“رابرت دنیرو” نخل طلای افتخاری ۷۸ مین جشنواره کن را می گیرد
- شناسه خبر: 88750
- تاریخ و زمان ارسال: ۲۱ فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۲۲:۳۷

“رابرت دنیرو”، با دریافت این خبر گفت : “من حس بسیار قوی نسبت به جشنواره کن دارم، جرا که این روزها، در خالی که چیزهای زیادی در جهان ما را از هم جدا میکند، کن همه داستان سرایان، فیلمسازان، علاقهمندان و دوستان را گرد هم میآورد. درست مانند بازگشت به خانه . .
آغاز فعالیت رابرت دنیرو در سینما، با سرنوشت یک نسل تاریخی از کارگردانان گره می خورد. کارگردانانی که از نیویورک برخاستند و جانشینان سینمای هالیوود شدند.. از همان آغاز کار، رابرت دنیرو در قالب شخصیتهای ضدقهرمان، در فیلم های “برایان دی پالما”، که تازه فارغالتحصیل شده بود، جهره خود را نشان داد. فیلمهای «مهمانی عروسی»، « تهنیت و درود» و «سلام، مامان!» نه تنها سبک”دی پالما”، بلکه سبک بازی “دنیرو” را هم پایه گذاری می کنند. سبکی که سبب می شود خشونت ازیک آرامش کاریزماتیک برون بریزد. زیرا “دنیرو”، به عنوان فرزند دو هنرمند نقاش بوهمی در نیویورک، رفتارهای کوچه و خیابان را ،که همراه بود با کدهای رفتاری و اخلاقی ویژه، یاد گرفته بود. رفتارهائی که خمیره نخستین نقشآفرینیهایش را می سازند و به او امکان می دهند در برابر دوربین “مارتین اسکورسیزی” شکوفاتر شوند. دوستی سینمایی افسانهای این دو در سال ۱۹۷۳، با «خیابانهای پائین شهر» آغاز شد که در آن، آنها محله خود ” ایتالیای کوچک” را به کار می گیرند.
از یک لات کوچک تا یک مافیای بزرگ، دنیرو ، در همه ی فیلم های خود، از توانائی طبیعی خویش برای جان دادن به شخصیتهای مافیائی ایتالیایی-آمریکایی بهره می گیرد ومهر خود را بر آنها می نهد. این بهره گیری با یکی از مهمترین نقشهای کارنامه وی و همچنین سینما آغاز میشود : اوبا فرو رفتن در نقش “ویتو کورلئونه” جوان در «پدرخوانده، بخش دوم»، ساخته “فرانسیس فورد کوپولا” به خوبی از پس چالش بازی در نقش سالهای نخستین شخصیت مارلون براندو، بدون تقلید از او، بر می آید و این بازی، جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش دوم را برایش به ارمغان میآورد.
در سالهای پس از این فیلم، توانایی او هر چه بیشتر نثبیت می شود. “رابرت دنیرو ” سپس پی در پی در فیلم ها پدیدار می شود و پیروزی های بسیاری به دست می آورد. او در سال ۱۹۷۶، دو شاهکار هنر هفتم را به بخش رسمی جشنواره کن ارائه میدهد: «۱۹۰۰» برناردو برتولوچی و «راننده تاکسی» “مارتین اسکورسیزی”، که نخل طلا را برنده میشود. کمالگرایی در بازی او، به گفته شماری، در ربودن این جایزه نقش بسزایی داشته است. او برای رفتن در این نقش، پروانه تاکسی رانی نیویورک را می گیرد و بداههپردازی او در صحنه آینه ، برای همه شناخته شده است.
