چادر سیاه بر سر مادر زمین
- شناسه خبر: 14992
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
چندین سحر بدمد و چندان شب برود تا نبودش آسان شود؟
نه
نمیشود
گاهی که آوازش را می شنوم گویی زغال گداخته به دامن صبرم فرو میافتد و میسوزاندم
باری؛ برخی نباید نباشند نبودشان گردش فلک را بهم میزند و چادر سیاه بر سر مادر زمین میکند و پای حرکت از پدر زمان میگیرد و پیر و رنجورش می سازد.
با رفتنش خزان ترجمه شد
پاییز رنگ گرفت و رنگ از رخ بهار پرید
«چه بی نشاط بهاران که بی رخت بدمد»
چند واژه ای گِرد این جمله به نقل از او می نویسم :
«نه صدا دروغ میگوید نه نگاه»
اگر میخواهی آوازت خریده شود، شنیده شود
به «راستی» بخوان
هرگز ماهِ صدا پشت ابر ناراستی پنهان نمیماند
بیرون می آید، رسوا می کند
به صدق بخوان
پیام دل بگو
پیک نسیم باش
از دل مجنون خبر بیار
بیاییم فقط خاطره ی آواز «به یاد عارف» را مرور نکنیم
امروز با هم، هم سو ، همدل ، دوباره بشنویمش
ببینیم که آمیزش آن شعر و این آواز، چه ثمری داده، چه فرزندی، خلف.
آه که؛
نشانِ داغِ دلِ ماست لالهای که شکفت
به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید