زیر پوستِ همین شهر
- شناسه خبر: 14370
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
- افشین علیار
در شغل طلاسازی حرفه جنبیِ ناشناختهایوجود دارد که اکثرا از آن بی خبراند، قالکاری به معنی بازیافت طلا از زبالههایی ست که ممکن است در آن اثری از طلا باشد به همین دلیل زمانی که یک جواهر سازی بخواهد نقل مکان کند چاهِ فاضلاب سرویش بهداشتی آن مکان را در مزایده به فروش میگذارد این تعریف چند خطی از قالکاری سوژه دومین اثر تورج اصلانی ست.
در سیل عظیم آثار مبتذل حمال طلا فیلم مهمی به حساب میآید اساسا این مهم بودن به دلیل بکر بودن ایده و پرورش منسجم آن است به طوری که با فیلمی مواجه ایم که به راحتی میتواند برای مخاطبش به دور از کلیشههای رایج و جلف قصه گویی کند،قصه فارغ از پرداخت به خرده پیرنگ با جدیدت تمام به مسئله مهمی میپردازد، رضا به عنوان شخصیت اصلی فیلم به اندازه معرفی میشود و در همان دقایق ابتدایی لویی به عنوان پارتنر او ظاهر میشود تضاد ظاهری و نگرشی رضا و لویی شباهت به دوستیهای مرسوم به سینمای کلاسیک است همان چیزی که به طور مثال در لورل وهاردی میبینیم یکی مغز متفکر است و دیگری متکی به اوست، اساسا ساختار فیلمنامه با شکلی استاندارد جلو میرود نگاه فیلمساز در پیشبرد فیلمنامه به شدت اجتماعی ست او توانسته با نگاهی شفاف، ساده و جمع و جور با بهره گیری از یک حرفه تخصصی به مسائل اجتماعی بپردازد، مسئله فیلمساز رسیدگی و نشان دادن بخشی از آنارشیستهای اجتماعی و در این میان نگاه فیلمساز به کارگر اگر چه میتواند توهین آمیز هم باشد اما اصلانی در شکل گیری قصه اش به طمع و زیاده خواهی پرداختِ درستی دارد چرا که رضا و لویی به دلیل رسیدن به زندگی مجلل دست به ریسکهای عجیبی میزنند و در این میان اصلانی به عنوان فیلمساز به درستی توانسته مسیر اشتباه دو شخصیت را نشان بدهد اگر چه فضا و موقعیت پردازیهای اثر سیاه و چرک است اما اصلانی قصد داشته ناهمواریهای رسیدن به یک رویا را به مخاطبش نشان بدهد، به هیچ وجه دو شخصیت اصلی فیلم منفی نمیباشند آن دو به دلیل عدم دانستگی و فهم از چگونگی رسیدن به ثروت دست به چنین کاری میزنند چرا که میبینیم رضا به دلیل اعتبارش در بازار طلا چه راحت میتواند به صورت اعتباری سکه تهیه کند پس چرا او قبل از خرید فاضلاب جواهری با طلافروشان بازار مشورت نمیکند؟ اعتماد رضا به لویی که یک کارگر ساده جواهرسازی ست و حتی نمیداند حباب قیمت سکه چیست باعث میشود او به یک انسان شکست خورده تبدیل شود، حضور ژاله در فیلم اگر چه شاید بی اثر باشد اما پیشنهاد کاری او در موازات آن علاقه ی مشهودش به رضا میتوانست ترمزی برای طمع طلبی رضا باشد، اما نگرش و هدف رضا برای رسیدن به یک زندگی مجلل چیز دیگری است، به همین دلیل نمیتوانیم فیلمساز را متهم به سیاه نمایی قشر کارگر بدانیم چرا که فیلمساز راه درست کسب درآمد را به رضا نشان میدهد اما او نمیپذیرد. اصلانی در کنار داستان پردازی اش به طوری شفاف و منسجم مشکلات اجتماعی را در اثرش ترسیم میکند دوربین او در جامعه به خصوص مرکز و حاشیه شهر در گردش است، کارگران بیکار آن کارخانه تعطیل شده به دلیل کسب درآمد باید کارشان جداسازی