساد» رفتند؛ آقای رشید پور که یک بچه را به عنوان استاد دانشگاههای جهان قبلا پذیرفته در این صحنه هم سکوت میکند و آقای امیری ادامه میدهد همانجا بود که یک ماشین را که جنازه منازه (منظور شهدای دفاع مقدس است) داخلش بود برداشتم و …
این گفت و گو که در آن نام دختر بچه آقای امیری هم برده شد که همچنان با پروتکل رسانه منافات دارد، کاملا به خاطرات آقای امیری اختصاص یافت تا جایی که وقتی گفت در زندان پولی که در آستینش قایم کرده بود شبانه ازش زدند و «پرچم افتاد در وایتکس»، آقای رشید پور از خنده ریسه رفت. برای شنیدن خاطرات مهمان برنامه که دیر آمده بود از پخش وقت اضافه گرفتند و آقای امیری همچنان با شوخ طبعی و شادی ادامه داد که هر بار از زندان آزاد شد همانجا یک ماشین دیگر دزدید و پیاده به خانه نرفت و آقای رشید پور هم همچنان خندید.
تا ۲۰ ثانیه پایانی که احتمالا آقای رشید پور یادش آمد کهای دل غافل پس آموزشش چه شد؛ و در خواست کرد که در ۲۰ ثانیه نکات آموزشی را اضافه کند، آقای امیری هم گفت حالا در برنامههای بعدی اشارههای بیشتری میکند اما فعلا ماشین را کنار جدول که پارک میکنید فرمان را به سمت جدول بپیچانید، یک سوییچ داخلی بگذارید و جلوی سوپرمارکتی جایی پارک کنید که جلوی چشم باشد و دوربین داشته باشد.
سئوالات زیادی مطرح است که مهم ترینش این است، برای این ۲۰ ثانیه نکات مهم آموزشی ما یک پلیس نداشتیم؟ اینها را آقای رشید پور نمی توانست بگوید؟
زمانی که در آن به سر میبریم، آیا زمان مناسبی برای چنین مهمانان و صحبتهایی است؟ زمانی که کارگری ابتدا دستگیر میشود، بعد آزاد میشود، بعد ادعای شکنجه میکند، بعد رئیس جمهور دستور پیگیری میدهد، بعد فیلمی از اعترافاتش به جاسوسی پخش میشود و دوباره بازداشت میشود که اگر چنین فیلمی بود و صحتش هم اثبات شده بود دیگر آن آزادی و آن رسیدگی به ادعای شکنجه چه بود؟
سیمای ملی راه را مدتها است که اشتباه میرود و قافیه مدتها است که تنگ آمده است.
- فرین روحانیان