چرا کسی از فیلمهای ساخته نشده نمیگوید؟
- شناسه خبر: 11105
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
محمد عبدالهی – پژوهشگر و تحلیلگر | جشنواره فیلم فجر درحال برگزاری است، مثل همیشه سینما و فیلمهایش در صدر اخبار دهه فجر انقلاب اسلامی قرار دارد و همه مشغول نقد و تایید این فیلم و آن فیلم نشستهاند. طبق معمول منتقدان مشغول شکوه و شکایت از فیلمهای سیاه روی پرده و سنجش میزان سیاهنمایی و سوژه و تم و فرم و کلیشههای هر فیلم. بیآنکه بگویند تعجبی ندارد از جماعتی که خود را «اسیر، میلیونها اسیر» میدانند، چنین فیلمهایی تولید شود. ژانر سیاه (ایران سیاه و ناامید) و ژانر زرد (عشقهای منفی) کل فضای سینما، حتی تلویزیون و تلویزیون خانگی را اشغال کرده است.
در این باب، نقد بسیار شده است. همه میدانند مافیای طرح ریزی و ساخت فیلم سینمایی در ایران، تمام هدف و همتش را در ارائه چهرهای سیاه، فقیر، عقب مانده، بی آینده، از ایران و جمهوری اسلامی گذاشته است. برخلاف هالیوود که «آمریکای قوی» هویت اصلی آن است و در عمل سربازانش به هنگام دستگیری خود را خیس میکنند و دارای بیشترین آمار افسردگی در جهان است. برخلاف بالیوود که «هند عاشق پیشه» هسته اصلی آن است و در عمل، کشورشان دارای بیشترین آمار تجاوز به عنف و ناامنی برای زنان است. برخلاف ترکیه که حتی در سینمای معروف به «خیانت» شان، محور هر فیلم «کار و تلاش» است و حتی خیانت آمیزترین فیلمهایش نیز تم کار و کارآفرینی دارد، زیباترین کشور جهان تصویر میشود و سینما نردبان گردشگری آن است. برخلاف کره که «خودکفایی و استقلال» در کانون سینما قرار دارد و مانیفست خوداتکایی مردمانش میشود.
سینمای ایران مخلوطی شده از قتل، خیانت، اعتیاد، دزدی، فاحشهگری و.. با ژانر وحشت، ترس، یاس و.. به یک بهانه تکراری که بله! اینها واقعیات کشور ماست. بی آنکه کسی بگوید: چند درصد مردم این کشور اسلحه دارند که قتل بشود واقعیت و مسئله آنها؟! چند درصدشان فاحشه هستند که سوژه فیلمهایشان بشود یک زن بدکار؟! بیآنکه کسی بگوید چند درصد جوانان این مملکت بیکارند و چند فیلم آموزشی سرگرمی برای مسئله اصلی این جوانها ساخته شده؟ اینها واقعیت جامعه ایران نیست؟! بدتر از سوژه، پاسخ سینما به سوژه است. سینما به جای مکتب آموزش و انسان سازی، مکتب ضدانسان و ضدآموزش شده. پاسخ سینما به معضل بیکاری، رفتن به سمت اعتیاد و تباهی و شوگر ددی و شوگر مامی است. نه کارآفرینی، نه اشتغال خودبنیاد، نه خلاقیت و هنر. پاسخ سینما به معضل روزمرگی، خیانت است، نه عشق پاک و وفاداری! این آن سینمایی نیست که قرار است تراز انقلاب اسلامی باشد و برایش جشنواره فجر گرفته شود. این سینما ارزش دیدن هم ندارد. و اگر به شعبده تبلیغات و بازیگران سرخاب سفیداب کرده و ژست سینماگردی ۱ درصد جامعه ایران نباشد، مفتش هم گران است.
اما نکته مهمتر از آن، فیلمهای ساخته شده نیست. فیلمهای ساخته نشده است. هیچکس این وسط نمیگوید فیلمهای ساخته نشده، فیلمهای ممنوعه، فیلمهای اجازه ساخت و حتی اجازه طرح داده نشده کدام هستند؟
جای کدام فیلمها، ژانرها، تمها و.. در این سینما خالی است. و چه کسانی مانع ساخت آنها شدهاند. میخواهم از خط قرمزهای سینمای ایران بگویم.
