سبکی نو که سینمای ایران به آن نیاز داشت!
- شناسه خبر: 15954
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
هنرمندنیوز: در این یادداشت کوتاه برآنم تا خاطرنشان کنم چرا سریال قورباغه را باید بدون غرض ورزی و یا سبکی تقلید مآبانه دید که اگر این چنین هم باشد بازهم ایرادی بر کلیت کار وارد نیست، چرا که این اتفاق در سینما همان قدر طبیعی ست (البته تا حدی که نه صرفا تقلید محض باشد که کار سیدی به هیچ وجه نبوده) که متبادر شدن یک موضوع در ذهن دو شاعر هر کدام در نقطه ای از جهان برای خلق یک شعر ممکن است.
هدف من از نوشتن این یادداشت به هیچ وجه تعریف مبالغه آمیز و یا تبلیغی برای این سریال نیست چرا که قورباغه راه خود را با تمام نقاط ضعف و قوتش در بین مخاطبینش پیدا کرده است.
بعد از فیلم های خشم و هیاهو و مغزهای کوچک زنگ زده می توان خط سیری هیجانی، ظریف و هوشمندانه را در آثار سیدی دنبال کرد که این بار در قورباغه با تلُرانسی حساب شده تر دیده می شود.
در آغاز و پایان هر اپیزود راوی(رامین) که شاعری شاید نیمه دیوانه به نظر می آید بامونولوگ هایش، حرف هایی می زند که گویی واگویه هایی در درون مغزش تراوش می شود و نبض تپنده ی مخاطب را تا اپیزود بعد با جمله ای درگیر کرده و در دست می گیرد.
سریال قورباغه با درخشش بازیگرانی همچون نوید محمد زاده ، صابر ابر، سحر دولت شاهی و… به هیچ وجه قهرمان محور نیست یعنی درست زمانی که رامین(صابر ابر) با قلبی در سمت راست بدنش همانند اسطوره ی شانس و اقبال زنده می ماند ، نوری(نوید محمدزاده) را می بینیم که با لحن صحبت و گام های کوتاه هنگام راه رفتن می تواند قهرمان بلند پروازی در بخش دیگری از سریال باشد.
سریال قورباغه را می توان نمونه ای کوچک تر از مغزهای کوچک زنگ زده دانست که شاید سینما به این سبک (گنگستری و یا لحن خیابانی) نیازمند است.
روی صحبتم با مخاطبینی ست که طی دیدن اپیزود اول سریال یک مجموعه را اعم از کارگردانی و فیلمنامه قضاوت کردند و فرصت ادامه و حتی دیدن باقی داستان را از خودشان گرفتند.
گمانه زنی ها و برچسب کپی و تقلید از فیلم نفرت را به هیچ وجه شایسته سریال قورباغه نمی دانم.
زیرا همان طور که لارنس فون تریه کارگردان دانمارکی فیلم “ضد مسیح ” را ادای دینی نسبت به آندری تارکوفسکی دانسته بود میتوان سریال قورباغه را هم ادای دینی از هومن سیدی به متیو کاسوویتس کارگردان فیلم نفرت دانست.
سریال قورباغه با شخصیت پردازی های خوب و فلش بک های به جا که توامان با سبک خاصی از فیلمبرداری و نورپردازی به کمک موسیقی خاص، ریتم نسبتا خوبی را در پیش گرفته است.
اگر دست از پیش داوری ها و اثبات شباهت بین قورباغه و آثار دیگر سینمای جهان برداریم.
باید گفت قورباغه هرگز سمی نیست که در مغز استخوان نفوذ کند وقتی پیش از آن مخاطب فیلم هایی همچون جنگ ستارگان و آوتار را می بیند و به طیب خاطر می پذیرد و باور می کند.
شاید زمان آن فرا رسیده تا فرصتی برای فیلمسازان خوش ایده و آتیه ی کشورمان برای پیشرویی در سبک های جدید در نظر بگیریم.
- عاطفه ملایری