فضولات چاه فاضلاب باشد در همان سکانس کنار استخرِ فاضلاب که رضا به کارگران توضیح وظایف میدهد اگر چه از لحاظ بصری چرک و تهوع آور به نظر میرسد اما نگاه فیلمساز به وضعیت نابسامان قشرکارگر به شدت درست است و اساسا اگزوتیک یا شرم آور نمیباشد، قشری که باید در ازای مبلغی ناچیز و رهایی از بیکاری در فاضلاب دست و پا بزنند، اضافه کنید در سکانس تخلیه چاه رضا به عنوان یک کارگر در تلاش است که چاه درست تخلیه شود این تلاش و انگیزه و سرنوشت جویی در چاه فاضلاب میتواند پدیده گستردهایاز آسیبهای اجتماعی باشد البته که اگر قرار بود اصلانی این فیلم را در این یکی دوسال اخیر بسازد قطعا با اثری تلخ تری مواجه بودیم اما آنچه که در حمال طلا میتواند تبدیل به نگاه و نگرش از سوی فیلمساز باشد به درستی در اثر اعمال شده است، به طور مثال در سکانسی که رضا میشنود قیمت طلا و سکه افزایش یافته خوشحال میشود این حس منفعت طلبی از سوی رضا همان نگاه اپیدمی مردم ایران است که فقط نگاه فردگرا نسبت به یک رخداد اقتصادی دارند. در زمانی هم که حباب سکه شکسته میشود و رضا تلویزیون را به دیوار میکوبد و بعد از آن خانه را آشفته میبینیم این میتواند نشانی از شرایط اجتماعی ایران باشد، شرایطی که باعث شده بی نظمی اقتصادی روی اعصاب و روان آدمهاتاثیر منفی و پرخاشگرانه بگذارد.
اگر چه پایان فیلم میتوانست از کلیشههای رایج در نقطه گذاریهای سطحی دور باشد اما اصلانی دو نمای درست را برای پایان فیلمش در نظر گرفته تصویری از برج میلاد که نماد تهران است نمای بعد از آن چهره مغموم و پشیمان رضا و لویی و نگاهی نامعلوم به آینده را میبینیم، در نمای آخر بعد از آن اتفاق کیف رضا روانه ی فاضلاب میشود و این نشان میدهد که این چرخه به همین حالت ادامه دارد این نگرش زیباشناسانه با اجرایی درست نگاهِ منطقی به فلسفه تکرار یک اشتباه دارد، فلسفهایتراژیک با نگاهی به تقدیری که با طمع گره کور خورده است.
تورج اصلانی قبل از اینکه کارگردان باشد یکی از مهم ترین فیلم برداران سینمای ایران است به همین جهت قابهای استاندارد با بهره گیری درست از شرایط محتوایی را در حمال طلا شاهد هستیم حرکات دوربین و ایستا بودن آن یا اینکه در سه سکانس دوربین پشت شیشه میماند که به شدت اجرای فرمیکی درستی هم دارد از مهم ترین نکات ساختاری فیلم در کنار تدوین اثر است برشهای درست و اتصالهای استاندارد باعث ریتم بهتر فیلم شده و انتخاب بازیگران از دیگر نکاتی ست که باعث شده کلیت اثر برای مخاطب باورپذیر باشد اگر بجای رضا و لویی از بازیگران چهره استفاده میشد قطعا این تاثیرپذیری امکان نداشت، اضافه کنم که بازی پیام احمدی نیا و لطف الله سیفی به عنوان دو شخصیت اصلی به دلیل بازی واقع گرایانه و البته روان، مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهند.
اگر چه این فیلم به دلیل استفاده بصری از فاضلاب شاید در نگاه اول ناخوشایند باشد اما بهتر ست گاهی از دیدن تصاویر لاکچری و خوشایند فاصله گرفته و بهتر ست گاهی با شغل و حرفههایی آشنا شویم که از وجود آنها آگاهی نداریم حمال طلا در روایت پردازی اثری سادهایاست که در میان این سادگی حرفهای مهمی به مخاطب گوشزد میکند.