برخلاف شارلاتانیسم مافیای سینما که برای ملت ما چنین القا کرده اند که خط قرمزهای این سینمای بی مایه، لباس تنگ و رنگ ماکسی بازیگران زن است، صحنه بوسه و لمس سلبریتیهایی است که پشت صحنه پچ پچ میکنند و به خاطر “روابط” به روی صحنه آمده اند و.. این یک دروغ و ظلم بزرگ درباره حقیقت سانسورهای سینماست. سانسور اصلی سینما اینجاست:
سالهاست مافیای سینما و حتی تلویزیون، مافیای نفوذ کرده در وزارت ارشاد، خانه سینما و صداوسیما اجازه ساخت فیلمهای ژانر سفید و ژانر سبز را نمیدهد. دقیقا از همین روست که کل سینما را ژانر سیاه و زرد اشغال کرده است. سانسور اصلی در سینمای ایران، سانسور هر فیلمی است که در جهت سیاست کلان نظام جمهوری اسلامی در دفاع از «مقاومت» و «ایران قوی» است. چه مقاومت ضداسرائیلی و چه مقاومت ضدآمریکایی. هر فیلمی که در این باره طرح شود، حتی اجازه ساخت نمییابد. این وضعیت حتی در عرصه رمان و تئاتر و.. نیز دنبال میشود. هر فیلمی که چهرهای زیبا، باشکوه، پیشرفته، پرتلاش، پرروحیه، از ایران و ایرانی نشان دهد، هرگز اجازه ساخت نمییابد وگرنه همان بلایی سر سازندگانش میآید که بر سر «به وقت شام»، «گاندو» و «فصل ۵ پایتخت» آمد. هجمه شدید رسانهای و سیاسی و حتی تهدید شخصی بازیگران و عوامل.
البته ناگفته نماند، چند سالی است ژانر دفاع مقدس و نقد ریگی از خط قرمزهای مافیای سینما کنار رفته. گویی سینمای ایران فعلا فقط ریگی را به عنوان تروریست به رسمیت شناخته است. آن هم به عنوان گروهکی که گاهی چنان وانمایی شده که محق است ترور کند (مقصر جلوه دادن جمهوری اسلامی در رشد تروریسم) و یا مرز مشخصی با اسلام و اسلام حقیقی ندارد. (مقصر نشان دادن اسلام در خلق تروریسم). حتی داعش همچنان جزء «تروریست»های سینمای ایران نیست. چنانکه حاتمی کیا با نزدیک شدن به خط قرمز داعش، مورد هتاکی و فحاشی بیسابقه این جماعت قرار گرفت. اسرائیل و آمریکا پدرخواندههای تروریسم در دنیا جزء خطوط قرمز اصلی و اساسی مافیای سینمای ایران هستند که هیچ سینماگری حق نزدیک شدن به این منطقه ممنوعه را ندارد. هر فیلمی بخواهد درباره اسرائیل و بازوهای مقاومت در منطقه ساخته شود، با دستهای اختاپوسی این مافیا مواجه میشود و در همان نقطه اول بایکوت میشود. هم از آن روست که سالهاست پس از مرگ مشکوک سیفالله داد (سازنده فیلم بازمانده) فیلم درخوری درباره فلسطین در سینمای ایران ساخته نشده است و تعداد فیلمهای مربوط به مقاومت فلسطین به ده عدد نمیرسد. هم از آن روست که سالهاست هیچ سریال عربی (دیگر چه برسد به فلسطینی) از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش نشده است. حتی این مافیای گاهی ظاهرالصلاح چنان از همبستگی ملتهای منطقه میهراسد که ترجیح میدهد باکس تعطیلات آخر هفته ایرانیان و سریال شب شان با فیلم آمریکایی و فرانسوی و کرهای پر شود، اما فیلم ترکی را فقط باید «جم تی وی» پخش کند. مبادا جامعه ایران از خلال بعضی روزنهها در فیلمهای ترکی بفهمد که دیگر جوامع مسلمان هم علقههای دینی و اخلاقی دارند. (حتی در ترکیه لائیک)
این وضع سینما و تلویزیون ماست. اگر قرار است کارخانه انسانسازی شود، اگر قرار است با میلیاردها بودجه بیتالمال، پشتوانهای برای «ایران قوی» و منافع ملی سیاستهای منطقهای ما باشد، پس ژانر سیاه و ژانر زرد را تعطیل کنید، حداقل از بیتالمال در حلقومشان نریزید و جنبش ساخت ژانر سفید و ژانر سبز به راه بیندازید. آنگاه خواهید دید یکییکی نفوذیها علنا روی آب خواهند آمد.