رفیق خوب روزها…
- شناسه خبر: 88811
- تاریخ و زمان ارسال: ۲۴ فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۲:۵۹

جایگاه دوست و رفیق در نگاه پاکروان بهگونهای است که در قسمت هشتم و زمانی که شاهد خلوت سوگوارانه میان هما و مریم بودیم، فراتر از رابطه مادر و دختری، هما مریم را «دوست» خطاب کرد تا برای گریههای او محرم شود. این تصویر ثبتشده از ارزش رفاقت، در این سکانس، در تاروپود داستان «تاسیان» جریان دارد.
بخشی از داستان قسمت نهم سریال هم به چالشهای میان امیر و سعید اختصاص داشت. اگر حواشی سریال تازه پاکروان از قسمتهای ابتدایی را مرور کنیم، یکی از مهمترین سوءتفاهمهای شکلگرفته درباره آن، ناظر به تصویر ارائهشده از ساواک بود. سعید، بهعنوان کارمند رسمی، یکی از مخوفترین دستگاههای امنیتی در تاریخ معاصر ایران را در داستان «تاسیان» نمایندگی میکند و از آنجایی که در فرازهای ابتدایی داستان، قرار بود او زمینهساز رهایی دوست و همسایه سالهای کودکیاش یعنی «امیر» از چنگ مأموران باشد و بعدتر هم برای رسیدن او به عشقش، مقدمات تسهیل ورودش به دستگاه ساواک را فراهم بیاورد، طبیعتا شمایلی همراهیبرانگیز از او به تصویر درآمد.
سعید بیش از آنکه بهواسطه مأموریت، خود را معذور بداند، پایبند رفاقتش بود و به همین دلیل نقشآفرینی صابر ابر در نقش این کاراکتر هم نسبتی با کلیشههای رایج از مأموران ساواک در فیلمها و سریالهای ایرانی نداشت. به نظر میرسد این تعادل در حال به هم خوردن است و سعید، گامبهگام، بیشتر تن به معذوریتهای سازمانی میدهد و دور از انتظار نیست که رفاقتش با امیر را هم به پای تعهدات سازمانیاش قربانی کند.
در قسمت نهم شاهد بودیم که امیر در اقدامی خودسرانه، امضای سعید را جعل کرد تا فرصت برآورده کردن خواسته شیرین برای حضور پدرش در خاکسپاری جمشید را به دست بیاورد. این خودسری که تبدیل به دردسر برای سعید شد، او را به خروش آورد و باردیگر زبان به تهدید امیر باز کرد. هرچند اینبار هم سرمستی رفاقت، همه چیز را به ظاهر ختم به خیر کرد اما در سکانس پایانی همین قسمت، شاهد اتفاقی بودیم که میتواند نقطه اوج تقابل میان امیر و سعید را رقم بزند. سعید در مأموریتی ویژه برای جمعآوری و بازداشت جوانان انقلابی، برادر امیر را به دام انداخته و حالا در سازمان ساواک این دو را رودررو کرده است. اینجا دیگر حال «تاسیان» تنها حاصل احساسات عاشقانه نیست؛ مرز پایبندی به رفاقتها تا کجاست؟