سفارش و شعار!
- شناسه خبر: 7754
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
افشین علیار / نام فیلم بشدت جنبه تبلیغی دارد و فیلمساز با صدای بلند فریاد زده است که اولین فیلمش یک تبلیغ است تا یک اثر سینمایی! فیلمساز سعی کرده فیلمی ملتهب بر اساس موضوع روز جامعهاش بسازد اما آن چیزی که میبینیم تنها سفارش و شعار است، رضازهتابچیان به عنوان کارگردان در اولین فیلمش آنقدر اسیر کلیشه و شعاری شده است که نتوانسته به کاراکترهایش هویت بدهد، حتی کاراکتر اصلی فیلم هم تبدیل به نماد شده، فارغ ازهر نگرش و آرمانی فقط دیالوگ میگوید.
حتی شروع فیلم هم بر اساس یک موقعیت کلیشهای شکل میگیرد، که باورپذیر نیست اما فیلمساز از همان نقطه آغاز تصمیم میگیرد مخاطب را در جهان موقعیت و دیالوگهای سطحی رها کند و خودش پشت شعارها مخفی شود، موضوع فیلم و موقعیت آن یک پایگاه بسیج است مکانی که قرار است در آن اتفاق خاصی رخ دهد، اما نکته حائز اهمیت همین است که اتفاق و بحرانی که در فیلم رخ میدهد نمیتواند برای مخاطب باورپذیر باشد اگر هم مخاطبی با این فیلم ارتباط برقرار کند قطعا از جانب فیلمساز گول خورده است، میگویند حرفهایی که در فیلم رد و بدل میشود حرفهای دل مردم است، اما این گونه نیست این حرفها در پایگاه بسیج از دهان بسیجیهایی بیرون میآید که تحت هیچ شرایطی ایدئولوژی و آرمان ندارند، تنها نمادی هستند که حرفهای قشنگ میزنند اما هیچ وابستگی به گفتههای شان ندارند، اگر اسلحه دست شان نباشد تسلیم میشوند و دیگر قادر به گفتن حرفهای قشنگ نیستند، چند نفری درباره اختلاس و چیزهای دیگر بحث میکنند اما این بحث به گلاویز شدن ختم میشود، اساسا نگرشِ فیلمساز در ترسیم شخصیتهای بسیجی به کل بی هدف مانده چرا که فیلمساز به کاراکترهایش هویت نداده است، موضوع درباره مصلحت نظام است و حق را نادیده گرفتن، اما باز در این مقوله هم فیلمساز نمیتواند حرفش را صریح بزند، امیر بچهاش مُرده است و همسرش در بیمارستان بستری اما معتقد است که باید به مرد متعرض قیصر وار سیلی بزند! این برخورد و دیالوگ امیر به شدت نخ نما شده و بچه گانه است، از سوی دیگر ماموران ارگانهای مختلف به دلیل مصلحت طلبی، قانون کشور را زیر پا میگذراند تعرض مردِ مَست با زن مُردن بچه در شکم زن یک جرم حقوقی است به علاوه ی پرداخت دیه، اما ماموران کشوری ما از این موضوع میگذرند برای مصلحت کشور، این موضوع تا حدودی درآمده و توانسته که متقاعد کننده باشد اما کافی نیست، چرا که فیلمساز به شدت تحت تاثیر آژانس شیشهای بوده اما با چند تفاوت و شباهت،حاج کاظم آژانس بر اساس ایدئولوژی و آرمانهایش دست به آن کار میزد اما در این فیلم اولا که صحنه ی چگونگی گروگان گیری را توسط امیر نمیبینیم و فقط کات میخورد و اینکه امیر هر زمانی که نرم میشود تا مرد مست را آزاد کند دوباره با دیالوگ گفتن نابجا مرد پشیمان میشود این متر و معیارها ما را به یاد آژانس شیشهای میاندازد اما اینجا همه چیز غلو شده بیان میشود و شکل دیالوگها برای کارکتری مثل امیر تعریف نشده حالا در فیلم عمویی داریم و کاملا تیپ است و مشخص که آمده تا قهرمان فیلم باشد! دیدن این فیلم جرم است در سطح مانده و نتوانسته عمق را پیدا کند تعدای زیادی از نماها اضافی ست، تعداد زیادی از دیالوگها دمدستی ست، این فیلم کپی دست چندم از فیلم آژانش شیشهای است و فیلمساز فکر کرده با اولین فیلم سینماییاش میتواند بدون جهان بینی و آرمان خواهیِ استاندارد فیلم مثلا سیاسی بسازد.