اما فرو رفتن در نقشهایش، آن هم در ادامه همکاری با “مارتین اسکورسیزی” است که از او یک اسطوره می سازد . از جمله این که برای بازی در «نیویورک، نیویورک» ، نواختن ساکسقون را می آموزد، برای “گاو خشمگین” ، به بوکس روی میآورد و ۳۰ کیلوگرم وزن می کاهد. این کار که ایده خودش بود، برایش جایزه اسکار بهترین بازیگر را به ارمغان آورد. این سرشناسی در او پرسش برانگیز می شود و برای یاقتن پاسخی بر آن، “دنیرو” فیلمنامه «شاه کمدی» را به همکارش میدهد و در این راه تا جایی پیش میرود که از هواداران خود می خواهد تا نقش شخصیت اصلی را بازی کنند که برخوردش با یک مجری تلویزیونی او را خیالاتی می کند. این فیلم در مراسم گشایش جشنواره کن سال ۱۹۸۳ به نمایش در آمد. سال بعد، او با«روزی روزگاری در آمریکا»، آخرین ساخته ” سرجیو لئونه” بار دیگر به کن آمد. سپس باز هم با فیلم «مأموریت»، ساخته “رولاند ژوفه” پا بر فرش قرمز فستیوال نهاد. این فیلم، دومین فیلمی شد که ۱۰ سال پس از «راننده تاکسی» نخل طلا را می ربود که “دنیرو” در آن نقش اصلی را بازی می کرد. رخدادی نادر برای یک بازیگر.
در دهه ۱۹۹۰، “دنیرو” در تلاش ساختن شخصیتی دیگر از خود بر می آید. او شخصیت سخت گیر خود را در چندین کمدی مانند «سگ دیوانه و گلوری»، ساخته “جان مکناتن” ، «جکی براون»، ساخته ” کوئنتین تارانتینو”، «مافیای افسرده»، “ساخته ” هارولد رمیس”یا «پدرزن من»، ساخته ” جی روچ” به کار می بندد. در این آخرین فیلم، بی اندازه دامادش، بن استیلر، را می ترساند. این شخصیت های نو سبب نمی شوند که او به همکاری با ” مارتین اسکورسیزی” ادامه ندهد. از این رو در فیلم هائی چون «رفقای خوب»، «تنگه وحشت » و «کازینو» بازی می کند و هم زمان، در سال ۱۹۸۹، با “جین روزنتال” وارد کار تهیه و کارگردانی میشود و کمپانی “تریبکا پروداکشنز” را تأسیس میکند. او در سال ۱۹۹۳، نخستین فیلم بلندش، «روزی روزگاری در برانکس» را می سازد که با موفقیت روبرو می شوذ. در این فیلم “دنیرو” به یکی از موضوعات دلخواهش می پردازد : چگونه یک محله رابطه ساکنانش را با در هم آمیختن خشونت و وابستگی شکل میدهد. دومین فیلم بلند او «دلایل دولتی»، ۱۳ سال بعد به سرانجام رسید.
در دهه ۲۰۰۰، “دنیرو” نوسان های غافلگیر کننده ای در کار خود به وجود آورد، از جمله صداپیشگی (گروه کوسهها، آرتور و مینیمویها)، سیتکامها (اکسترا، ۳۰ راک)، نقشهای دوم دلنشین (خوشبختی درمانی، شادی) و نقشهایی که به پایداری افسانه اش کمک می کردند، مانند همکاریهای برجسته با آل پاچینو، به ویژه درفیلم «گرما»،
پس از یورش ۱۱ سپتامبر، “رابرت دنیرو”، در سال ۲۰۰۲، جشنواره فیلم تریبکا را بر پا نهاد تا به نیویورکیها کمک کند بر زخم شهر خود مرهم بگذارند. در آن زمان او جنبه دیگری از شخصیت خود را نشان داد : تعهد سیاسی. نباید فراموش کرد که پیش از تبدیل شدن به یک هوادار پرشور جامعه برابر و انسانگرا،”دنیرو” در کارنامه سینمائی خود به بررسی خشونت جامعه آمریکا در فیلمهایی پرداخته بود که برخورد مکارانه ی تازه ی گروههای درگیر در جنایات سازمانیافته، ناتوانی دولت، درد های ناشی از جنگ ویتنام یا دستکاری افکار برای کشیدن هر چه بیشتر انسانها به سوی جامعه تمایشی را نشان می دادند. بازی چشمگیر او در «جوکر»، ساخته “تاد فیلیپس” یا آخرین حضورش در کن برای همراهی با دوستش مارتین اسکورسیزه به مناسبت نمایش فیلم “قاتلان گل ماه” نمونههای برجسته ای از این نغهد به شمار می ایند.
گفتنی است که در روز چهارشنبه ۱۴ مه، “دنیرو” در ماستر کلاسی، در سالن دبوسی، شرکت خواهد کرد
فستیوال کن از روز ۱۳ تا ۲۵ مه برگزار می شود.
«شهلا رستمی»