“رویداد نامه وسپر”
- شناسه خبر: 50717
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
هنرمندنیوز: در این فیلم که نگاره هایش، حتا پس از سپری شدن زمانی دراز، در ذهن می مانند، کارگردانان با هوشمندی بسیار از هر صحنه برای تاکید بر داستانی که می خواهند تعریف کنند، استفاده می کنند. صحنه ی نخست یکی از آنهاست که دستهای جستجو گر آغشته در گل را نشان می دهد که یک غده از تیره سیب زمینی را لمس می کند اما آن را به دور می اندازد. سپس شخصیت که بعد می بینیم یک دختر بچه است، دور می شود و ما شبح یک سازه بزرگ متروک را می بینیم. این حرکت دوربین که از جزء به فضای گسترده تری می رساند،در خود پیام همه ماجرا، پایان دنیا ، را جا می دهد.
ماجرا از این قرار است، که در دنیائی در آینده که محیط زیستش ویران شده (که گفته نمی شود برای چه)، دنیائی ترسناک، خاکستری و پر از موجودات غریب، جائی که هیچ دانه ای جز یک بار سبز نمی شود و آن هم در اختیار نخبگانی است (همچون کمپانی انحصار گر مونسانتو ی درگیر در رسوائی دانه های ترا ریخته) که به کسی رحم نمی کنند، دختری را می بینیم که همچون دیگر افراد طبقه زیردست، با سرسختی در تلاش یافتن کمی قارچ گندیده ویا کرم های چسبنده برای خوراک رساندن به پدری بیمار است که ناتوان در بستری افتاده است. دستگاههای غریبی بدین پدر وصل است، اما مغز او، از راه یک کلاه غواصی که دختر یک صورت انسانی بر روی آن کشیده است، در همه جا با دختر در تماس است و او را هدایت می کند. دخترک که بسیار با استغداد است و در راه یافتن دستیابی به روش بارور کردن دائمی دانه ها و زندگی دوباره بخشیدن به طبیعت تلاش می کند، اسیر شخصیت اهریمنی عمویش “جوناس ” (ادی مارسان) شده که در همه جا در کمین او نشسته تا پژوهشش را نقش بر اب کند. ماجرائی که با وضعیت کنونی کره زمین، تغییرات آب و وهوائی و فاجعه کمبود آب و در نتیجه مواد خوراکی و گرسنگی ناشی از آن همخوانی پیدا می کند.
آیا ما برای رهائی از حلقه اسارت انحصار گران دانه های خوراکی در دنیا به نسل نوی هکرهای زیست محیطی نیاز نداریم ؟
این پرسشی است که شاید فیلم می خواسته مطرح سازد، چراکه ما را در برابر اکو سیستمی قرار می دهد که فرو ریخته است. جنگل های آن جز درختهائی تکیده و بی جان چیز دیگری ندارندو زمین پر از گل و لای سیاه است، گیاههاو میکرو اورگانیسم ها دگردیسی پیدا کرده همه جا را فرا گرفته اند. تنها یک مشت نخبه در دژهائی با درهای بسته زندگی می کنند که انحصار بیو تکنولوژی یا تکنولوژی زیستی را در دست دارند و می توانند دانه های ایستا در برابر انگل ها را تولید نمایند. بیرون از این بهشت های کوچک، دیگران در شرایط بسیار بد زندگی می کنند، گرسنه اند و قربانی خشونت یکدیگر هستند. نیاز برق آنهاتوسط موتور های کهنه تامین می شود. “وسپر”(رافیلا شاپمن)، دختری درسن بلوغ و شبیه پسران، در یکی از رفت و آمدهای اجباری خود به جنگل، شاهد سقوط سفینه ای می شود و با موجودی غریب آشنا می گردد. این آشنائی سرنوشت ساز او را به هدفش نزدیک می کند و سر انجام راهش را می یابد.
چرا بودجه ناچیز از کیفیت فیلم نکاسته است ؟
“رویداد نامه وسپر” ، نه تنها به دلیل هشدار دهندگی موضوعش، بلکه به دلیل همین بودجه گم، تلاش به یافتن ایده های نو برای ساختن این دنیای کابوس وار را چندین برابر کرده است. فیلم به شکلی پیگیر میان قضای دنیای افسانه های “گریم” و صحنه های واقعی یک دنیای فرون وسطائی در رفت آمد است. گاه نیز فضای فیلم های “دیوید کروننبرگ” و حتا “میازاکی ” را به یاد می آورد. با استفاده از پلان های گسترده، کارگردانان توانسته اند با کمبود بودجه برای دادن جنبه ی نمایشی به اثرشان، کناربیایند. به هر رو فیلمی با سناریوئی ناب، به کار گردانی دو ناشناحته و با موضوع فاجعه زیست محیطی، چندان بختی برای دستیابی به یک بودجه مناسب را نمی داد. استفاده از ترفند های ویژه و بصری ، که “کریستینا بوئوی زیته” در نخستین فیلم تنهایش “موج های ناپدید شده” در سال ۲۰۱۲ تجربه کرده بود، در این فیلم جای نبود بودجه را پر کرده است. به گفته این کارگردان، این که فیلمبرداری در لیتوانی، با طبیعتی ویژه، انجام گرفته است به صرفه جوئی در بودجه کمک می کرد. عامل دیگر کمک به ساختن فیلم با بودجه کم، فیلم برداری به هنگام جستجوی مکان های فیلمبرداری وتهیه “استوری برد” برای هر صحنه در آغاز بوده است. بنابراین شماری از آن راش ها در فیلم استفاده شده اند.
فیلمی که باید بر پرده سینما آن را دید
فضای فیلم، که حکایت از زیاده روی های انسانها و تغییر طبیعت درپی استفاده بی رویه و وحشی شدن آن می کند، به کمک پاره ای از بازیهای دیجیتالی، استفاده از نمونه های کوچک، منظره های دستکاری شده و بازی با دوربین و صدا، کاملا بیننده را به درون این دنیا می برد. بنابراین نمی بایست با استفاده از اکرانی کوچک و در محیطی نامناسب،تاثیر و یا جادوی فیلم را ازدست داد.
این نخستین فیلم بلند مشترک دو کارگردان یاد شده، که سناریوی آن را نیز این دو همراه با “برایان کلارک” نوشته اند، با زیبائی سربی و سردش، پرباری موضوع و پرداختی جذاب برای نشان دادن دنیائی در هم پاشیده و در حال مرگ، بسیار به دل می نشیند. که البته فیلمبرداری بسیار خوب “فلیکساس ابروکاوسکاس” لیتوانیائی نقش بسیاری در شگفت آفرینی این فیلم داشته است. توانائی تکنیکی کارگردانان سبب شده حتا یک نگاره ضعیف در فیلم دیده نشود، هیچ دکوری بیهوده وتهی جلوه نکند و یا بی سلیقکی در برگزیدن صحنه ها به وجود آید. درسی بسیار خوب برای آفرینش آثاری وزین و پر از نو آوری با پول کم.
«شهلا رستمی»